امروز دهم اکتبر، روز جهانی ِ مبارزه با اعدام است و به لطف حکومت، ما رکورد زدیم، اول شدیم و نام ایران در صدر ِ لیست قرار گرفت، زیرا طبق آمار، بیش از هفتاد و پنج درصد اعدام ها در ایران ثبت شده است!
دیروز و امروز، روزهای اعلام نام برندگان جوایز نوبل پزشکی و فیزیک هم بود اما به جبران رکوردزنی در اعدام که حسابی خسته و ملول مان کرده بود، اینجا دیگر خبری از ایران نبود و افرادی از آمریکای جهانخوار 😅 و دیگر کشورهای نامسلمان، 😃 برنده این جوایز شدند و نام خودشان را در لیست کسانی که زندگیشان با خدمت به جامعه ی بشری عجین شد، ثبت کردند. 🌹و من در این فکر بودم که به راستی سهم ما به عنوان ملّت ایران از میراث فرهنگی و علمی ِ جهان چیست و چرا نخبگان و ستارگان ِ علمی ِ ما را در ایران آنقدر نادیده می گیرند تا فرار را بر قرار ترجیح بدهند و برای درخشش ِ خود ، آسمان ِ کشورهای بیگانه را انتخاب کنند؟! و با این کار، خط بطلانی بر ضرب المثل قدیمی ِ «هر کجا بروی آسمان همین رنگ است»، بکشند و به مسؤلین خائن و جاهل بگویند : «کور خواندید! آسمان همه جا یک رنگ نیست! که اگر بود، ژن های فاسد خودتان را برای عیاشی و بیکارگی و رانتخواری به کشورهای نامسلمان نمی فرستادید و همین جا نگه شان می داشتید که فقط از فیض و برکت ِ آب و هوای جمهوری اسلامی و اقتدار ِ نظامی و موشک و اورانیوم و نماز جمعه ی دشمن شکن، پُشت سر ِ امام جمعه های فاسدتر از خودشان، و.... بهره ببرند و آب و نان کافران را نخورند که الحق و الانصاف هم حسابی بهشان ساخته و گوشت روی گوشت می اندازند و برایتان در کاباره ها و دانسینگ ها و استخرهای مختلط و سایر اماکن ِ خلاف ِ عفاف و حجاب!، دعاهای خوش مضمون می خوانند!»
در تجسم ِ تقسیم این میراث و با یادآوری ِ توصیه های قبلی آیات عظام و مقامات ِتشنه ی خدمت ! به تحمل ِ سختی و گرسنگی و بی آبی و بی برقی و بی مرغی و سایر مصائبی که در «شِعب ابیطالب» هم احتمالاً تجربه نشده بود، و ما آن را با نام ِ نامأنوس و منحوس ِ «اقتصاد مقاومتی» می شناسیم، یاد ِ تقسیم ارث دو برادر، از میراث پدری، افتادم که برادر بزرگتر و زرنگتر، می خواهد با حرف های شیرین، سر ِ برادر کوچکتر را کلاه بگذارد و آنچه را که حقیقتاً به درد می خورد، برای خودش بردارد و آنچه را که به کاری نمی آید، به برادر کوچکتر واگذار کند! و من چند بیت از این شعر زیبا و معروف را اینجا می آورم تا بار دیگر فراموش کنم که حالم خوب نیست!
این قوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن ِمن
غوغای جنگ ِ قوچ و تماشا از آن ِ تو
این استر چموش لگد زن، از آن ِمن
آن گربهٔ مصاحب بابا، از آن ِ تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن ِ من
از بام ِخانه تا به ثریا، از آن ِتو
البته شاعران خوش ذوق دیگری نيز، ابیاتی به سلیقه و قریحه خود به این اشعار ِ قصيده گونه، افزوده اند که برخی از آنها خالی از لطف نیست، مثل این بیت، که آدم را یاد سخنان صدیقی در نماز جمعه می اندازد!
آن مال ها که مانده به دنیا، از آن ِ من
آن خیر ها که کرده به عقبی، از آن تو !