hmdjh
hmdjh
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

معلق میان زمین و هوا | نگاهی به فیلم فانوس دریایی the Lighthouse

ویلیام دفو و رابرت پتینسون تنها بازیگران فانوس دریایی هستند
ویلیام دفو و رابرت پتینسون تنها بازیگران فانوس دریایی هستند
رابرت اگرز در دومین ساخته ی سینماییش بسان اسم اولین فیلمش-the witch- ساحره ای شده است که بیننده در ثانیه به ثانیه ی فانوس دریایی بیش و بیشتر جادو می شود. جادویی که بیننده با تصور اینکه انگار سینما تازه کشف شده باشدبا ترس برخورد با امواج طوفان به گوشه ای پناه می برد.

فانوس دریایی یک فیلم دو نفره ی شگفت انگیز است. داستان انگار خیلی ساده است ،ماجرای دو مرد غریبه که برای پول بیشتر، مسئول نگهبانی در فانوس دریایی در نقطه‌ای دورافتاده و طوفان‌زده میشوند. این دو مرد باید در مدت زمانی نسبتا طولانی در تنهایی و در کمال ناآشنایی با یکدیگر در این فضا سرکنند. دو شخصیت کاملا متفاوت،متضاد با رفتارهایی پارادوکسیکال که در روند شکل گیری ،جریان و سرانجام قصه نقش حیاتی را بازی می کنند. یک شخصیت جوان درون گرا ،منزوی و جاه طلب -با بازی متفاوت پتینسون- و یک شخصیت پیرمرد بشّاش ،عصبی و ناهنجار- با بازی هیجان انگیز دفو-.شخصیت هایی که خواسته هایشان همدیگر را در نابودی دیگری شریک می کند. روایت پیچیده ی اگزیستانسیالیستی از وجود و عدم وجود دکارت گون همراه با جنون انسانی سوار بر موج خشونتی عریان. خشونتی که برانگیخته از ذات جنسیت زده ی انسانی است که همواره در خیالاتش آن ها را سرکوب می کرده اما حالا در فضایی متفاوت ،ناخوداگاه و خوداگاهش در هم هضم می شوند. فانوس دریایی به شکل سیاه و سفید تمام توان فیلم را بر دوش فضاسازی سهل و ممتنع جزیره و اتاقک های تک بعدی اش و بازی دو هنرپیشه –ویلیام دفو و رابرت پتینسون- انداخته است. ویلیام دفوئی که بارها و بارها هنرش را در انعطاف پذیری نقش و نقش آفرینی متفاوت نشان داده است این بار هم درخشان دارد انگار مثل همیشه کاری تکراری را به بهترین شکلش بازآفرینی می کند. فضایی که به تصویرسازی های متشنج از تشدید نور و سایه بر عناصر داستانی به اکسپرسیونیسم سینمایی منتج می شود. سبکی که بیشترین سعی را در ابراز بیرونی حالات و تصورات شخصیتهای داستانی دارد.

نور و تاریکی در یک فرم شگفت انگیز محتوای اصلی فیلم را شکل داده است.نوری که پیرمرد از آن حفاظت می کندو جوان با رویاهای جنسی اش می خواهد تصاحبش کند.

فانوس دریایی در یک بستر سورئال سوار شده که به ایجاد یک معلق بودن زمانی کاملا محسوس منجر می شود. یک بی زمانی بی مکانی انسانی که به جنونی فردی ختم می شود. جنونی که تمام عناصر تصویر را در آن گرفتار می کند تا جایی که بیننده به هیچ چیز تصویر اعتماد نمی کند.

یک بی اعتمادی از اعتمادی که از ابتدا کارگردان قدم به قدم آن را کسب کرده بود در ده دقیقه آخر با حرکاتی انتحاری در راستای همان بی منطقی جاری در فضا شکل می گیرد گویی همه چیز تابحال خیالاتی زیر پوست فریب واقعیت تجربه شده و در خاتمه با یک پایان بس میخکوب کننده مخاطب را دچار یک حجم بزرگ از سرگشتگی حاصل ازین جنون فراگیر می کند.
ویلیام دفوفیلم فانوس دریایینقد فیلمنقد سینمارابرت اگرز
هآمدجهان پناه|دانش آموخته مطالعات فرهنگی و رسانه|منتقد،عکاس،نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید