ویرگول
ورودثبت نام
پِدِند
پِدِنددانش‌جو، سردرگم، بی در کجا. | پدند نام گلی کوهی در گویش خراسان جنوبی‌ست.
پِدِند
پِدِند
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

یک پلان کوتاه از یک قهرمان اهل فلسطین


مردِ پا به سن گذاشته همه عمرش را صرف چیزی کرده که باور قلبی‌اش بوده. در این سال‌ها آنقدر سرد و گرم چشیده و بالا و پایین دیده که بیشتر آدم‌های دنیا اگر جای او بودند، کمرشان خم شده بود.
الان می‌دانیم در چهار سالی که از اینجا تا زمان مرگش باقی مانده هم، هم‌وزن تمامی این‌سال‌ها و بلکه بیشتر از تلخی دنیا خواهد چشید. هرچند تا همان ساعات آخر، این لبخند ملیح و طمانینه‌ای که حاصل ایمان است از چهره‌اش محو نخواهد شد.
مرد پا به سن گذاشته مطمئن است راه درست را در پیش گرفته، حتی اگر انتخاب این راه به قیمت از دست دادن تمام چیز‌های دوست‌داشتنی‌اش _از جمله جانش_ تمام شود.
الان می‌دانیم که تا آخر هم مطمئن ماند. چرا که شنیدیم در یکی از همان روزهای آخر با لبخند در گوش فرزند گریانش زمزمه کرد: "صبور باش، ما خود را برای بیش از این آماده کرده‌ایم".
روح امید و ایستادگی در همه پلان‌های زندگی او جاری‌ست.
در این‌جا هم، مرد پا به سن گذاشته که الان دنیایی رویش حساب می‌کند، دست پسر جوانش را گرفته و آمده مرج الزهور: مرغزار گل‌ها. جایی که وقتی جوان بود، با دوستانش اولین قدم‌های تکان دادن دنیا را برداشتند.
در میزانسنی شبیه فیلم‌های معناگرا، روی تخته‌سنگی که سی سال پیش در نزدیکی‌اش یکی از به یادماندنی‌ترین جنبش‌های مقاومت مدنی تاریخ را رقم زدند نشسته. دستش را روی زانوی پسرش گذاشته. آفتاب به گرمی می‌تابد و نسیم ملایمی علف‌های طلایی‌رنگ مرغزار را می‌لرزاند.
مرد پا به سن گذاشته به سال‌هایی که رفته‌اند فکر می‌کند،
شاید به دوستانی که دیگر نیستند،
شاید به نهالی که آن سال‌ها با هم کاشتند و حالا به بار نشسته،
شاید به پسرش و راهی که بعد از او باید ادامه پیدا کند.
خاطرات سی سال قبل از جلوی چشمانش می‌گذرد و ثمره آن‌ سال‌ها را برای پسرش می‌شمارد:


هنا؛ كسرنا سياسة الإبعاد
و هنا؛ كُتبت صفحات المجد
و هنا؛ بنينا لِشعبنا و لِاُمتنا حركة مجاهدة عملاقة.
و سپس با همان لبخند، و با آهی که نشانه افسوس نیست، تمام احساسش را در جمله‌ای می‌ریزد. شاید به این امید که پسرش و هم سن و سال‌هایش و فرزندانشان این راه را ادامه دهند:
كنت صغير يا ولدي، ولكن كبرت؛
آن موقع‌ها کم سن و سال بودی پسرکم، حالا بزرگ شده‌ای.


چقدر همه پلان‌های زندگی‌ مرد پا به سن گذاشته زنده و دوست‌داشتنی‌ست!
چقدر دوست دارم مثل او زندگی کنم. چقدر دوست دارم مثل او بمیرم.

https://www.aparat.com/v/jvpce58


پی نوشت: مدت‌هاست دوست دارم درباره ماجرای مرج الزهور بنویسم. این فیلم کوتاه از بازگشت هنیه به مرج الزهور پس از ۲۷ سال مقدمتاً اینجا باشد.

فلسطیناسماعیل هنیهمبارزهلبنان
۲
۰
پِدِند
پِدِند
دانش‌جو، سردرگم، بی در کجا. | پدند نام گلی کوهی در گویش خراسان جنوبی‌ست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید