ویرگول
ورودثبت نام
Havva
Havva
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دخترم، و روزم به شیوه ناجوری نامبارک شد!

اسفند ماه بود که ایده جدیدی که به ذهنم رسیده بود رو تصمیم گرفتم عملی کنم. هیچ بودجه ای نداشتم و دنبال طراح سایتی می گشتم تا به صورت شراکتی با هم همکاری سه ساله داشته باشیم.


بعد از کلی تماس، ملاقات و دردسرهای خاص خودش با یک نفر قرارداد رو تنظیم و کار رو شروع کردیم. و امروز بعد از حدود 3 ماه از شروع فعالیت اعلام فرمودند که کار رو میخوان کنسل کنن چون وقت نمی کنن!


مرد حسابی، نمیرسی پس چرا از اول قولش رو میدی؟ چرا قولی که میدی رو بهش پایبند نمیمونی؟ من سه ماهه دارم جون می کنم تا همه اطلاعات لازم رو جمع آوری کنم.


این همه کتاب های تبلیغات، فروش و بازاریابی دارم می خونم. این همه دوره های آموزشی. در جمع های خانوادگی کمترین حضور همه و همه به این امید که کار رو سریع استارت می زنیم و بهترین نتیجه رو در کمترین زمان ممکن بگیریم.


پیدا کردن شریک واقعا کار سختیه. و درسته که میگن پیدا کردن شریک مثل ازدواج کردن میمونه...


امروز انقدر ناراحت بودم که دیگه نتونستم تحمل کنم و گریه کردم. این همه بدقولی وقتی این همه امید داری به کار، اگر نمی تونین از پس کاری بربیاین قول ندین. مرد و مردونه همون اول بگین وقت نمی کنم...

شریک کاریروز دختر
دختری عادی با اهداف بزرگ، در مسیر ساختن آرزوها و رویاهاش. چون در این مسیر هم صحبت زیادی ندارم، هر وقت نیاز به صحبت پیدا کردم میام اینجا تا بگم و آروم بشم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید