هُما پارسافر
هُما پارسافر
خواندن ۵ دقیقه·۵ ماه پیش

اَنا المحلّل!!!

بازرگانی زن زیبای خود را سه طلاقه کرده بود و سخت پشیمان بود. ☹️ خواست چاره‌ای بیندیشد برای آشتی و بازگرداندن زن، اما جناب عاقد به او گفت، طبق شرع مقدس اسلام! راهی جز گرفتن محلل (حلال کننده) نیست. (در آن زمان هنوز قانون حمایت از خانواده تصویب نشده بود.😥)، لذا بازرگان به صرافت افتاد که مردی ساده لوح و بی چيز (نه بی همه چیز ) 😀 را بیابد و زنش را به عقد او درآورد و بعد از یک شب همخوابگی، بدون ترس از عواقب ِ بعد از عقد، با مسالمت، طلاق زنش را از او بگیرد و به سلامتی جشن مفصلی برای عقدکنان خود و همسر سابقش بگیرد و ماجرا را ختم به خیر کند! لذا گشت و گشت و گشت تا اینکه مرد بینوا و ژنده پوشی را یافت و او را به منزل آورد و فوراً به خدمه دستور داد که او را به حمام ِ گرم برده و خوب تمیزش کنند و مشت و مال حسابی هم بدهند تا خستگی یک روز گدایی و دریوزگی را از تن او بزُدایند. سپس امر فرمود که جامه های فاخر بر او بپوشانند و او را بر اریکه ای راحت و شاید همان مبل و کاناپه ی خودمان، بنشانند و مخده هایی نرم و لطیف هم در پشت و پهلو هایش بگذارند و بعد خدمه ی مطبخ را فرمود از اطعمه ی مأکول و اشربه ی گوارا، هرچه مقدور باشد، به وفور در پیشش بگذارند و بازرگان، خود، با اکرام و عنایتی تمام، بینوا را دعوت به خوردن و آشامیدن کرد و خلاصه مراتب مهربانی و نوازش را تمام و کمال در حقش بجا آورد. سپس او را آزاد گذاشت تا لختی بیاساید و خستگی حمام و نفله کردن آن خوان گسترده را از تن به در کند و حسابی کیف کند! 😂.

شب هنگام در دلنشین ترین اتاق های قصر، رختخوابی پاکیزه و لطیف برای مهمان عزیز گسترانید و زن زیبای خود را فرمود که بهترین لباس هایش را پوشیده، خوشبوترین عطر هایش را استعمال کرده و با زیباترین آرایش و زینت آلات خود، به بستر مرد برود و هر آنچه از دلبری می داند در حق آن بینوا، اعمال نماید. القصه، فردای آن روز، مرد بینوا را که هنوز حلاوت خواب و خوراک ِ دوشین زیر لب و دندانش مانده بود، بیدار کرد و پس از صبحانه‌ای مفصل و دندانگیر! او را با خود به محضر برد و طلاق زنش را از او گرفت و پس از پرداخت دستمزدی قابل توجه، او را با تشکر و تکريمی تمام، راهی دیارش کرد و خود به آغوش زن زیبایش برگشت.

روحت شاد صادق جان که چه خوب ما را هدایت کردی!
روحت شاد صادق جان که چه خوب ما را هدایت کردی!


اما از آن طرف، مرد بینوا که هنوز نمی دانست چه اتفاقی افتاده و چطور در های بهشت، یکی پس از دیگری، آن هم فقط در عرض بیست و چهار ساعت، بر روی او گشوده شدند! به خیال این‌که «محلل شدن»، نوعی شغل راحت و پُر درآمد است که وی به دلیل سادگی و بلاهت، تا آن زمان از وجود چنین شغل ِ شریف و رفاه آوری، بی خبر بوده، تصمیم گرفت که مابقی عمر خود را در همین شغل شریف سپری کند و بی جهت، اوقات خود را در مشاغل رنج آور و کم درآمد ِ دیگر، تلخ نکند. لذا از فردای آن روز، لباسی مناسب به تن کرده و به مثابه ی کسبه ای که کالا و متاع خود را به دیگران عرضه کرده و با فریاد، برایش تبلیغ می کنند، در کوی و برزن می گذشت و با صدایی رسا، بانگ بر می آورد که : « اَناالمحلل»، ( من محلّل هستم.)! و بدین سان، با امید به یافتن ِ مشتری برای کالای خود، روزگار می گذرانید! 🤣

این داستان را که در ایام کودکی، در یکی از نشریات توفیق، البته با ادبیاتی متفاوت، خوانده بودم و دریغا هرچه گشتم، اثری از خود ِ نشریه را پیدا نکردم و مجبور شدم آن را با ادبیات الکن خودم و با کمک گرفتن از حافظه ای که این روز ها اصلاً یاری نمی کند!، بازسازی کنم، در سال‌های اخیر و به هنگام انتخابات، مخصوصاً انتخابات ریاست جمهوری، مرا به یاد کسانی می اندازد که به شغل ناشریف و به عبارتی،، کلاشی مدرن، که حتی به اندازه ی محلّل شدن هم کارگشا نیست، رو می آورند و نام آن را واژه ی زشت و بی معنای «کاندیدای پوششی» می گذارند، غافل از اینکه در محلل شدن، هزینه را همسر ِ زن سه طلاقه می پردازد و ضرر و زیانی هم متوجه عموم مردم و جامعه ی حاضر، نمی گردد اما کاندیدا های پوششی، هزینه های شغل موقت و ناشریفشان را از کت و شلوار و وسیله نقلیه و شام و ناهار خود و بستگان و همراهان و لِفت و لیس های معمول بگیر.... تا...... هزینه ی ساخت بنر و تراکت و پوستر و فیلم های تبلیغاتی و سالن ها و تریبون های صدا و سیما و محل های سخنرانی و سفر های استانی و....... ، همه را نهایتاً از جیب ملت بدبخت می پردازند و دستمزد پایان کارشان را هم که ظاهراً، کاندیدای پیروز، می پردازد، باز هم به نحوی از حساب جیب مردم، کسر می شود.


ضمن اینکه در تمام این مدت، ذهن و فکر و شعور و وقت گرانبهای مردم را با دروغ ها و وعده‌های آبکی و بی خاصیت خود، به بازی می گیرند و آخر سر هم با کمال وقاحت، چشم در چشم مردم فلک زده و ساده لوحی که از سر ِ ناچاری و استیصال، به امید وعده‌های فریبنده آنان نشسته اند، دوخته و با بی شرمی، مصالح انقلاب و نظام را بهانه قرار داده و کناره‌گیری خود را اعلام می کنند!!! آیا این هم نوعی رانت‌خواری، اختلاس و خیانت به بیت المال، نیست؟؟؟!!!

کاندیدای پوششی وعده‌های پوشالی می دهد! تا کی می خواهند سوهان به روان مردم بکشند و از ذخیره های اعتباری کشور، خرج کنند این پوششی های تکراری! فراموش نکنیم که وجود کاندیدای پوششی، حتی در سالم ترین شرایط، نوعی مهندسی انتخابات و رقابت هاست که یک جبهه سیاسی، زمان بیشتری برای صحبت و تبلیغ داشته باشد.
کاندیدای پوششی وعده‌های پوشالی می دهد! تا کی می خواهند سوهان به روان مردم بکشند و از ذخیره های اعتباری کشور، خرج کنند این پوششی های تکراری! فراموش نکنیم که وجود کاندیدای پوششی، حتی در سالم ترین شرایط، نوعی مهندسی انتخابات و رقابت هاست که یک جبهه سیاسی، زمان بیشتری برای صحبت و تبلیغ داشته باشد.




کاندیدای پوششیانتخابات ریاست جمهوریمهندسی انتخابات و رقابت جبهه های سیاسیاتلاف بیت المال و توهین به شعور مردم و فریب آنان توسط کاندیداهای پوششیمحلل
هُما از سایه ام کسب سعادت می کند، صائب / نه بی مغزم که دولت از پر و بال هُما جویم!... هُما پارسافر هستم، انسانی که با همه ی خِبط و خطایش، تا دم ِمرگ در پی اصلاح ِخود خواهدرفت، با دلی امیدوار به خدا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید