تصاویر دردناک نشان می دهد امیر محمد با وجودی که چاقو خورده بود و خون از بدنش می رفت ، اما همچنان به دنبال سارقین و زور گیران می دوید تا شاید بتواند کیف مدارک ، گوشی موبایل و لپتاپش را که تنها سرمایه اش بود، پس بگیرد! من اما با تجسم این صحنه ی وحشتناک، از خودم می پرسم : « تو که این خبر را می خوانی و این حجم از ترس و وحشت را در یک دانشجوی جوان ١٩ ساله ی شهرستانی ، تصور می کنی، اگر هنوز از بغض و نفرت سکته نکرده ای، آیا شرف داری؟!» اما ندایی به من می گوید که نماد و تبلور شرف در همین رفتار ناخودآگاه و شاید هم آگاهانه ی امیرمحمد که متأسفانه جانش را هم بر سر آن باخت، است نه در خودداری از حضور بر سر میز مذاکره با آمریکا و اتفاقات احتمالی ِ بعد از آن، چرا که این سرمایه ی به ظاهر ناچیزش را با زحمت و کارکردن خودش به دست آورده بود و لابد با خودش فکر کرده که با دلار حدوداً ١٠٠ هزار تومانی، دیگر به این زودی ها نخواهد توانست آنها را دوباره تهیه کند و تبعاً کارش هم لنگ می ماند!
دانشجویان دانشگاه تهران و برخی دانشگاه های کشور، برای پنجمین روز پیاپی در دانشگاه های خود، تجمع کردند و در اعتراض به نبود امنیت و این قتل فجیع، به خونخواهی امیرمحمد خالقی برخاستند و شعار دادند :
« اگر با هم یکی نشیم،، یکی یکی کشته می شیم» و بعد هم ندا سر دادند که :
«نفر نفر حجاب بان،، دریغ از یک نگهبان»!
و در جای دیگر تأکید کردند که چطور وقتی یک دانشجو کارتش را فراموش می کند، مسئول حراست طوری با او برخورد می کند که انگار جاسوس گرفته است اما در پاسخ به هشدارهای مکرر دانشجویان نسبت به عدم امنیت خیابان های اطراف کوی دانشگاه بی تفاوت مانده است؟!
قتل فجیع و ناجوانمردانه ی امیر محمد در حالی اتفاق افتاد که در کمتر از یک هفته ی قبل، یعنی روز ١٨ بهمن ماه، اتوبوس فرسوده و ترمز بریده ی حامل دختران دانش آموز دبیرستان فرزانگان کرمان یا همان دانش آموزان نخبه ی کشور که از یک اردوی دانش آموزی بر می گشتند، واژگون شد و ۴ دختر دانش آموز و همسر و فرزند سرایدار کشته شدند و بقیه ی سرنشینان و از جمله خود سرایدار که در این سفر، به عنوان سرپرست دانش آموزان همراه آنها شده بود! مصدوم شدند!
برخی از این اتفاقات، ممکن است در هر کشوری رخ دهد، اما وقتی در کشوری اتفاق می افتد که نام اسلام را یدک می کشد و داعیه ی عدل علی را دارد و می خواهد جهان را با ظهور امام زمانش، پُر از عدل و داد کند، اما در همین کشور یکی از بالاترین مقام های مجلس قانون گذاریش برای بچه اش یک مدرسه ی خصوصی از پول بیت المال می سازد در حالی که کشورش ، هنوز مدارس کَپَری و سه شیفته دارد! و دیگری سیسمونی نوه اش را از ترکیه تهیه می کند در حالی که نوزادان کشورش شیرخشک برای خوردن ندارند، و هزاران بیعدالتی ِ فاجعه آمیز دیگر...... که جا دارد مسؤلین حکومت از بالا تا پایین، خون گریه کنند، دیگر نمی شود خودمان را گول بزنیم و بگوییم : « اتفاق است دیگر، هر جایی و برای هر کسی ممکن است بیفتد!»
و این جا فقط به یک نتیجه و واقعیت می رسیم و آن اینکه، حکومت در شرایط کنونی و با مسؤلین ِ منفعل، متوهّم، ترسو، عافیت طلب و مجیزگوی فعلی، قادر به تأمین هیچیک از ابعاد امنیت (اقتصادی ،اجتماعی، روانی و....) ، برای مردم نیست و تنها راهبرد پایدار آن، سرکوب گسترده و سیستماتیک است، در حالی که فقر و فلاکت و نابرابری ِ اجتماعی، بزهکاری را در جامعه گسترش داده و حتی دانشگاه ها را نیز از این آسیب و مصیبت، مصون نگذاشته است! 😓🖤😰