چند روز پیش یکی از دوستانم ازم پرسید که فلانی اگر بر میگشتی به 2 سال پیش ( زمانی که استارتاپ سلاموز رو استارت زدیم) چه چیزی رو تغییر میدادی؟
پاسخ من صریح و روشن بود. من از اون دسته از افراد نیستم که خیلی گذشته رو با این نگاه که "ای کاش اوضاع یا انتخابهام جور دیگه ای میبود" ورق بزنم.
پاسخ این بود:
اگر خِرد امروزم رو در 2 سال پیش داشتم مثل غول چراغ جادو عمل میکردم!
شاید در نگاه اول این جمله نامفهوم به نظر بیاد.
بذارید اینطور شرح بدم:
هر کسب و کاری، در هر ابعاد و اندازهای، حول یک محور اصلی شکل میگیره و اون چیزی نیست جز 'نیاز' که به وسیلهی یک محصول یا خدمت پاسخ داده میشه.
نیاز یک خواسته در یک یا تعدادی از افراده که یا بیان شده و یا نه. مثلاً ما نیاز به غذا خوردن داریم و با سبک زندگی سریع قرن بیست و یکم این نیاز تبدیل به "یک خواسته بیان شده برای دریافت غذا" از رستورانها، بیرون برها و امروزه سفارش از طریق اپلیکیشن شده.
فرد یا افرادی که به این نیاز پاسخ میدن، چون ارزشی رو به طرف مقابل ارایه میکنن (یا کاری براش انجام میدن و یا چیزی به اون میدن که باهاش کاری رو انجام بده) میتونن در ازاش به نحوی پول در بیارن.
حالا فرض کنیم که میخوایم یه کسب و کار استارتاپی راه بندازیم (یا اصلاً هر کسب و کاری)
رکن اساسی پاسخ دادن به خواست یک یا تعدادی از افراده.
دیالوگ فیلم علیبابا و چراغ جادو بعد از خروج غول از چراغ رو به یاد دارید؟
'فرمانبردارم سرورم'
مشتری شما همون کسیه که نیاز، خواست و یا حتی آرزویی داره. به سراغ شما میاد و دست به چراغ جادویی که اپلیکیشن، وبسایت، فروشگاه، نمایشگاه یا هر بستری که اونجا عرضهی محصول یا خدمت دارید میزنه.
شما زمانی از پس موفقیت توی کسب و کار بر میاید که مثل غول چراغ جادو تنها به برآورده کردن خواست مشتری به بهترین و خلاقانه ترین شکل مشغول باشید.
اگر غول چراغ جادو از نیروی نامحدودش قبل از آرزو کردنِ صاحب چراغ استفاده کنه، مشتی چیز بیمصرفِ شاید قشنگ درست کرده.
این که توانایی ساخت یک محصول رو دارید فقط و فقط یک دامه. اگر خوب کد میزنید، خوب ویدیو درست میکنید، تئوریهای زیادی در زمینهی تحصیلاتتون فرا گرفتید و... هرگز کافی نیست.
شما باید آرزو برآورده کنید!
نظر شما چیه؟