سلام. در این نوشته میخوام بیشتر در مورد چیستی زمان بپردازم، آیا ما میتونیم زمان رو تعریف کنیم و به ماهیتش پی ببریم؟! آیا اصولا زمان واقعا وجود نداره وفقط ساخته ذهن ماست؟ جهان بدون زمان وجود خواهد داشت؟ خب امیدوارم بشر بتونه یه روزی به جواب این سوالات برسه و دیگه نیاز به نظریه پردازی های طولانی نباشه؛ دقیقا همین کاری که من میخوام انجام بدم:)) پس اگه نوشته قبلی من به نام چند کلمه ای درمورد زمان ۱ رو نخوندید اول برید سراغ اون. و حتما اگر نقد یا نظری دارید برام کامنت کنید شاید همین جا بعد از چند قرن یه جواب حسابی یا حتی یه معادله و فرمولی کشف کردیم =)
نظریه ای هس به اسم "مسئله زمان"؛ مسئله زمان وجود زمان رو منکر میشه و میگه زمان در سطح بنیادی و در مقیاس های بسیار کوچک و کوانتومی وجود نداره.
چند تن از فیزیکدانان بزرگ هم عقیده دارن زمان وجود نداره و این ذهن ماس که اون رو ساخته. حتی معادله ولتر_دویت که بستگی نظریه نسبیت و نظریه مکانیک کوانتومی رو نشون میده ( و تا حالا ثابت نشده) فاقد متغیر t یا زمان هست.
برخی بر این باورند مغز انسان برای جلوگیری از گیج شدن و مانند آن( وقتی هیچ توضیحی برای پدیده های اطرافش نداره) اونرو میسازه و توهمی بیش نیست. برخی هم میگن وجود حرکت در جهان باعث وجود زمانه و این دو لازم و ملزوم هم اند و بدون هم نخواهند بود(که من این یکی رو قبول دارم).
نظر دیگه اینه که وجود ماده در جهان باعث وجود زمان میشه و تا ما ماده داریم زمان هم وجود داره.
از نظر من زمان یه مفهوم فیزیکی و قابل لمس یا دیدن نیست؛ اما میتونیم بهش شکل بدیم بکِشیمش کند یا تندش کنیم تقسیمش کنیم یا حتی تصور. همه اینکارا هم به این جهته تا بتونیم بهتر در پدیده های فیزیکی و معادلات یا نظریه ها بکار ببریمش یا استفادش کنیم. وجود زمان برای من از بدیهیاته و مشکل بتونم با نبودش کنار بیام. برای این باور هم استدلالاتی دارم که عرض می کنم.
۱.حرکت و تغییر: وجود حرکت و هر نوع تغییر کوچکی در این دنیا؛ شامل به وجود آمدن و از بین رفتن( حتی در مقیاس کوانتومی و کم تر از آن) تغییراتی در جهان ماده ایجاد میکنند که یکی پس از دیگری اتفاق می افتند و این خود باعث به وجود آمدن زمان میشود. البته اینطور هم می توانیم نتیجه بگیریم که اگر زمان نمیبود هیچ اتفاقی هم نباید می افتاد. حرکت شما روی تردمیل مثال گویایی از این استدلال است. فرض کنید سطح چرخان تردمیل زمان، و شما روی این تردمیل حرکت میکنید. اگر تردمیل حرکت نکنه شما هم نمیتونید قدم بردارید. البته در این مثال حرکت شما وابسته به حرکت تردمیله و تردمیل وابسته به شما نیست. در حالی که در واقعیت زمان و پدیده هر دو با هم و به هم وابسته اند. به عبارتی لازم و ملزوم هم دیگه هستند. پس تا اینجا میشه گفت وجود هر تغییری نیازمند گذر زمان و وجود زمان نیازمند تغییره. برای اینکه چیزی هم تغییر کنه باید پدیده یا موجودی وجود داشته باشه که به این میرسیم که در خلا(نیستی محض) زمان وجود نداره.
۲.آگاهی و درک: اما من میخوام یه تبصره به این پاراگراف بدم. یعنی شرط حرکت رو بردارم و بگم ما در حالت ساکن بودن پدیده ها هم میتونیم زمان داشته باشیم، اما این شرط چون حرکتی درش وجود نداره به یه مفهوم دیگه ای هم نیاز پیدا میکنه تا بتونه در مقوله ما بگنجه. و اون ممیزی چیزی نیست جز "آگاهی".
چشم های خوتونو ببندین. فرض کنید نه دست، نه پا و نه بدن دارید. فرض کنید نه میشنوید و نه میبینید. شما فقط شمایید.یه ذهن و یه آگاهی هستین( هیچ مولکول و سلول و اتمی هم ندارین). حالا فرض کنید خدا فقط شما رو آفریده و هییییچ موجود دیگه ای به غیر شما وجود نداره و هم چنین شما توانایی خلق چیزی یا حرکت ندارین.حتی تا بحال چیزی هم ندیدین که بخواین تصورش کنید. وقتی تمام این کارارو مو به مو انجام دادین یه صفحه سفید تصور کنید و به هیییچ چیز فکر نکنید( چون شما چیزی برای فکر کردن هم ندارین بدبختانه) یه مدت در همین حال بمونید.... حالا به این سوال جواب بدین:
آیا شما که موجود غیر متحرکی بودید گذر زمان رو احساس نکردین؟!!
واقعا نکردین؟!! واقعاا؟!! خب باید از اول انجامش بدین :))
همونطور که اکثر خوانندگان گرامی دیدند ما حتی بدون حرکت و بدون وجود هیچ پدیده ای هم در دنیامون میتونیم گذر زمان رو متوجه بشیم. دلیلش اینه که ما وجود داریم و در بستری از زمان هم وجود داریم! پدیده بدون زمان و زمان بدون پدیده قابل تصور نیست. خواه اون پدیده یک الکترون بدون آگاهی، ولی دارای حرکت باشه؛ خواه اون انسان زمینی دارای آگاهی و حرکت باشه و خواه ما موجودات آگاه و بی حرکت و ( عجیب الخلقه) باشیم؛ برای وجود داشتن ؛ زمان هم، همراه ما هست. زمان پا به پای ما بدون اینکه از ما عقب یا جلو بیفته با ما وجود داره.
حالا فرض کنید موجودی رو که نه حرکت و نه توانایی ادراک داره. آیا برای این موجود زمانی تعریف میشه؟ جواب خیر هست. بله خیر! اما مطمئن باشید وقتی شما کنار این موجود قرار میگیرید زمان در اون محیط یا فضا به خاطر شما وجود خواهد داشت. اکثر وسایل ما از قبیل کمد میز و صندلی چون از اجزا قابل تغییر و حرکت ساخته شده اند( اتم ها و الکترون ها) وقابل تغییر هستند _ پوسیدگی و شکنندگی_ در بستر زمان قرار میگیرند و وجود زمان رو ثابت می کنند. میشه گفت در جهان ما به سختی میتونیم مکانی رو پیدا کنیم که زمان اونجا وجود نداشته باشه. چون تا وقتی موجودی دارای حافظه و درک و یا حرکتی داشته باشیم زمان در سراسر جهان وجود دارد.
تمامی موجودات زنده میتونن گذر زمان، و زمان رو درک کنند اما اگر موجودی وجود داشته باشه که هیچ حافظه ای نداشته باشه حتی قادر به بخاطر سپاری میلی ثانیه و کمتر از اون رو نداشته باشه...خب اون موجودیه که در لحظه زندگی میکنه و هیچ درکی از زمان نداره.حتی اگر حرکت کنه. بنظر من اگر چنین موجودی وجود داشته باشه اگر در حال حرکت باشه همیشه در حال حرکت خواهد بود و اگر ساکن باشه همیشه ساکن خواهد بود. ( این موجود دیگه فرقی با الکترون نخواهد داشت)
من نظریه نسبیت زمان رو قبول دارم و بنظرم یجورایی نسبی بودن زمان برمیگرده به نسبی بودن درک ما. با توجه به شرایط و محیطی که توش قرار داریم ممکنه درک متفاوتی از زمان داشته باشیم. برای مثال وقتی به سیاره ای با گرانش متفاوتی قدم میگذاریم، وقتی در تاریکی مطلق بسر میبریم، وقتی با سرعت های متفاوتی حرکت کنیم، وقتی خوابیدیم،لحظات خوب و لحظات بد در زندگیمون؛ در همه اونها زمان رو متفاوت حس میکنیم.درک ما از سرعت زمان، تغییرات بیولوژیکی و رشد مارو هم تعیین میکنه.
حرفام تا اینجا تموم شدن. فقط خواستم به اصطلاح Brain storming ایجاد کنم تا یه موضوعی برای فکر کردن تحقیق کردن و کشف کردن برامون پیدا بشه. نظراتتون رو بنویسید؛ خوشحال میشم.
چالش: زمان میتونه کند یا تند بشه، اما اگه زمان بایسته چه اتفاقی میوفته؟ وضعیتی رو در نظر بگیرید که زمان برای خودتون در جریانه اما برای بقیه نه؛ چه اتفاقاتی می افته؟