دوستم پیامکی با چاشنی طنز برایم فرستاده که : « الهی پیجرت نترکه ننه، صلوات بفرست!» برایش نوشتم حوصله خنده و شوخی ندارم ننه، اما برات دعا کنم که شهید ِ بی سیم نشی! جواب داد : «کجای کاری ننه؟! خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است / کارم از گریه گذشتهاست، به آن می خندم!»
و شاید همین باشد داستان روزمرگیهای این روز های ما!
بعد از حوادث ِ عجیب و بی سابقه ی انفجار پیجر ها، جمهوری اسلامی ایران بلافاصله اعلام آمادگی کرد که تجهیزات پزشکی ایران، مخصوصاً کادر چشم پزشکی برای اعزام به لبنان و درمان مجروحین آماده است و بیمارستان های ایران هم آمادگی پذیرش و انتقال مجروحین به ایران را دارد. سفیر ایران در لبنان هم که جزو همین مجروحین بود، به ایران منتقل شد و توسط چشم پزشک مشهور و حاذق ایران و وزیر اسبق بهداشت (دکتر قاضی زاده هاشمی) در تهران، تحت عمل جراحی و مداوا قرار گرفت. نمی دانم مشکل آقای سفیر تا چه حد جدیست و آیا در حدی هست که احساس هراس کند که ممکن است بینایی اش را از دست بدهد یا نه؟! آرزو هم نمی کنم که جناب سفیر کور شود چون او هم مثل سایر حکومتیان، وقتی با دو چشم سالم و بینا، چیزی از فجایع ایران را نمی بیند با کور شدنش، چه گُلی به سر مردم بی پناه ایران خواهدزد؟! اما به عنوان یک ایرانی، این حق را دارم که ازش سؤال کنم شما به عنوان یک سیاستمدار، چه احساسی داشتی وقتی که شنیدی جوانان ما با شلیک گلوله های ساچمه ای به چشمانشان، کور شدند؟! چرا به جای مداوای سریع آنان، کور شدن شان را به سخره گرفتند و حتی آنان را بازداشت و زندانی کردند! مگر فرقی می کند که چشم ها با انفجار پیجر کور شود یا شلیک تفنگ ساچمه ای؟!
راستی پیجر سفارشی حزب الله در جیب شما چه می کند؟! مگر موبایل پیشرفته خودتان کارساز نبود؟! البته قیمتش مهم نیست چون حسن نصرالله از جیب خودمان خرج می کند! اما مگر شما هم جزو نیروهای تحت امرش بودید؟!
و اما جناب دکتر قاضی زاده هاشمی، چه خوبه که شما به بیماران ویژه و وی آی پی خودتون، نوبت های چندماهه نمی دهید و حتی وقتی که نوبتشان می رسد، آنان را به چشم پزشکان دیگر حواله نمی دهید ! قسم نامه بقراط چندان هم ارزشی ندارد که شما در مقابل ِ رعایت و حفظ منویات مقامات ، بهش وفادار بمانید و چه خوبه که به همین بیماران ویژه، با آن خنده های نمکین تون نمی گید : «خودت بمال»!!! شَرف و تعهد پزشکی هم همچین مالی نیست که برایش، از خیر وزارت بگذرید!
اما راستی می دانید پیرمردی که در جواب ِ گلایه هایش از درد شدید پا و نبودن امکانات و تجهیزات فیزیوتراپی در شهر خودشان و ناتوانی از پرداخت هزینههای گزاف فیزیوتراپی، فرمودید : «خودت بمال»، دو سال بعد از آن خوشمزگی ِ سخیف و نابجای شما، مُرد!!! 😡😰😓😠