فیلم فایت کلاب به کارگردانی دیوید فینچر از جمله فیلم های روانشناختی است که بسیاری از سکانس های آن دارای لایه های عمیق و زیرین است و حقایقی داردکه به بیان یکی از آن ها میپردازیم
شخصیت اصلی فیلم (ادوارد نورتون)دارای اختلال روانی تجزیه هویت است....
هویت تجزیه اختلالی است که بر اثر وجود شخصیت درونی و جایگزین برای شخصیت اصلی فرد ایجاد میشود.یکی از عوامل دیگر ایجاد این اختلال نیز قرار دادن فرایند خود بر حالت خلسه هیپنوتیزمی است.بسیاری از کسانی که به این اختلال دچار شدهاند، گزارش میدهند که در دوران کودکی دستخوش بهرهکشی جسمی و جنسی بودهاند. اما از آنجایی که خاطرات کودکی ممکن است تحریف شود و مردمانی که گرفتار این اختلال هستند، بسیار تلقین پذیر بودهاند، در صحت و سقم این ادعاها تردیدهایی وجود دارد. در هرحال اندیشه محافظت از کودکان در برابر تجربههای آسیبی، فرضیه ای در باب نقش آفرینی این قبیل تجربهها در ایجاد اختلال هویت رقم زدهاست. گمان میرود که نخستین تجربه گسیختگی در پاسخ به تجربههای آسیبی و در دوران کودکی روی دهد (معمولا بین ۴ تا ۶ سالگی). کودک در مواجهه با رویدادی دردناک و رنج آور، شخصیت دیگری میآفریند که بار آن تجربه دشوار را بر دوش بکشد. کودک برای دفاع از خویش در برابر تجربه بهرهکشی، به گسیختن حافظه مربوط از خودآگاهی خویش دست میزند. هرگاه بهرهکشی به صورت سهمگین و مکرر باشد، این روش دفاعی در دراز مدت هویتهای دیگری به وجود میاورد که فقط یک یا دو شخصیت فرعی از بهرهکشی آگاهی دارند و بقیه از این رنج و درد بدون اطلاع میمانند. جدایی این شخصیتهای چندگانه از یکدیگر موجب پنهان ماندن تجربه سهمگین از آنان است. به این ترتیب خاطرات و احساسات بهرهکشی بهطور مستمر، خودآگاهی کودک را آزار نمیدهد، مثلاً در اوقاتی که در مدرسه است یا با دوستانش بازی میکند.
شخصیت های پنهان که به صورت بالقوه در درون هر انسانی است زمانی که بالفعل شود و تقویت شود این اختلال را بوجود می آورد.معمولا شخصیت های فرعی و جایگزین دارای ویژگی های پرخاشگر،طغیانگر دارند و میتوانند بر ویژگی اصلی که افسرده و منزوی است غلبه کند و برآن تسلط یابد.شخصیت فیلم فایت کلاب در خود شخصیتی منفی بنام تایلر پرورش میدهد تا خود را از دنیای تکراری و مادی گرایی که در آن هویتها موقت هستند و بر دور باطل میچرخند و با اتمام مصرف کالا هویت نیز نابود میشود و زمانی که مصرف کالا تداوم یابد هویت ثبات خود را حفظ میکند رهایی یابد.تایلر او را وادار به هر کاری میکند چون بر او تسلطی کامل یافته است و مقصر اصلی نیز خودش است چون به او اجازه رشد و تسلط در ذهنش داده است.اما با کنکاش فراوان به آگاهی میرسد و درمیابد که همه ی این ها ساخته ی ذهن اوست پس تصمیم به کشتن آن میکند تا از تسلط او رهایی یابد.و در آخر فیلم نیز به عشق خود میرسد و به تماشای ویران شدن ساختمان ها مینشینند
پس مراقب تایلر درونتان باشید!!
برای مطالب بیشتر وارد وبلاگ هیس بشین...