ویرگول
ورودثبت نام
hmdjh
hmdjh
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

خلع سلاح|نگاهی به مجموعه عکس خانواده نزدیک سالی من

 مجموعه ی جنجالی  Immediate Family  اثر sally mann
مجموعه ی جنجالی Immediate Family اثر sally mann

اتوبیوگرافی راهیست برای نمایش قدرت فردیتی در برابر اجتماعی از هنجارها،نبایدهایی که راه را برای رسیدنش سد کرده اند. این روش همانطور که وابسته به قالبی ادبی ست، بی شک یک عمل اجتماعی محسوب می شود که در آن با ضمیر من،مخاطب ناشناس را به شکل مستقیم خطاب قرار می دهد.شخصی که یک فرد خیالی نیست بلکه حقیقتی است به مثابه متن، که به نام خود آنرا امضا می کند و کم و بیش به گفتن واقعیت متعهد می شود. اتفاقی که در مجموعه عکسهای سالی من تحت عنوان«خانواده ی نزدیک» با فرمی هجوآمیز و گستاخانه روایتی متناقض و گاه با ظاهری متضاد ؛ واقعیت را به شکلی بارز با خودنمایی همراه می کند.

در چنین آثار، اوی هنرمند،معاصر و آیندگان را برمی انگیزد تا شاهد نمایش تمام قدی از زندگی اش باشند تا ایشان را آگاه سازد، افکارش را بیان کند و خود را قابل توجیه نماید و ایشان را شیفته ی خود کند. از طرفی مخاطب با حس کنجکاوی بیشتری(شناخت باطن اشخاص) و حس کنجکاوی تاریخی (شرکت کردن در تجربیات متفاوت دیگران) تحریک و ترغیب می شود و همزمان با این کنجکاوی فرصتی برای اندیشیدن در باب هویتی شخصی خود می یابد. کاری که سالی من هنرمندانه با ایجاد چالشی در بازنمایی مفاهیم در هنر برهنگی در آبستن فضای خانوادگی، مخاطبش(افکار و امیال در مجاور محیط اجتماعی و اخلاقیات محفوظ) را به رویارویی ای می طلبد. جدالی نامعمول و پایان ناپذیر.

نقد آثار سالی من باید فارغ از نگاهی اخلاق گرا و به شکلی آزادانه اتفاق بیفتد
نقد آثار سالی من باید فارغ از نگاهی اخلاق گرا و به شکلی آزادانه اتفاق بیفتد

مجموعه ی خانواده ی نزدیک، مشتمل بر تصاویر زیادی از عکسهای خانوادگی سالی من است. تصاویری که او از پیش پاافتاده ترین عکسها، اتفاقی غیرعادی می آفریند. تصاویری که عمده ی آنها را دو دختر و پسرش و گاه خودش و شوهرش در آن ها حاضر می شوند.گاه رنگی و گاه سیاه و سفید، گاه کودک ها غیرمعمول با ژست های مدلینگ در قالب خانمی جا افتاده و گاه در کالبد بالغی درحال کشیدن سیگار ، ثبت گاه معصومیتی از دست رفته و گاه عابدانی در حال اجرای مراسمی مذهبی با ریخت و قواره ای غیرمنتظره .تصاویری از برهنگی عمدی سوژه هایی زیر سن قانونی در برابر دیدگان مخاطب با عنوان جنجالی عکسهای خانواده، خود یعنی اوی هنرمند آماده ی هرنوع بازخوانی و بازخورد ازین اثر را دارد.او بین مفهوم جنسیت،کودک و آزادی، لِی لِی می کند. مجموعه ای تلفیق از مستند و مستندنگاری از زندگی ای یاغی در عصر مدرن می سازد. واقعیت را فراواقعی بازتولید می کند. سورئالی از پس رئالیسم.بازآفرینی بکارت در بستری موَحِش با لحنی زننده.

سالی من اینجا دارد آثار دوران رنسانس را بازتولید میکند یا بیانیه ای پر ناسزا به دوران مدرن می دهد موضوعی ست قابل بحث اما چیزی که او اینجا دارد به آن می تازد خلق اثری ست عمیق از مفهوم آزادی و اعتراضی ست به مرزهایی که آن را اخلاق می نامند. او از برهنگی، بی پروا عکس می اندازد و از کودک ابزاری جهت ایجاد مناقشه ای برای تردید انداختن در تعریف های زندگی می آفریند. موضوعی که البته می تواند نوک پیکان نقدش را بارها و بارها به سمت خود او برگرداند. اتفاقی که نمایشش، دلیلی بر عدم نمایشش است و می شود همان نقدی که خود اثر مطرح می کند را خرده ای بر خود اثر دانست.

او گاه نقش جامعه را در ژست برهنه ی دخترش بر کاناپه ثبت می کند ،گاه آرایشی غلیظ بر چهره اش رنگ می زند وبا بدنی برهنه ازو انگار کالایی جنسی می سازد و گاه تیشرتی با تصویر عامه پسندی از مرلین مونرو بر اندامش می پوشاند.
او گاه نقش جامعه را در ژست برهنه ی دخترش بر کاناپه ثبت می کند ،گاه آرایشی غلیظ بر چهره اش رنگ می زند وبا بدنی برهنه ازو انگار کالایی جنسی می سازد و گاه تیشرتی با تصویر عامه پسندی از مرلین مونرو بر اندامش می پوشاند.

کلید واژه ی برهنگی در مجموعه ی سالی من تلقی ای بینامتنی میان دو واژه ی Naked و Nude است. Naked به معنای برهنه،بی پناه، لخت مادرزادی که بصورت عریانی در عالم عرفان و حالت رستن از مادیات این جهانی متبادر می شود و Nude دلالت مفهوم برهنگی در عالم غربی، منقطع از سنت، نوعی از هنر طبیعت گرا را به مَنَصه ی ظهور در آورده که تهی از هرگونه معانی معنوی، نگاه جدید انسان را به خویشتن (موجودی قائم به ذات) توام با تجدید زیبایی به همراه دارد. سالی من با صورت نگاری عریان از خانواده اش با تشدید تحرک معنا در قاب های مستطیل و فوکوس روی سوژه های نزدیک به بازنمایی آزادی با دستکاری مرزهای کلیشه ای انسان (که گاه این برهنگی، مقدس به عنوان تمثیلی از صورت الهی و گاه مذموم به سبب نمایش حالات گناه آلود و خودنمایانه لذت است) پرداخته است. او در تصویری(تصویر ادرار سه نفره با حضور عکاس و قرارگیری سوژه ها در یک خط به شکل اجرای یک مراسم مذهبی با دست هایی که انگار دارند دعا می کنند به حالت سرخوشانه ای عمدی و حدفاصل کمرنگ خط افق در پس زمینه به شیوه ای اغراق آمیز و بی تمام در قاب ) به شکل گستاخانه ای این مرز را چیزی جز وهم نمی داند و مخاطب را مردد می کند که عکس ها دارد فضایی بین مستهجن،مبتذل و هنر را پاورچین قدم برمی دارند. او سمت و سویش را نه در محوریت فرد که با فرد به سراغ جامعه ای می برد که او آنرا سرزنش می کند و از آن فاصله می گیرد و حالا در بستری وحشی دارد بچه هایش را پرورش می دهد. او گاه نقش جامعه را در ژست برهنه ی دخترش بر کاناپه ثبت می کند ،گاه آرایشی غلیظ بر چهره اش رنگ می زند وبا بدنی برهنه ازو انگار کالایی جنسی می سازد و گاه تیشرتی با تصویر عامه پسندی از مرلین مونرو بر اندامش می پوشاند. در مجموعه ی سالی من، کاپیتالیسم و مصرف گرایی رد می شود. او متضاد با لیبرالیسم کلاسیک نشان می دهد. او بارها و بارها در مجموعه اش اعلام می کند که نفی آزادی بیان نداریم سانسور نداریم و راهی برای رسیدن به بهینه ترین و کامل ترین نسخه ی انسان پیش می کشد اما به چه قیمتی و چه روشی؟

او در بازنمایی تعریف آزادی ، خودش به دیکتاتوری در ابراز نظرش برای فرزندانش بنظر می آید که شاید او برای نمایش این حادثه دارد خودزنی می کند.
او در بازنمایی تعریف آزادی ، خودش به دیکتاتوری در ابراز نظرش برای فرزندانش بنظر می آید که شاید او برای نمایش این حادثه دارد خودزنی می کند.

برای نمونه نگاهی بیاندازیم به داستان فیلم کاپیتان شگفت انگیز(اثر تحسین شده ی سینمای مستقل امریکا در جشنواره کن). بن با بازی ویگو مورتِنسن روشنفکری که بدلیل گریز از آنچه خود تسلط ابزارهای تکنولوژیکی برروی زندگی جوامع مدرن خطاب می کند، خانواده پرجمعیتش را برای زندگی در جنگل های انبوه غرب ایالات متحده انتقال داده است تا به زعم آنها از جامعه منحط امریکایی به دامان طبیعت خطرناک و بدوی پناه ببرند. در این فیلم قهرمان داستان همجوار نوآم چامسکی(پژوهشگرفرهنگی و منتقد اصلی جریان فرهنگ سیاسی امریکایی) می ایستد و مخالفتش را از دستگاه های بازتولید ایدئولوژی حاکم ابراز می کند اما در نهایت نمی تواند کاملا از آن دوری کند و مجبور به تن دادن به آن می شود. حال آنکه دوری از مفهوم پدرسالارانه سرمایه به دیکتاتوری مطلق در نحوه آموزش نه بصورت مجزا (مدرسه،کلیسا،جامعه)که به شکلی تک بعدی(شخص پدر ومادر) می انجامد. نقدی که به شخص سالی من هم مطرح می شود. اتفاقی که انگار در زندگی خانوادگی او افتاده است. او در بازنمایی تعریف آزادی ، خودش به دیکتاتوری در ابراز نظرش برای فرزندانش بنظر می آید که شاید او برای نمایش این حادثه دارد خودزنی می کند.

پوسته ی ظاهری اثر بشدت مخاطب را شگفت زده می کند ،ناخودآگاه مای مخاطب در ابتدای مواجهه با آثار گارد گرفته و چنین تفکراتی را به سُخره می گیریم. عکسهایی با وجه هایی متضاد از تعاریف خانوادگی و جهان بینی کودکانه (مفهومی غیرطبیعی از آنچه از کودک شناخته ایم) مخاطب را آزار می دهد و او را حتی به ناسزا علیه صاحب اثر وا می دارد که خیال کند سوژه های عکس سالی من در حال شکنجه اند و سالی من آن ها را به عمد از یک زندگی طبیعی و نرمال فاصله انداخته و این چیزی نیست که به واقعیتی روزمره بدل شود اما این روند در ادامه رویارویی در کمال ناباوری تبدیل به سمپاتی مخاطب می شود.
چالشی در مفهوم عشق یا هوس با نگاه پدوفیلی مشابه اتفاقی که در لولیتا می افتد
چالشی در مفهوم عشق یا هوس با نگاه پدوفیلی مشابه اتفاقی که در لولیتا می افتد

اتفاقی که در رمان مشهور لولیتا می افتد. ناباکوف همچون سالی من در رمانش مفهوم عشق یا هوس را با داستانی از عشقی بیمارگون قهرمان داستان، مردی چهل ساله به دختربچه ای 12 ساله بیان می کند. آنقدر داستان استادانه پیش می رود که هامبرت که ابتدا از دید خواننده یک جنایتکار ،کلاهبردار و کثیف است در اواخر داستان با او همدردی می کند. اتفاقی که بیش از پیش به مخاطب یادآوری می کند هرچیزی می تواند دو نیمه ی کامل متضاد یا متناقض داشته باشد.

در مورد نحوه ی پرداخت در این مجموعه می توان اینطور بیان کرد که به شکلیست که انگار سالی من دارد علیه سیستم ایدئولوژیک حاکم مانیفستی می دهد.او در جستجوی معنویت نیست که همپای تابلوهای رافائل و میکل آنژ مسیحی بایستد ،نمی خواهد مصلح اجتماعی تلقی شود. سالی من آدم خوب ماجرا هم نیست که در راستایی بایستد تا همه را با خود همراه کند. او در عکسهای مجموعه اش از انسانهایی می گوید که نمی خواهند غرق زندگی شوند و به دنبال تعریف دیگری از شیوه زندگی اند . او از انسانهایی که در برابر بقیه با تعریف های دست و پابسته ی مرزبندی شده ی اخلاق، فرهنگ و جامعه، عجیب و غریب خوانده می شوند بازنمایی می کند.

او قیاسی می کند بین انسان به معنای فرادستی اش ، محیط پیرامون به مثابه التزامی سلطه گر و آزادی به مفهوم هنر ابراز بی قید و شرط.تدقیق در احوالات هنرمند، بستری می سازد تا چشم مخاطب در مسیری دو طرفه میان شهودی کل نگر و اتفاقی جزءبین در حرکتی مدام قرار گیرد. اینجا با صدای بلند عکس هایش را از تلفیق کودکی با عوالم بزرگسالی آمیخته و آزادی را فراتر از ذهن با طبیعتی حیوانی به نمایش می گذارد. اخلاق را مناقشه برانگیز می داند و به مسائلی چون کودک بزرگ پنداری تا استفاده ی ابزاری از جنسیت و کودک با نگاهی خشن و فارغ از چشم پوشی با بی زمانی پیش می رود تا آنجا که می توان آن را پس از دو دهه ،ابزاری برای تحلیل شبکه های اجتماعی و نقش ابزاری کودک ها در آن نیز استفاده کرد.

سالی من در خانواده ی نزدیک مناقشه ای مطرح می کند که به خوب وبدش کار ندارد.او دارد مخاطب را در تعریف ها رها می کند و جهانی تعریف می کند فارغ از تعریف ها. او مخاطبش را در خلائی می اندازد تا فارغ از اخلاق و مسائل کلیشه ای اجتماعی، فارغ از اندام و بی پرده، تابو شکنی می کند بی واهمه از نپذیرفته شدن حرفش را بزند.او برای حرف هایش شاهد می آورد.شاهدینش را خلع سلاح می کند و از آنها عکس می گیرد و به همه نشان می دهد.

عکاسینقدعکستاریخ عکاسیسالی مننقد
هآمدجهان پناه|دانش آموخته مطالعات فرهنگی و رسانه|منتقد،عکاس،نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید