betreten
وارد شدن ، داخل شدن ، پای نهادن
Konvention
رسم ، آئین
drücken
فشار آوردن/دادن
Vorgesetzter
بالادست ، مافوق
Gruß
سلام ، درود
erwidern
جواب دادن ، پاسخ دادن
Kunde
مشتری
förmlich
تشریفاتی ، رسمی
Eindruck
تاثیر ، برداشت ، تصور
hinterlassen
{از خود} به جا گذاشتن
üblich
متداول ، مرسوم ، معروف ، رسمی ، همیشگی
Hierarchie
سلسله مراتب
salopp
مردم ناپسند ، دور از ادب
Anwesende
حاضر
schlaff
1-شل ، سست 2-کسل ، وارفته 3-بی حال ، بی رمق 4-کسل کننده
vollendet
تمام عیار ، کامل ، عالی
Empfang
استقبال ، پذیرائی
diejenige
همان ، همین ، همانکه ، همینکه
ebenfalls
نیز ، همچنین ، ایضا
Rang
سمت ، مقام ، مرتبه
ähnlich
شبیه ، مشابه
