? چرا هیتلر اجازه ساخت بمب هسته ای را نداد؟
?در نظر مورخان آینده بی شک عجیب به نظر می رسد که هیتلر بمب اتمی را ساخت در حالی که از نظر تئوری و عملی امکان ساختن آن را از ۱۹۳۸ داشت. در واقع در اواخر آن سال بود که پروفسور او توهان و پروفسور اشتراسمان آزمایش شیمیایی شکافتن اتم را انجام دادند. هان در ۱۹۴۴ جایزه نوبل شیمی را دریافت کرد. او در مؤسسه قیصر ویلهلم برلین با ورنرهایزنبرگ و گروهی پژوهشگر تراز یک کار می کرد. ولی معاون هایزنبرگ، کارل فریدریش فن رایتسکر پسر ارنست فن و ایتسکر معاون وزارت خارجه و توطئه گر دیرینه بود که با او آشنایی داریم.
?فریدریش پس از آنکه مدتی در آلمان کار کرد، خیلی زود به انگلستان پناهنده شد و نخستین کسی بود که در ژانویه ۱۹۳۹ شکافتن فیزیکی اتم را انجام داد. مؤسسه دیگری نیز در آلمان وجود داشت که چند سال پیش تحقیقات خود را درباره اتم آغاز کرده بود و تحت مدیریت یک فیزیکدان برجسته و جوان به نام مانفرد فن آردن قرار داشت (کسی که پس از جنگ در روسیه و آلمان شرقی به کار پرداخت) و گمان کنم مقر آن در هامبورگ بود. ژوزف گوبلز بی اندازه به کارهای این مؤسسه علاقه مند بود.
پس از جنگ بسیاری از فیزیکدان های آلمانی اعلام داشتند که با تمام قوا کوشیده اند که میتلر به بمب اتمی دست نیابد. به عقیده من اگر این اشخاص راست گفته باشند، کارشان به هیچ وجه موجب افتخار نیست.
? اما در این زمینه واقعیت چیز دیگری است:
از سال ۱۹۳۹ توجه هیتلر به امکانات شگفت انگیزی که در نتیجه شکافتن أتم در اختیارش قرار می گرفت، جلب شد. من اطلاع دارم که در پائیز ۱۹۴۰ گفتگوی مفصلی در این خصوص با دکتر تت وزیر تسلیحات به عمل آمد. عقیده او هیچ گاه تغییر نکرد: فکر می کرد استفاده از نیروی اتمی در مقاصد جنگی مترادف با پایان بشریت خواهد بود.
?اکنون می دانیم که هیتلر نه تنها سخنرانی هایزنبرگ در مؤسسه قیصر ویلهلم را درباره «تجزیه اتم و احداث نیروگاه اتمی با اورانیوم و سیکلوترونه»بلکه اسناد بی شمار دیگری را در مورد پژوهش هایی که قبل از ۱۹۴۰ در این زمینه صورت گرفته بود، خوانده بود، آلبرت اشپیر در کتابش موسوم به #در_قلب_رایش_سوم که در ۱۹۶۹ منتشر شد ناچار اذعان می کند که هیتلر از چشم انداز اینکه در دوران زمامداری او کره زمین تبدیل به ستاره ای شود که در شعله های آتش می سوزد به هیچ وجه خشنود نبود، اشپیر میگوید این باور را پس از گفتگوهایی که در باره امکان ساخت بمب اتمی با پیشوا داشته پیدا کرده بوده است. بنابراین تکرار می کنم که در ذهن آدولف هیتلر مسئله یک بار برای همیشه حل شده بوده است.
?در این جا مایلم یک خاطرهای شخصی را نقل کنم :
در ۱۹۴۴ به قرارگاه هیتلر احضار شدم. حمله کردن در حال تدارک بود و پیشوا می خواست دستورات اولیه را درباره عملیات گریفون به من بدهد. در آن هنگام گفتگوهای زیادی درباره سلاح های سری آلمان می شد و تبلیغات دکتر گوبلز در این کار نقش مهمی داشت. شایعات عجیبی درباره ساخت و حتی موجود بودن سلاح های شگرف و نابود کننده رواج داشت. مطابق معمول شایعات مزبور را اشخاص از منابع مطلع و موثق، شنیده بودند که ممکن نبود بتوان روشن کرد این منابع چه کسانی هستند، وانگهی من اشتغالات دیگری داشتم ولی می دانستم که سلاح های مزبور شیمیایی نیست. خوشبختانه در طول این جنگ جهانی بی رحمانه و دیوانه وار هیچ یک از این گونه سلاح ها از جانبه هیچ یک از متخاصمان به کار برده نشد.
گفتگو از یک موشک دفاعی بود که وقتی در آسمان در میان بمب افکن های دشمن منفجر شود. در شعاع بسیار گسترده ای حرارت منهای ۲۷۳ درجه ایجاد می کند و مطبعا برای هواپیماهای مزبور آثار مصیبت باری به بار می آورد، به خصوص صحبت از سلاح وحشتناک دیگری بود که بر پایه رادیواکتیویته مصنوعی قرار داشت.
?من بدون آنکه کارشناس فیزیک اتمی باشم می دانستم که امکان دارد با آزاد کردن انرژی اتمی اورانیوم یک بمب انفجاری ساخت.
چیزی که در این مورد توجهم را جلب کرده بود، حمله خرابکارانه به کارخانه آب سنگین نروژ در اوایل ۱۹۴۳ و بمباران هایی بود که در پائیز بعد به کارخانه مزبور آسیب شدید وارد کرده بود. افزون بر آن یکی از کشتیهای ما که آب سنگین حمل می کرد، غرق شده بود وقتی به قرارگاه کال رسیدم، به من گفتند هیتلر بیمار و بستری است، با وجود این مایل است فردا با من گفتگو کند. تصور می کنم یکی از معدود دیدارکنندگان و شاید تنها دیدار کننده ای بودم که پیشوا در بستر بیماری پذیرفت.
قیافه هیتلر بسیار تغییر کرده ، لاغر شده ولی ذهنش همچنان روشن و تیز بود. از اینکه مرا در چنین ساعتی می پذیرد معذرت خواست و خواهش کرد در کنار بسترش بنشینم.
آنگاه هدف های استراتژیکی و تاکتیکی حمله اردن و تصور ذهنی خود را از عملیات گریفون به سرعت برایم تشریح کرد.
?در برابر خود مردی را می دیدم که حتی الامکان از زینت و تجملی که می گفتند به او شخصیتت می دهد عاری بود.
به تدریج که صحبت می کرد از صدای کلفت ولی متعادل و آرام او قدرتی تلقینی ناشی می شد که نظیر آن را کمتر دیده بودم. اظهار داشت که به رغم همه خیانت ها و بی لیاقتها، سرانجام ارتش آلمان به پیروزی دست خواهد یافت.
حمله اردن موفق خواهد شد و درضمن سلاح هایی با تکنیک جدید و واقعا انقلابی دشمن را به کلی غافلگیر خواهد کرد
بی درنگ در ذهن خود بین آنچه درباره نروژ می دانستم سخنرانی ها دکتر گوبلز و مطالبی که پیشوا به من گفت ارتباط برقرار کردم. خود به خود و بدون آنکه هیلتر سوالی کرده باشد، گفتگو از شایعاتی کردم که درباره رادیو اکتیویته مصنوعی و استفاده احتمالی آن رواج داشت.
هیتلر نگاه درخشان را به من دوخت و گفت: اسکورزنی، می دانی که اگر انرژی ای که از تشعشعات اتمی آزاد می شود به عنوان جنگ افزار قرر میگیرد پایان کره زمین خواهد بود؟
اثرات آن می تواند وحشتناک باشد! بله همین طور است. فرض کنیم که این تشعشعات اتمی بتواند تحت کنترل قرار گیرد و سپس به عنوان جنگ افزار بکار رود، باز اثرات آن به منتها درجه وحشتناک خواهد بود.
?در گزارش دکتر تت خواندم که تنها یکی از این بمب هایی که رادیواکتیویته اش تحت کنترل قرار دارد، قدرت تخریبی اش از لحاظ تئوری معادل سنگ های آسمانی که در آریزونای سیبری و نزدیکی دریاچه بایکال سقوط کرده اند، خواهد بود؛ یعنی در شعاع پنجاه کیلومتری هر موجود زنده ای، نه تنها انسانی بلکه حیوانی و گیاهی را نابود خواهد کرد و این پایان جهان خواهد بود. وانگهی، چگونه می توان این راز را پنهان نگاه داشت؟ غیر ممکن است. نه، هیچ ملتی، هیچ گروهی از افراد متمدن وجدانا نمی تواند چنین مسئولیتی را به عهده بگیرد. اگر به عنوان معامله متقابله نیز دست به چنین کاری بزند، خودش نابود خواهد شد. تنها افرادی نظیر آنهایی که در آمازون و سوماترا زیست می کنند، شانس زنده ماندن خواهند داشت.
?این اظهارنظرهایی که پیشوا کرد، شاید تنها یک دقیقه طول کشید.
اما وقتی در اوت ۱۹۴۵ که به تازگی بازداشت شده بودم، آگاه شدم که دو بمب اتمی بر روی هیروشیما و ناکازاکی پرتاب شده است آن هم بی نتیجه، چون امپراتوری ژاپن قبلا شرایط صلح را از آمریکا پرسیده بود بی اختیار به یاد این یک دقیقه افتادم.
? منبع:
کتاب جنگ ناشناخته، نوشته اوتو اسکورزنی
#آلمان_نازی #جنگ_جهانی_دوم #اتو_اسکورزنی