اکثرا با این سوال مواجه میشوم که:
واقعیت تجربه شخصیم رو میخوام به اشتراک بذارم.
یادمه اوایل (شاید هم هنوز باشه) در مورد اینکه کسی کامپیوتر بلده یا نه جُک ساخته بودن که طرف خاموش و روشن کردن فقط بلده (کامپیوترهای قدیمی برای خاموش کردن دکمه ای نشان میدادند مبنی بر اینکه حالا میتونید کامپیوتر رو خاموش کنید و بعد باید دکمه روشن/خاموش رو میزدی!)
واقعا قدم اول برای کار با کامپیوتر همین بود. روشن/خاموش
یک زمانی تبیان به ۴۰۰ مسجد یک دستگاه رایانه رومیزی با ۴۰۰ نرمافزار (داخل پکهای لوح فشرده) اهدا میکرد. مبنی بر اینکه از طرف مساجد، ۳ صفحه html طراحی بشه که داخلش معرفی و عکسهایی از مسجد وجود داشته باشه. ما نداشتیم همچین آدمی در مسجدمون. ولی قدم اول این بود <html></html> و این تنها چیزی بود که میدونستیم. (با همین قدم رفتیم جلو و ۳ صفحه رو طراحی کردیم و به اون هدیه رسیدیم)
قدم اول در هر کاری متفاوت هست ولی کاملا واضح و روشن و ساده هست.
فرض کنید من مهندس عمران تازه فارغ التحصیل شده از دانشگاه و به هر دلیلی بی تجربه و ۴ سال سر توی کتاب داشتم. قدم اول برای من چیه؟ خیلی واضحه که باید برم سر یه ساختمان در حال ساخت!
ابزار شما برای کار تخصصی تون چیه. طبیعتا کار کردن در تخصصتون برای شما کار خوب به حساب خواهد آمد.
هیچ تخصصی ندارید! اصلا مشکلی نداره. چه تخصصی را دوست دارید؟ انتخاب کنید... قدم اول برای رسیدن به کار خوب اینه که به تخصصی که دوست دارید قدم بگذارید.
نمیدونید چه تخصصی رو دوست دارید! اشکالی نداره. امتحان کنید. قدم اول برای رسیدن به کار خوب اینه که امتحان کنید چه تخصصی را دوست دارید.
دوستان به فکر این نباشید که کار دولتی، بی دردسر، با پارتی، پشت میز نشینی، پر درآمد یا کاری با هزار صفت خوب و جذاب داشته باشید. به کار بخور نمیر هم راضی نباشید.
کار خوب، کار تخصصی هست. کار تخصصی آدم متخصص میخواد. آدم متخصص، همت و پشتکار میخواد.
پس قدم اول برای شروع یک کار خوب، اراده و همت و پشتکار شماست.
این وسط شاید، یک سری نکات حکم کاتالیزر رو برای شما داشته باشه:
لزوما پدر و مادر آدمهای با تجربه نیستن. مرزها را بشکافید، با دوستان، پدر و مادرهای دوستانتان، هم مذهبهاتون، مخالفهاتون، بیدینها، با دینها و هر قشری که تجربه کاری دارند مشورت کنید. شما نمیخواید شبیه اونها بشید، میخواهید از آنها یاد بگیرید، همین! پس در مشورت کردن مهم اینه که تجربههای مفید دیگران را یاد بگیریم نه اینکه تا یک دکتر موفق دیدیدم همه چیز زندگیمان (غذا خوردن/تفریح کردن/اعتقادات/پول خرج کردن و ... ) شبیه او بشود، ولی تجربههای ارزشمندش را یاد نگیریم.
تجربه مثل گنج میمونه. میتونی هر استفادهای ازش بکنی. سعی کنید گنجهای دیگران رو بگیرید و بهترین استفاده رو بکنید.
پر واضحه که بدون مطالعه، اون هم در عصری که اطلاعات از طلا هم با ارزشتره، برای پیداکردن یک کار خوب ضروری و مفید میباشد. برای راهنمایی من آدیلار رو بهتون پیشنهاد میکنم.
اگر تا الان برای خودتون رزومه نداشتید یا نمیدونید چه طور اون رو بسازید، همین الان موارد زیر رو روی یک کاغذ بنویسید و با خودتون نگه دارید:
نام:
نام خانوادگی:
سن:
مدرک:
مهارتها:
برای قسمت مهارت، هر چیزی که بهش افتخار میکنید بنویسید. اگر حرفهای باشید و تخصصتون رو انتخاب کرده باشید که راحتید ولی اگر نمیدونید، حتی اگر چیزهایی که کمی از اون میدونید و دوست دارید بیشتر یاد بگیرید رو هم بنویسید. مثلا شنا! شاید بپرسید چه ربطی به کار داره! ربط داره،شما که تخصص مورد علاقهتون رو نمیدونید، از کجا معلوم شاید همین اندک دانشی که در مورد نحوه شنا کردن (حتی تجربی) دارید، به دردتون بخوره.
واقعا فکر میکنید هیچ مهارتی ندارید؟!به غزایزتون مراجعه کنید. خوب خوردن؟ عالیه پس مهارتی در اغذیه جات دارید!!!! شاید باورتون نشه خیلیها دنبال شما میگردن!! چون شما میتونید غذاها رو امتحان کنید، مزهها رو تشخیص بدید. اگر روی همین غریزه یه خورده کار کنید کلی تجربه در تشخیص یا حتی درست کردن غذاهای خوشمزه پیدا میکنید.
باز هم فکر میکنید مهارتی ندارید؟!!! دختر هستید یا پسر؟ چقدر در متلک گفتن یا سرکار گذاشتن یا ابراز علاقه و دوستی با جنس مخالف مهارت دارید؟ این یک مهارت روابط عمومی خوب هستش. بنویسید. منتهی مودبانه و به طرز مثبتی که اگر کسی اون رو خوند متوجه بشه شما قصد بی بند و باری ندارید و باور دارید این استعداد خدادادی رو میتونید در جهت مثبت استفاده کنید.
بازم !!! اگر هیچی ندارید، همین که قدرت خوندن این متن رو به هر شکلی حتی با شنیدن از طرف کسی دیگه دارید، این یعنی شما مهارت درک و فهم رو دارید. خواهش میکنم بنویسید. این اولین قدم شما برای شروع یک کار خوب و تخصصی هست.
تجربهها:
مثل بالا هرچی...
علاقهمندیها:
طبیعتا باید مرتبط با کار باشه ولی میتونید از ورزش مورد علاقهتون یا چیزای دیگه هم بنویسید...
شاید باورتان نشود، وقتی برای مصاحبه به اکثر شرکتها مراجعه میکنید، فرمی شامل همین موارد را جلویتان میگذارند (منظورم همین علاقهمندیهای ورزشی و ... هست)
بنویسید، تا رزومه ننویسید کسی نمیدونه شما کی هستید. وقتی نوشتید حداقل خودتون میفهمید چی میخواید و این رزومه نوشتن رو ادامه بدید تا حرفهای بشید هم در رزومه نوشتن هم در تخصصها و مهارتهایی که قبلتر نوشته بودید.
خیلی ها وقتی حرف میزنند، دقیقا انگار روی عصبهای مغزیتون راه میرن. یک کلمه از خودشون نمیگن! همش از دیگران مثال میزنن. انگار که خودشون هیچی نیستن! بیاین یه قراری با هم بذاریم، بریم جلو آینه، نه چشماتون رو ببندید، اصلا همینجور که نشستید فکر کنید:«هر چیز خوبی که از دیگران سراغ دارید و تحسین میکنید، برای خودتون بخواید». این دعا نیست، تمرین رهایی از دیگر پرستی به خودپرستی هستش. البته باید مواظب باشید که از این ور بوم نیوفتید و تعادل رو حفظ کنید. فقط برای اینکه اعتماد به نفستون اگر زیر صفر هست بیاد یه خورده بالای صفر و اون موقع قدم اصلی رو شروع کنید... تلاش