کسی که فردا خوانده خواهد شد
زندگی بی زندگی
برای چه زندگی میکنم ؟
تا به حال از خود پرسیده ای از چه برای که نفس میکشی ، من نمیدانم پاسخش را وقتی یافتم که دیگر زنده نبودم شاید من همیشه مرده بودم و این سایه ای از من بوده من غرق آن چیزی شدم که وجود نداشت زندگانی لحظه تلخی هاست ، آن جمله نیچه را به یاد می آورم که میگفت «درد همیشه بوده حتی در روز اما ،در شب است که پرده دروغ کنار میرود و حقیقت آنچه که هست رخ نشان میدهد».
تقریبا دریافتم که تمامی رنج های من از ارتباط با دیگران بوده التبه بی راه هم نیست که بگویم با خودم هم چندان غریب نبوده ام غربت من از نه از تن من بلکه از ذهن من بود شب های متمادی زیادی گذشت تا بفهمم من در شب در تاریکی طلوع میکنم ، اکنون باز به آن پرسش ابتدایی میرسیم ، برای چه زندگی میکنم ؟
مطلبی دیگر از این نویسنده
ترانه خاموش
مطلبی دیگر در همین موضوع
چرا اشتباهات خودمان را گردن دیگران میاندازیم؟
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
روزنه