ویرگول چیست؟
ورود ثبت نام
خواب ظهر
خواب ظهر

یک بی خبری دلچسب! بی خبری از همه چیز که بعد از یک خواب ظهر اتفاق میوفته!

توسط ۵۸ نفر دنبال می‌شود ۰ نفر را دنبال می‌کند
پست‌ها لیست‌ها انتشارات‌
من،یکی دیگه شدم!

من،یکی دیگه شدم!

من الان یک هفته ست که خیلی خوشحالم! اصلا اینجوری بگم بهتره: تقریبا بیست روزه تو ترکم!!

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
تحمل کن

تحمل کن

توهین می کنی؟! کاری با حرفهای بدت ندارم! من با اون لحن مغرضانه و خشمگینت کار دارم!اصلا بیا تو گوش من بزن ولی با لحن یک توهین کننده با من حرف نزن!آخر من صدها بار گفتم و باز هم میگم که مشکل من با این نفرت و خشم درونیت هستش!...

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
پوست انداختن

پوست انداختن

باورم نمیشه که این من هستم، خودم که بهتر میدونم این من قبلی بودم ولی الان این من جدید هستم!یکسری سرکوفت ها و تحقیرها داشت همون اول صبح به خورد وجودم میرفت که احساس کردم یکجایی درونم دارد گداخته میشود!مثل آتشفشانی نه از جن...

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
خواستگاری

خواستگاری

وارد خونه شون شدیم، خیلی حیاط بزرگی داشت با یک باغچه نسبتا بزرگ در وسطش.من دست خالی اومده بودم و فنجون ذهنم را هم خالی کرده بودم.ته دلم یک حس متبلور شد هر چی بود یک احساس خوبی بود.پدر و مادرش اومدند به استقبال ما، دستهای محکم و گرم پدرش دستان من را در خود غوطه ور کرد، به دلم افتاد که همین جاست که دلم میلرزد، همین جاست که دنیا تموم میشه و دلم آروم خواهد گ...

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
شیر وحشی

شیر وحشی

چند روزی هست که تشنه وار کتاب می خوانم، می خواهم فکرم نظم پیدا کند، می خواهم روحم از اینجا پر بکشد، به سرزمینهای زیبایی و سبکبالی!یادش بخیر! دوران نوجوانی، در زیرزمین خانه‌ی پدر، بی آلایش و ساده، در عمق آرامش و بی خیالی، غرق در کتابهایم می شدم، می خواندم و خودی زیبا و محکم از خودم می ساختم!تو هنوز هیچ جا...

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
غول د ر(ا و)ن

غول د ر(ا و)ن

من یادم رفته، تو هم همینطور! یادمون رفته که خوب دعوا کنیم! آشتی کنیم، در آغوش بگیریم همدیگه رو! یادمون رفته گفتن یک ببخشید ساده را! یادمون رفته گذشت و شوخ طبعی را، یادمون رفته که آرزوی خیلیا هس...

۵ سال پیش خواندن ۲ دقیقه
نوزاد

نوزاد

از هیچ چیزش سیر نمی شوم! بوییدن عرقش، بوسیدن سر و گردنش،زل زدن به چشمهایش، احساس کردن وجودش، لمس کردن انگشتانش، او بالاخره اومد! یک کوچولوی ناز که گِلِش واقعا شیرینه!باور کردم و به چشم خود دیدم که ز...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
نقاب

نقاب

عجیبه که در خیال دروغین خودم سالیان سال غرق بودم و هنوز هستم! فقط فرقش اینه که لبه های پوسیده این نقاب یا نقابهای دروغین را برای اندک لحظه ای دیدم!!به محض دیدن، وجود طغیانگرم به سطح آمد و کمی آرام...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
زل

زل

قلبش چند دفعه تیر کشیده بود، دوباره احساساتی شد، دست خودش نبود،ازم پرسید: اگه من بمیرم چیکار میکنی؟ من در آن لحظه او را غریبه می دیدم!نمیدانم چرا!ولی مثل خیلی وقتها...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
با خود

با خود

معصومیت کودکانه اش را بعد از این همه سال تازه به چشم دل دیدم! یعنی دیر دیدم؟ نمیدانم! اما با دیدنش گذشته های شوم و طلسم شده همه محو شدند.اینجا وقتی لبریزم از احساس، می آیم! در عجبم از این آهنگ، در انتهای بی کلامی اش من را باخو...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
  • ‹
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ›