هنوز اجسادِ کشته شده های مراسم تشییع پیکر حاج قاسم در کرمان، که طبق اعلام ِخبرگزاری قرآنی «ایکنا» به ٧٨ نفر رسیده بود، شناسایی و تحویل خانواده هایشان نشده، که خبر میرسد انتقام سختی را که قول داده بودیم، گرفتیم و پایگاه «عین الاسد» در عراق را موشک باران و دهها نظامی آمریکایی و تجهیزاتشان را نابود کردیم!
رهبر، این انتقام را فقط یک سیلی به گوش آمریکا نامید و رئیس جمهور و مقامات ِِ نظام هم هریک به فراخورِ حوصله و سلیقه ی خود، افاضاتی فرموده و تحقق ِاین سیلیِ آبدار و مبارک را به سپاه و مردمِ ایران تبریک گفتند و از سیلی زنندگان تشکر و قدردانی کردند. مردم همیشه در صحنه و گوش به فرمان ِولایت نیز طبق معمول، هر کدام که شانسِ قرارگرفتن در مقابل دوربین و میکروفون صدا و سیما، نصیب شان شد، در قامت ِِ یک کارشناس ِسیاسی _ایدئولوژیک و تحلیلگر ِِ خُبره، ظاهر شدند و با هیجان و مشت های گره کرده، اعلام کردند که سیلی ِخوب و بجایی بود و منتظر سیلی های بعدی هستیم!
من به نتایج و میزان تلفات این موشک باران و به قول رهبر، «سیلی»! ، علاقه ای ندارم چون نه رفتار ِسیلی خورنده را عقلانی می دانم و نه اهداف سیلی زننده را در جهت منافع مردمی که هرروز از این نظام ِبی کفایت و خائن، سیلی هایی به مراتب دردناکتر می خورند!، می بینم. امّا مصیبت ِواقعی و فاجعه ی غیرقابل جبران آنجا برایم رخ داد که صدای شوم و ترکشِ مرگبار این سیلیِ عجولانه و سوار بر احساساتِ بی منطق، زودتر و دردناکتر از عین الاسد، به صورتِ خودمان برگشت و انسانهای بیگناه و ارزشمندی را از ما گرفت که اگر کاخ سفید را هم حسینیه کنیم، خسارات جسمی و روحی خانواده های آنان جبران نخواهد شد!
من امروز از یک خطای انسانی که ممکن است توسط طرفینِ متخاصم، در یک مناقشه و انتقام گیری، رخ دهد، حرف نمی زنم چرا که این خطا ها گرچه فاجعه بارند اما در تاریخ هوانوردی، مخصوصاً در حین عملیات جنگی، بی سابقه نیستند، من اما امروز،از مسؤلینِ ناصادق، ترسو، عافیت طلب و شیفته ی قدرت و مقامِ کشورم حرف می زنم.
کشوری که روی پرچمش نام الله دارد و به همین بهانه هیچوقت و در هیچ مناسبت و مصیبتی، برخلافِ "عرف رایج ِجهانی" نیمه افراشته اش نمی کنند!
کشوری که حکومتش اسلامی است، رهبرش از شجاعت و عدلِ علی دم می زند، رئیس جمهورش ادعا می کند که تدبیر دارد و کلید حل مشکلات فقط در دستان اوست، مشاورش توصیه می کند و هشدار می دهد که به منابع خبریِ خارجی، گوش ندهم چون همه آنها تشویشگر و مغرضند، مجلس اش مدعیست که بر میراثِ «مدرس» تکیه زده و در راًسِ امور است، رسانه هایش به هزار و یک ترفند و تبلیغ، از من توقع ِاعتماد و احترام به اخبار و گزارش هایشان دارند!
اما وقتی با فشردنِ دکمه ای، موشکی شلیک می شود و تعداد زیادی از هموطنانِ بیگناه و ارزشمندم را به خاک و خون می کشد و آرزوهای آینده سازشان را نقشِ بر آب می کند، همه ی آن شجاعت ها، تدبیر ها، صداقت ها و رفتارهای علی گونه ی خیالی و توهمی ، در برابر حفظ قدرت های فرعونی، رنگ می بازند، و بیشرمانه در زیر پای استبداد، قربانی می شوند و آن وقت است که من، نامحرم و نالایق به اسرارِ وطنم تلقی می شوم، من بیگانه می شوم و از همه مهمتر من در دوران شکوفایی علم و تکنولوژی، آنقدر احمق و بیسواد و نادان فرض می شوم که باید دروغ های بیشرمانه ی همه ی این مقامات و رسانه ها را باور کنم و باز هم مرگ بر آمریکا و..... بگویم! باز هم پای صندوق رأی بروم تا دژمن، شاد نشود!
من عکس و فیلم ِِ برخورد موشک با هواپیما را می بینم اما آنها با بوق و کرنا می خواهند به من حُقنه کنند که مسئولِ کانادایی مغرض است! فرانسه بی اطلاع است! اوکراین خبر ندارد! اسرائیل دشمن ذاتی است! آمریکا دروغگوست و می خواهد تحقیر ِعین الاسد را به انحراف بکشاند! و تو باید صبر کنی تا خودمان سرِ فرصت، هیأت تحقیق تعیین کنیم و راستی آزمایی کنیم! یعنی سه روز و سه شب وقت بگذاریم تا بفهمیم دکمهای را که خودمان فشار داده ایم و هواپیما را هم ساقط کرده ایم، جدی جدی کار ِخودمان بوده یا ارواح ِخبیثه ی ترامپ و نتانیاهو با ما سر شوخی داشته اند!!!
و اما بعد!
من از دولتِ دروغگو و بنفشِ روحانی، کلیدِ مکر و فریبش و عواملِ ترسو و منفعت طلب و "نان به نرخ روز خور"ش، توقعی ندارم چون دروغگویی و سیاست بازی های مکرر و منفور آنها را بارها تجربه کرده ام.
من از سردار حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه هم کینه ای به دل نمی گیرم چون ظاهرا" گردنی از مو باریکتر و دهانی خشک تر و چهره ای رنگ پریده تر از او ، یافت نشد که شهامت ِظاهر شدن در برابر دوربین و اعتراف به این فاجعه ی مرگبار را داشته باشد! گرچه او هم با آن همه عکس و گزارش و اظهارنظر های کارشناسی ِکمیته های حقیقت یاب و کارشناسانِ خبره ی کشورهای کانادا،اوکراین و ....، چاره ای جز اقرار نداشت! اما از او انتظار داشتم حالا که کار به اعتراف و بیان حقیقت رسیده! صراحتاً بگوید پس از اعلام این خطا،چه کسی یا کسانی اولین "امر به سکوت" را به او ابلاغ کردند؟! چرا به جای افشای آنان که می تواند التیامی هرچند ناچیز، برای دلهای داغدار و زخم خورده ی بازماندگان ِ این حادثه ی بینهایت تلخ باشد، تقصیرات را به گردن یک اپراتورِ به قول خودش مستاًصل و انتخابِ بدش می اندازد؟!
سردار! این غم و مصیبت ِبزرگِ ملی را به شما و بازماندگان داغدارِ این خطای انسانی ِخودجوش و خودخواسته، تسلیت می گویم و آرزو دارم سایر دست اندرکاران و دروغگویانِ این حادثه ی دلخراش نیز، ذره ای شرف و شهامت ، در ته مانده ی وجدان خود داشته باشند و همین آرزوی شما را در حق خودشان بکنند!!!
جناب رهبر! من در حد و قواره ی حاج قاسم عزیزتان نیستم که زنده بودنم در دریایی از مهر و عطوفت و حمایتِ شما سپری شده باشد و بعد از مرگم، آنقدر سنگِ تمام بگذارید که مملکت را به خاطرم تعطیل کنید و زمین و زمان را متوقف سازید تا صدای عزادارانم به عرش برسد!
من یک ایرانیِ ساده و ساده زیستم که جز با وسایل نقلیه ی عمومی( مترو، اتوبوس و گاهی تاکسی!) سفر نمی کنم بنابراین خاطره زیادی از سفر با هواپیما ندارم اما با اتفاقاتی که در حوادث هواییِ ایران و جهان، رخ می دهد، می دانم که سفر با هواپیما به خودی خود، ترس و دلهره دارد اما شوقِ زودتر رسیدن به مقصد، درآغوش کشیدن عزیزان و پرداختن به امورِ زندگی و پیگیری آرمانها و آرزوهایشان، بر این ترس غلبه کرده و انسانها را به انتخاب این گزینه ی جذاب و کارآمد، وا می دارد. حال ، چگونه است حالِ مسافرانی که هرگز به مقصد نرسیدند و این نرسیدن را عوامل و دستگاه های تحتِ امر شما برایشان رقم زدند!
مگر شما طبق قانون اساسی، فرمانده ی کل قوا نیستید؟! آیا از حقیقتِ ماجرا خبر داشتید؟! اگر داشتید چگونه رضا دادید که ما را بفریبند و به ما دروغ بگویند و از همه بدتر فاجعه را به نقصِ فنیِ یک هواپیمای نسبتاً نو با تکنولوژی کارآمد و سیستمی ایمِن و یا خطای ِاحتمالیِ خلبانی کارآزموده و کاردان، نسبت دهند؟! و اما اگر شما هم مثل ما بی خبر بودید! این چگونه مافیای قدرت و دروغی است که هم شما را می فریبد و هم 80 میلیون ایرانی و هم کل جهان را ؟! و شما چگونه و با چه استدلالی این گستاخیِ دهشت آور را بر می تابید؟!
آقای رهبر! در کتابهای درسیِ مدارسِ این کشور، به دانش آموزان و فرزندانِ این مرز و بوم آموخته می شود که از جمله شرایط رهبر، این است که بالغ ، عاقل، عادل و شجاع باشد، اولی را که همه می دانند، دارید! اما سه تای دیگر را مطمئنید که دارا هستید؟! آیا به من اجازه می دهید که لااقل در عدالت و شجاعت شما اندکی شک کنم؟!
رهبر عزیز! به خدای دانا و توانا سوگند که من اهل هیچ گروه و فرقه! و تحتِ تاَثیر هیچ رسانه ی مغرض و معاندِ داخلی و خارجی نیستم! حرف هایم را از دلم و صدای مرا از ایران عزیز و غمزده می شنوید، البته اگر بگذارند که بشنوید!
من هم مثل هر ایرانیِ مسلمانِ دیگری به عزت و سربلندی و از همه مهمتر به آرامشِ میهنم علاقه مندم و این علاقه مندی را به سهم خودم بارها و از طُرُقِ مختلف، به اثبات رسانده ام. و شاید بی ربط نباشد که بدانید، تنها برادر و یاور من در زندگی، "خلبانِ شهید همایون پارسافر" در اوج ِجوانی و بالندگی، در سن 28 سالگی،در حین یکی از پروازهایش و در یکی از روزهای بسیار پر خطرِ جنگِ ایران و عراق، که کمتر کسی در آن روز، حاضر به رفتن به منطقه بود، به یاری ِ همرزمانش که در جهنمِ زخم و گلوله ! گرفتار شده بودند، شتافت و جوانی و آرزوهایش را آماجِ آتشبار هوایی و مرگ آفرینِ صدامیان قرار داد تا به قول خودش یک مو از سر گربه ی زیبای ایران کم نشود!!!
و در آخر، نوشته ام را با همان عبارت آغازین، از "برتولت برشت" عزیز ، که بسیار به آن ایمان دارم، به پایان می برم که : " آن که حقیقت را نمی داند نادان است اما آن که حقیقت را می داند و آن را انکار می کند، تبهکار است.