هُما پارسافر
هُما پارسافر
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

سانسور، مکمل ِ همه شیوه های سرکوب است.

داشتم به این فکر می کردم که بعد از وقایع سیزدهم آبان، در سیزدهم آذر نیز شاهد مناسبت و نامگذاری دیگری بودیم، البته من به هیچ وجه به نحسی و بدشگونی عدد زیبای ١٣ معتقد نیستم اما گاهی در و تخته جوری به هم چفت می شوند که آدم را به تأمل و تفکر وادار می کند! در روز سیزدهم آبان سال ١٣۵٨ عده‌ای از جوانان ِ به اصطلاح انقلابی آن زمان، به پشتوانه رهایی و آزادی ای که ظاهراً در سایه پیروزی انقلاب کسب کرده بودند، به سفارت آمریکا در ایران، حمله کردند و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند، آنان بدون هیچ مجوزی، سفارت را لانه جاسوسی خواندند و گروگان هایشان را جاسوس نامیدند! و بعد ها این روز را «روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی» نامگذاری کردند! حالا بگذریم از این که در طی زمان همه چیز تغییر کرد و همان جوانان انقلابی سال ۵٨ و پدربزرگ و مادربزرگ های امروزی، جزو اولین نفراتی بودند که فرزندان خود را لای پَر قو بزرگ کردند و در فرستادن آنها به آمریکا یا همان صاحب ِ لانه جاسوسی، به رقابتی تنگاتنگ پرداختند! و سپس به بهانه سر زدن به عزیز دردانه هایشان، گُر و گُر فاصله ایران و آمریکا را به همان راحتی که من و شما فاصله تهران تا کرج و بالعکس را طی می کنیم، طی کردند تا مبادا ژن های خوبشان از نظر زرشک و پسته و روشور، کم و کسری احساس کنند!!!

و اما سیزدهم آذر! اگر قرار باشد که بین مناسبت های مختلف و رنگ و وارنگ، و گاه آبکی و بی خاصیت، روزی را انتخاب کنم که برایم ارزشی معناگرا داشته باشد ، همانا همین روز سیزدهم آذر است! «روز ملّی مبارزه با سانسور»!

آری، ١٣ آذر روز ملّی مبارزه با سانسور است. نامگذاری این روز توسط کانون نویسندگان ایران ١۵ سال پیش، برای زنده نگه داشتن یاد دو عضو فعال این کانون، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده انجام گرفت. مختاری و پوینده دو تن از قربانیان متعدد قتل های زنجیره ای بودند که در آذر ماه سال ١٣٧٧ توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی انجام گرفت.

محمدجعفر پوینده (سمت چپ) و محمد مختاری
محمدجعفر پوینده (سمت چپ) و محمد مختاری


کانون نویسندگان ایران به مناسبت روز ملّی مبارزه با سانسور بیانیه ای صادر کرد که در آن به سرکوب آزادی های بنیادین جامعه پرداخته و از افراد و جریاناتی که در برابر این اقدام حکومتی مقاومت می کنند، ستایش کرده است.

این نهاد صنفی به مقاومت و مبارزه در برابر سانسور هم ادای احترام کرده و نوشته است : «مقاومت در برابر سانسور، عمل به حق آزادی بیان است و آنها که چنین می کنند، حق آزادی خود را به جا می آورند. این یعنی آزادانه زیستن در شرایط استبدادی! تعیین یک روز برای بزرگداشت مبارزه با سانسور، بخشی از مقاومت در برابر اختناق است.»

البته سانسور را نباید به ادبیات و هنر محدود کرد زیرا این کار تقلیل دادن ِ نقش سانسور در دوره ای است که به آن «عصر اطلاعات» می گویند. مخصوصاً اگر باور داشته باشیم که سانسور به عنوان یکی از معیارهای اساسی نقض آزادی بیان، در زندگی انسان ها، نقش بسیار ویرانگری را ایفا می کند.

کانون نویسندگان ایران در ادامه بیانیه خود، به سرکوب مضاعف زنان هنرمند اشاره کرده و می گوید : «جمهوری اسلامی با سانسور، پیرامون اخبار دستگیر شدگان اعتراضات خیابانی و زندانیان سیاسی و عقیدتی، دیوار کشید و بر خون جاری ِ معترضان در خیابان‌های سراسر کشور، خاک پاشید و آن را «هزینه جراحی» رمزگذاری کرد.

واقعیت این است که سانسور، یکی از ابزارهای تعيين کننده در دست حاکمیت برای سرکوب جنبش های اجتماعی، مقابله با اعتلای فرهنگی، برای تحمیل تک صدایی و به عبارت بهتر، قلب ماهیت ِ اتفاق ها، پدیده ها و شخصیت ها و از همه مهم‌تر فریب مردم و مهندسی افکار عمومی است.

سانسور، از حوادث جهان، هویت جعلی می سازد، چراغ های دروغین روشن می کند و ارزش های انسانی را وارونه جلوه می دهد و با این کار بر فساد گسترده ی نهاد ها و دست اندرکارانش و نهایتاً بر فقر روزافزون مردم و تبعات غیرانسانی آن، پرده می کشد.

کشتار ١٧۶ مسافر هواپیمای اوکراینی و سه روز دروغ و انکار بعد از آن، انگ «جاسوس» و «بیمار» و «معاند» و.... بر هر معترض و مخالف و منتقد چسباندن، تقلیل تیراژ کتاب در جامعه ی ٨۵ میلیونی ایران به ٢٠٠ نسخه، خارج کردن تئاتر فاخر از صحنه و جایگزین کردن آن با نمایش های آبکی و تحمیق کننده، به ابتذال کشاندن سینمای رسمی، به پشت پرده کشیدن موسیقی اصیل و ارزنده، و تبلیغ و شوآف برای «سلام فرمانده»، توصیف و گزارش واقعیت های اجتماع را توطئه ی خبرنگار و گزارشگر و عکاس نامیدن و صد ها مورد اسفناک دیگر، همه و همه شرایطی را به ما تحمیل کرد که در آن ما نه تنها یک رسانه و روزنامه ی مستقل و راستگو نداریم، بلکه اینترنت را برای مردم ایران به گرانترین و آزاردهنده ترین فن آوری و اینترنت جهان تبدیل کرد و این در حالی است که کماکان امواج پارازیت را به جای تصاویر ماهواره می پراکند تا چشم مردم را به روی جهان ببندد.

و نهایتاً ماحصل این حجم از سانسور و پرده پوشی و دروغ، می شود عبور نسل جوان ِ پرورش یافته در دامان جمهوری اسلامی، از تمامی ارزش ها، معیار ها و مصادیق این جمهوری، به طوری که نسل های پرورش یافته در دامان رژیم گذشته را (که آن را طاغوت نامیدند) انگشت به دهان می کند.


سانسورآزادی بیانروز ملّی مبارزه با سانسورقتل های زنجیره ایاعتراضات مردمی
هُما از سایه ام کسب سعادت می کند، صائب / نه بی مغزم که دولت از پر و بال هُما جویم!... هُما پارسافر هستم، انسانی که با همه ی خِبط و خطایش، تا دم ِمرگ در پی اصلاح ِخود خواهدرفت، با دلی امیدوار به خدا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید