سوال دوم از مجموعه سوالات حکمرانی معماری.
۲) چگونه جامعه معماری را در راستای فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی قرار دهیم؟
تمایز سبک زندگی معماران کنونی با مردم و به ویژه با معماران گذشته،که در واقع معماران در گذشته معماری را یک اصل مهم دینی-هنری میپنداشتند. ولی اکنون یک مقوله علمی-مهندسی صرف انگاشته می شود. قوانین معماری توسط مترجمان نوشته شده است که برگردان قوانین غربی است. این قوانین که بسیار هم اشتباه دارند، در واقع جلوی بخش هنری و دینی)به معنای سبک زندگی(معماری را میگیرند، حتی جلوی زیبایی را هم میگیرند. قوانینی که اجازه میدهند مهندسان زیر مجموعه معماری (عمران و سازه و...) کار طراحی انجام دهند .قوانینی که اجازه میدهند .کمربند شهر قانونی است که اجازه ساخت خانه های ویلایی را از مردم ستانده است.
باید گفت همان گونه که معماری مرز دنیای هنر و علم است به خصوص علم مهندسی ، برای نمونه میتوان پیکر تراشی و نقاشی را گفت از نقاشی شناخت این است که روی سطحی صاف که پلتفرم است طرح های کشیده میشود اون پیکره یعنی یک طرح به طور سه بعدی پرداخته شود حال طرح برجسته های تخت جمشید کدام است؟ پیکره یا نقاشی ؟ من میگویم هیچ کدام آنها نیست بلکه مرز بین این دو است. جهان مرزها به طور کلی جهانی بی نظیر و شگفت و حتی کمی ناشناخته است.این ما معمار ها هستیم که تصمیم میگیریم معماری بیشتر مهندسی باشد یا هنری به دید من اکنون بیشتر هنریست.پی نوشت:نقاشی را باید حتما از روبه رو دید و عمود به پلتفرم ، که آنرا فهمید اما پیکره از همه طرف معنی دار است پس نمیتوان گفت نقش برجسته ها پیکره هستند چون فقط از رو به رو و کنار با کمی زاویه معنی دار هستند و نمیتوان گفت که نقاشی هستند چون با کمی زاویه هم هنوز قابل تشخیص هستند.مرزها دنیا های متفاوتی هستند از اطرافشان شما میتوانید درون یک شهر را با هندسه ی خاص خود مهندسی کنید اما در مرز ها آن هندسه یاری گر نیست یعنی در کناره ی کوه یا رود خانه یا دریا دیگر جواب نمیدهد چرا که آنجا مرز است و مرز دنیای متفاوتی است با اطرافش مرز شهر و کوه ، نه شهر است و نه کوه. همین موضوع در مورد معماری هم گفته شد که مرز بین مهندسی و هنر است.
مقایسه ساختاری پزشکی و معماری: وقتی ما خودمان به صاحب پروژه بگوییم کارفرما در نتیجه خودمان به او میباورانیم که حق دستور دادن و تعیین تکلیف دارد. اما دردنیای پزشکی آنها با کسانی طرف هستند که به انها بیمار میگویند پس با تلقین این موضوع که آنها صرفا بیمار هستند و نباید خودسرانه تصمیم بگیرند و به دکتر دستور دهند ، بلکه دکتر است که میگوید چه باید بخورند و چه باید بکنند. من از سیستم های اکادمیک و دانشگاه خودمان انتظار دارم که همایت کنند از این موضوع که معماری قرار نیست صرفاسازنده ی سرپناهی موقتی برای مردم شهرها باشد معماری مقدس است و تنها کسانی می توانند آن را به عمل تبدیل کنند خود معماران هستند.معماری باید خودش کارفرمای پروژه ها باشد و کارفرما صرفا سرمایه گذار نام خواهد گرفت و نه چیزی فراتر از آن یا کسی که به معمار فرمان دهد. تا وقتی که ما به طرف قراردادمان و کسی که به ما پول میدهد میگوییم کارفرما چیزی در دنیای معماری تغییر نمیکند چرا که او فرمان میدهد و معمار باید عمل کند پس عملا با فلسفه خود بجنگد. مثال بارزی که در مورد این موضوع وجود دارد پزشک و بیمار است. با اینکه پزشکان زیادی وجود دارند اما باز هم بیمار برای پزشک فقط یک بیمار است و پزشک برای بیمار فقط پزشک. در حالی که میتوان پزشک را پیمانکار یا مشاور و بیمار را کارفرما بنامیم چرا که این بیمار است که به پزشک پول میدهد. اما نه تنها این گونه نیست بلکه بیمار باید مو به مو دستورات پزشک را عمل کند چرا که خودش هم میداند که به نفع اوست حال عکس العملیک پزشک را تصور کنید که یک بیمار بگوید که چون به تو پول میدهم فلان دارو را بنویس یا ننویس.
۱- تشکیل دانشگاه معماری با شرایط گفته شده در پژوهش اصلی.
۲- تشکیل دیکشنری زبان تخصصی معماری(ایده ۴۸۴ )
۳- بازگشت حکمرانی معماری، سلسله مراتب مدیریت معمار محور.
۴- تشکیل وزارت معماری کشور به جای وزارت راه و شهرسازی که متولی تمامی سخت و سارهای کشور باشد و تمامی شخصیتهای حقیقی و حقوقی در امر ساختن زیر مجموعه این وزارت باشند حتی سازمانهایی مانند صنعت و مدن که در مجموعه هایشان ساخت و سازی هرچند اندک انجام میگیرد باید زیر نظر این وزارتخانه باشد، چرا که منابع و مصالح کشور نباید به هدر برود.
۵- بازبینی آموزش معماری به شکلی که همه رشتههای مربوط به ساختمان میبایست نخست معماری را بیاموزند. درست مانند تمامی رشته ها و زیرمجموعه های پزشکی. مگر رشته های پیراپزشکی و پرستاری و تربیت بدنی و... . در اینجا نیز رشته های برق و مکانیک و طراحی،صنعتی جدا میشوند ولی رشته های شهرسازی و عمران و مانند اینها بایستی زیرمجموعه معماری باشند و به عنوان تخصص وارد رشته مورد نظر خود بشوند.
۶- پذیرش و آموزش معماری بایستی زیر مجموعه بحث فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد. یعنی هم ورود به آن با گزینشهای دقیق ولی هوشمندانه(یعنی از روشهای نوین که در مقاله ای جداگانه اشاره خواهد شد،) انجام شود، و هم پایش آن.