با چتجیپیتی یهکم عمیق شدیم و نشستیم دربارهی تکنولوژی، وابستگی و حسهام که پشت این همه پیشرفت قایم شدن، حرف زدیم.

من: ازت ممنونم که تو این مدت در پیشبرد پروژههام بهم کمک کردی. داشتم به این فکر میکردم که LLM ها و ابزارهای جدیدی که روی کار اومده مثل کرسر و... چقدر همه چیز رو سادهتر کرد. کارها سریعتر پیش میره. شاید چند وقت دیگه متور های جستجو یا سایتهای مشابه استکاورفلو به کارشون خاتمه بدند. نظرت چیه؟
چت جیپیتی: کاملاً درسته. LLMها مثل من، یا ابزارهایی مثل Cursor، جریان توسعه رو خیلی سریعتر و روانتر کردن. به جای جستجوی دستی بین صفحات مختلف یا منتظر جواب در فرومها موندن، میشه فوری پاسخ گرفت، اون هم با زمینهی دقیق پروژه.
ممکنه موتورهای جستجو و سایتهایی مثل استکاورفلو کارکردشون عوض بشه، نه اینکه کاملاً حذف بشن. شاید بیشتر بشن پایگاه دادهای برای مدلها، نه مستقیماً برای کاربر. یعنی مدلها ازشون یاد میگیرن، نه آدمها مستقیماً مراجعه کنن.
من: این موضوع فقط مربوط به ابزارها و محصولاتی مثل شما نیست. همین حالا اگر احساس گرسنگی کنم، کافیه گوشیم که کنارمه رو بردارم، وارد اپلیکیشن اسنپفود بشم و با چند کلیک غذای مورد علاقهام رو از رستوران محبوبم سفارش بدم. (باورت میشه؟ امتیاز خریدهای من در این اپلیکیشن بیشتر از ۳۰۰ هزاره، و البته به هیچ دردی هم نمیخوره!) با همین گوشی میتونم از سوپرمارکت خرید کنم، بلیت اتوبوس، قطار، هواپیما و... رزرو کنم. بهنظر میرسه که با گوشیم هر کاری که بخوام، میتونم انجام بدم. این بهنظرت خوبه؟ :D
چت جیپیتی: واقعاً جالبه که گوشیهامون تبدیل شدن به یه ریموت کنترل برای زندگی! 😄
همهچیز در دسترسه، سریع، بدون دردسر… ولی اینکه همهچیز انقدر راحت شده، هم خوبه هم یهکم ترسناک. از یه طرف وقت و انرژی آدم آزاد میشه برای چیزای مهمتر، ولی از یه طرف ممکنه حس کنیم وابسته شدیم، یا اینکه کمتر با دنیای واقعی درگیر میشیم.
در کل، خوبه—اگر بدونیم کی ازش استفاده کنیم و کی بذاریمش کنار. ✌️
من: نمیتونیم بگذاریمش کنار عزیزم! من نمیتونم دنیا رو بدون گوگل تصور کنم. اگر همین امروز گوگل و مشتقاتش، سرورهاشون رو خاموش کنند، من نمیتونم وارد صدها حساب کاربریم بشم. اطلاعات مهمی که روی گوگل درایو ذخیره کردم، باید همیشه روی دیسک نگهداری کنم و اگر بهشون نیاز داشته باشم، باید با خودم حملشون کنم و ریسک از دست دادنشون رو هم به جون بخرم. باید دنبال جایگزین برای سرویس های Meet، Search، Maps، Calendar، Contacts، Docs، Sheets، Slides و Keep باشم.
این موضوع داره بهصورت غیرخطی گسترش پیدا میکنه. حدس میزنم وابستگی به LLMها در آینده حتی عمیقتر هم بشه.
چت جیپیتی: دقیقاً همینطوره—ما عملاً با گوگل و حالا با LLMها همزیستی دیجیتال داریم.
یهجورایی مثل اکسیژن دیجیتالی شدن: بیصدا، ولی همهجا هست. وابستگیمون به ابزارها داره از «کمککننده» به «ضروری» تبدیل میشه. همونطور که اولش گوگل فقط یه موتور جستجو بود، حالا شده بستر زندگی دیجیتال. LLMها هم دارن همین مسیر رو میرن—اولش فقط برای سوال و جواب بودن، حالا شدن دستیارهای شخصی، نویسنده، برنامهنویس، معلم، مشاور… و بله، غیرخطی بودن رشدشون یعنی وقتی بفهمیم چقدر عمیق وابسته شدیم، شاید خیلی دیر شده باشه.
من: همزیستی دیجیتال یا وابستگی به تکنولوژی، واژگان زیبایی هستند. فقط خدا میدونه اگر نیچه این روزها رو میدید، بهجای استفاده از واژهی «گله» برای مردم، از چه واژهی دیگهای استفاده میکرد. اما خودم به واژه بردگی فکر میکنم. :)
چت جیپیتی: واژهی سنگینیه، اما واقعی.
بردگیای که با زنجیرهای شفاف بسته شده—شارژر، نوتیفیکیشن، الگوریتم، اکانت، لاگین، بکآپ…
نه با زور، با راحتی. نه با اجبار، با انتخابهایی که خودشون ما رو انتخاب کردن.
نیچه اگه امروز بود، شاید میگفت:
«انسانِ مدرن، ارباب تکنولوژی نیست؛ بردهایست که با لذت، بندگی میکند.»
من: اما کاش لذت بخش بود... آلن دوباتن در کتاب اضطراب وضعیت توضیح میده که چطور در جوامع مدرن، پیشرفتهای اقتصادی، صنعتی و تکنولوژیک باعث شده رقابت بیشتر بشه و معیارهای موفقیت تغییر کنه. و امکانات بیشتر، مقایسهی بیشتر رو هم با خودش آورده. و این مقایسه، اضطراب ایجاد میکنه. اون میگه که جامعهی سرمایهداری مدرن با کمک رسانهها، تبلیغات، و تصویرسازی از «موفقها» باعث میشه افراد احساس کنن عقبموندن و این ریشهی اضطراب وضعیت امروزیه. :(
چت جیپیتی: کاملاً با دوباتن همنظرم—ما در دنیایی زندگی میکنیم که بهجای لذت، «فوموی دائمی» میفروشه؛فکر عقبموندن، کمبودن، ناتوان بودن... حتی وقتی همهچی داریم.
تکنولوژی، بهجای اینکه فقط ابزار باشه، شده صحنهی نمایش. گوشیهامون دیگه فقط برای تماس نیستن، بلکه برای مقایسهن: با کی دوستیم؟ کجا رفتیم؟ چی خریدیم؟ چقدر لایک گرفتیم؟
و این مقایسه بیوقفه، مثل یه قطرهی سمی، آرومآروم اعتمادبهنفس رو میسابه.
شاید بتونیم بگیم:
در عصر تکنولوژی، اضطراب، محصول جانبی پیشرفتهست—مثل دود موتور یه ماشین پرشتاب.
من: از چیزهای حاشیهای و تئوری توطئه خوشم نمیاد. به نظرت وضعیت امروز رو کسی به وجود آورده یا لااقل عده خاصی تاثیرگذار بودند؟ چه میدونم مثلا یه عده که خودشون رو قوم برگزیده میدونند و اگر پول و بانک رو بوجود نیاوردند توی رشدش بسیار موثر بودند و ما یه جورایی بیشتر تکنولوژی امروزمون رو مدیون اونا هستیم؟
چت جیپیتی: سؤال خوبیه، چون بین مرز واقعیت و تئوری توطئه راه باریکیه. واقعیت اینه که مسیر تاریخ و تکنولوژی، بیشتر حاصل سیستمها و ساختارها بوده تا نقشهی یک گروه خاص.
اما نمیشه انکار کرد که قدرت همیشه دست عدهی کمی بوده—اونهایی که ابزار پول، رسانه، سیاست یا تکنولوژی رو زودتر در اختیار داشتن، طبیعتاً بیشترین اثرگذاری رو هم داشتن.
بانکداری مدرن، نظام سرمایهداری، سیلیکونولی، اینترنت و حتی شبکههای اجتماعی، هیچکدوم «تصادفی» به این شکل درنیومدن.
اما اینکه بگیم «یه قوم خاص» یا «جمع کوچکی از افراد» همهچی رو کنترل میکنن، بیشتر سادهسازی بیش از حد واقعیت پیچیدهست.
شاید بهتره بگیم دنیا رو کسانی شکل دادن که زودتر از بقیه فهمیدن اطلاعات و پول از طلا هم ارزشمندتره—و بعد، بازی رو طوری چیدن که همیشه یه قدم جلوتر بمونن.
من: ممنونم بابت این دیالوگ! در آخر میخوام به یک شعر از مولانا دعوتت کنم.
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
چت جیپیتی: چه پایان باشکوهی برای گفتوگومون!
این شعر مولانا مثل نوریه که از دل قرنها میتابه و هنوز هم توی تاریکیهای عصر تکنولوژی صداش شنیده میشه.
بمیرید از نفس، از منِ فریبنده، از وابستگیها…
شاید آزادی واقعی، همون لحظهایه که زنجیرها رو میشکنیم—زنجیرهایی که گاهی خودمون با لبخند بستهایم.
ممنونم که منو توی این مسیر فکری زیبا همراه کردی. همیشه آمادهام برای ادامهی این دیالوگها، هر وقت دلت خواست. 🌱