هوده
هوده
خواندن ۱۰ دقیقه·۱ سال پیش

انسان و تکنولوژی؛ از دترمینیسم تا پساپدیدارشناسی

نویسنده: محمدحسن کرمانی - از هم‌کارانِ هوده

نگرش اندیشمندان به تکنولوژی از خوش‌بینیِ آرمانیِ فرانسیس بیکن در قالب «آتلانتیس جدید[1]» تا تردید و بدبینی نسبت به آن در قالب تمثیل‌هایی چون «فرنکنشتاین[2]»، به دیدگاه‌‎های نوین‌تری طی چند دهه‌ی اخیر تحول یافته است. در حقیقت در جهان امروز که مملو از محصولات تکنولوژیک است، رابطه‌ی انسان با این مصنوعات، محلِ پرسش و چالش بسیاری از متفکران و پژوهشگران شده است. در نتیجه رویکردهای مختلفی در این حوزه توسعه یافته است.

مهم‎ترین چالشِ مورد بررسی در تئوری‎‌‌های مختلف تکنولوژی، بی‎‌اراده شدن انسان و حس تعیین‌شدگی به وسیله‌‌ی تکنولوژی‌ست. در واقع دیدگاه‌های مختلف فلسفی هر کدام به واسطه‌ی تعبیر و تفسیر تکنولوژی در پی درکِ حقیقت آن و سپس گمانه‌زنی‌هایی نسبت به آینده‌ی آن بوده‌اند. گمانه‌‎زنی‌هایی که در مواردی خوش‌بینانه، در مواردی بدبینانه و در بسیاری از موارد دیگر نیز منتقدانه بوده است.

در این راستا دیدگاه «تکنولوژیِ خودبنیاد» متمرکز بر آرای ژاک الول[3]، به احاطه‌ و سلطه‌ی کامل تکنولوژی اشاره می‌کند. مبتنی بر این دیدگاه، تکنولوژی به محیطی جدید و فراگیر تبدیل شده است که انسان‌ها نمی‌توانند از آن فرار کنند. این محیط دارای ماهیتی مصنوعی، خودبنیاد، خود تعین‌بخش و مستقل از هرگونه مداخله‌ی انسانی است. این محیط قوانین خود را دارد. به ویژه محیط تکنولوژیک نسبت به ارزش‌ها و اهدافِ انسانی خودبنیاد است و تنها ارزشی که در محیط تکنولوژیک مهم لحاظ می‌شود «کارآمدی کارکردی»‌ است.

در دیدگاه مارکسیستی به تکنولوژی، نیز به تعیین‎‌شدگی و از خودبیگانگی انسان پرداخته شده است؛ اما با این تفاوت که منشا آن در مناسبات اقتصادی و اجتماعی جستجو می‌شود نه جنبه‌های فنی. طی فصلی در جلد اول کاپیتال[4]، «فرآیندِ کار» و «فرآیند ارزش‌افزایی» به عنوان دو جنبه از فرآیند تولید مورد اشاره واقع شده‌اند که طی آن تدابیر سرمایه‌داری برای ارزش افزایی؛ نه به عنوان یک فرآیند صرفا اقتصادی بلکه شیوه‌ای از ایجاد و حفظ رابطه‌ی اجتماعیِ معین مدنظر قرار می‌گیرد. پیوند بین کارهای کارگران طبق نقشه‌ی تنظیمیِ سرمایه‌دار در بُعد نظری و ایجادِ هماهنگی بین آن‎ها در بُعد عملی، عامل ایجاد «ازخودبیگانگی» و احساسِ بی‌ارادگی است. بنابراین تکنولوژی در راستای ایفای این نقش و تحت اراده‌ی سرمایه‌داران عمل می‌کند. در واقع مارکسیسم بر نوعی دترمینیسم یا تعین‌گراییِ اجتماعی تاکید می‌کند.

در دهه‌ی ۵۰ میلادی طیفی از متفکران فرانسوی نیز به موضوع تکنولوژی با محوریتِ دسته‌بندی ماشین‌ها پرداختند. امروزه عبارت مکانولوژی عنوانی است که جهت اطلاق بر نظریات آن‎ها استفاده می‌شود. این پژوهشگران سعی در تفسیر انواع ماشین‌ها داشتند. این پارادایم براساس نظریات سه نظریه‌پرداز طرح شده است: ژاک لفیت[5]، ریموند رویه[6]و ژیلبر سیموندون [7]. ایده‌ی اصلی در مکانولوژی، براساس تعریفی غایت‎‌‌گرایانه از تکنولوژی شکل می‌گیرد که طی آن تکنولوژی با غایت خودش، که انسان باشد، تعبیر و تفسیر می‌شود. در معنایی گسترده‌تر، ماشین (تکنولوژی) همان بسطِ ساختارهای انسانی و اجتماعی و یکپارچه‌شونده با آن‎هاست. در واقع ذات تکنولوژی از ذات انسانی جدا نیست. اعتقاد بر این است که واقعیتِ انسانی در واقعیتِ فنی وجود دارد و اشیای تکنیکی دارای ژنوم هستند و تکامل می‌یابند. به عبارت دیگر چنانچه منطق و اندیشه‌ی موجود در پسِ محصول تکنولوژیک به درستی درک شود، این امر در یک سطح کلان قابل هدایت و سیاست‌گذاری است.

در سیر تکامل نظریه‌های مربوط به تکنولوژی، نظریه‌ی «برساخت‌گرایی اجتماعی» با نوشته‌های پینچ [8] و بیجکر [9] در دهه‌ی ۸۰ میلادی مطرح شد که خودبنیادیِ تکنولوژی را رد کرده و بر نقش انسان‌ها و به طور ویژه گروه‌های اجتماعی در توسعه‌‌ی تکنولوژی تاکید می‌کند. این رویکرد نشان می‌دهد فرآیند پیشرفت تکنولوژی خطی نیست و اینکه هر مصنوعِ تکنولوژیک تنها یک گونه از گونه‌های مختلفی است که در بین گروه‌های اجتماعی مشخصی تثبیت شده است. کارکرد مصنوعِ تکنیکی، ساخت اجتماعی دارد و در نتیجه نوعی برساخته‌ی اجتماعی است. این برساخته‌ها فاقد ذات، جوهر و طبیعت بوده و محصول حیث‌های التفاتی جمعی [10] کنشگران اجتماعی است. حیث التفاتی با تجلیات مادی و فیزیکی این برساخته‌ها تفاوت دارد؛ مانند تفاوت میان محتوای یک کتاب با مجموعه‌ای از کاغذها که میانِ دو جلد جای گرفته‌اند. به بیانی بهتر، حیث التفاتی جمعی، (کم و بیش) علت غایی برساخته‌های اجتماعی‌اند. کسانی که واجد حیث التفاتی جمعی خاص نیستند، نمی‌توانند کارکردهایی را که به واسطه‌ی آن به اشیاء و امور و برساخته‌ها اعطاء می‌شود، درک کنند. از این منظر برساخت‌گرایان اجتماعی مانند متفکران مکانولوژی بر اهمیت منطق و اندیشه‌ای که در پسِ محصول تکنولوژیک وجود دارد، تاکید می‌کنند.

در ادامه‌ی مسیری که بر جنبه‌های پیچیده‌ی اجتماعیِ تکنولوژی تاکید می‌نمود، نظریه‌ی سیستم‌های اجتماعی-فنی توسط محققانی از دانشگاه دلفت [11] ارائه شد. از منظر این دیدگاه، کنشِ تکنولوژیکی نوعی رفتار انسانی هدفمند است که غایت آن حل مشکلات عملی است. نتیجه‌ی این تلاش فرآورده‌های مادی تحت عنوان مصنوعاتِ تکنیکی‌ست مانند میخ، هواپیما و آسمان‌خراش. اما مشکلات عملی صرفاً با این مصنوعات حل نمی‎‌‌شود و سازوکارها و دستورالعمل‌هایی نیز برای کاربرد آن‎ها لازم است. همچنین نقش‌هایی انسانی برای تسهیلِ استفاده از این مصنوعات باید تعریف شود. بنابراین این اشیا هم به دنیای طبیعی تعلق دارند هم به دنیای اجتماعی. مصنوعات تکنیکی دارایِ طرح کاربرد و کارکرد هستند و به طور کلی سه جنبه‌ی وابسته به هم دارند: کارکرد (برای چیست)، ترکیب فیزیکی (از چه تشکیل شده)، دستورالعمل‌های کاربرد (چطور باید به کار رود). بنابراین اشیای تکنیکی با اشیای فیزیکی (مانند سنگ) و اشیا اجتماعی (مانند پول) تفاوت دارند؛ چون خصوصیاتی از هر دو را دارند. تکنولوژی جهت تحقق کارکرد موردنظر خود کارکردهای دیگری نیز طلب می‌کند که باید برای آن کارکردها مصنوعات تکنیکی به وجود آورد، مانند سیستم هواپیمایی مسافربری که کارکردهایی مانند امنیت پرواز، حمل بار، کنترل گذرنامه، دستگاه پرتو ایکس، ساختمان ویژه برای فرودگاه، شبکه‌ی آژانس هواپیمایی، استانداردهای خلبانی، سیستم بیمه و ... را طلب کرده است. بنابراین ما با شبکه‌ای از کارکردها و مصنوعات مواجه هستیم که عنوان کلی سیستم اجتماعی-فنی را به آن می‌دهیم. در واقع نهادها، قواعد و مردم در این سیستم علاوه بر مصنوعات تکنیکی دخیل هستند. تنظیم قواعد به ویژه برای اپراتورهای مصنوعاتِ تکنیکی موجب شکل‌گیری حالاتی از تعین‌بخشی سیستم اجتماعی-فنی می‌شود و خودبنیادی تکنولوژی را القا می‌کند. این دستورالعمل‌ها، طرح کاربرد برای مولفه‌های تحت کنترل اپراتور ایجاد می‌کند.

از آنجا که سیستم‌های بزرگ اجتماعی-فنی به طور مستقل طراحی نشده‌اند و حتی زیرسیستم‌های آن‎ها بدونِ برنامه‌ی منسجم و هماهنگ‌شده با سایر زیرسیستم‌ها شکل گرفته و در سیستم تعبیه شده‌اند؛ درجاتی از پیش‎بینی‌ناپذیری و عدم قابلیتِ کنترل، احساس خواهد شد. بنابراین رویه‌های سنتی مهندسی برای طراحی سیستم‌های اجتماعی-فنی کافی نیستند و علوم اجتماعی برای جنبه‌های دیگر موضوع طراحی و اپراتوری، مورد نیاز هستند.

در برابر رویکردهای فوق که در پی کشف حقیقت تکنولوژی و برآورد سیاست‌هایی کلی جهت مواجهه با آن هستند، رویکردهایی نیز وجود دارند که قضاوت‎های کلی و صدور حکمی واحد برای تکنولوژی را برنمی‌تابند. مهم‌ترین آن‎ها دیدگاه پساپدیدارشناسی است. پیش فرضِ پساپدیدارشناسانه‌ای که با نام دان آید [12] فیلسوف آمریکایی گره خورده است، عدم لحاظ یک هویت منفرد برای تکنولوژی در نسبت آن با انسان است. در نتیجه تمرکز آن بر تکنولوژی‎‌هاست به جای تکنولوژی. در این راستا تعریف ماهیت‌گرایانه از تکنولوژی نیز ارائه نمی‌شود تا از فروغلتیدن به دام تقلیل‌گرایی پرهیز شود. در واقع کار پدیدارشناسی فراتر از این تقلیل‌هاست. در این دیدگاه اساساً محصولاتِ تکنولوژیک هر کدام قصه‌ی خود را داشته و نسبت آن با انسان بایست موضوعِ تحقیق مجزایی قرارگیرد.

از منظر پساپدیدارشناسی، تکنولوژی «در نسبت» تعین می‌یابد و جدای از این نسبت‌ها نمی‌توان برای تکنولوژی ذات و ماهیت قائل شد، اگر ذاتی داشته باشد در این نسبت‌هاست. در واقع ابهامی ذاتی در نسبت بین انسان، جهان و تکنولوژی وجود دارد و در نتیجه انسان به واسطه‌ی تکنولوژی به صورت تام و تمام دچار تعین‌بخشی نمی‎‌‌شود. از سوی دیگر کارکردگرا بودن تکنولوژی، خنثی بودن آن را نتیجه نمی‌دهد چون موجب شکل‌گیری حیث التفاتی شده و با جهان بدون ابزار تفاوت دارد. تکنولوژی ادراک را تحت تاثیر قرار می‌دهد اما تعین بخش ادراک نیست، شیوه‌ی نوشتن با کامپیوتر یا با قلم تعین‌بخش سبک نگارش نیست. پس تکنولوژی، برخلاف رویکرد دترمینیسم تکنولوژیک، تعین بخش ادراک نیست و برخلاف رویکرد دترمینیسم اجتماعی خنثی نیست.

در این پاردایم ۴ نوع نسبت در رویکرد خُرد به تکنولوژی معرفی می‌شود: رابطه‌‌ی تجسد [13] (در بدن نشستگی)، رابطه‌ی هرمنوتیکی [14]، رابطه‌ی غیریت [15]، و رابطه‌ی زمینه [16]. این نسبت‎‌‌ها فی‌نفسه مثبت و منفی نیستند (نفی دیدگاه‌های آرمان‌شهری و ویران‌شهری) و می‎‌توانند در مورد برخی تکنولوژی‌ها هم‌پوشانی داشته باشند. در رابطه‌ی «تجسد»، ابزار بخشی از ادراک انسان را تشکیل می‌دهد و در جهت گسترش قوای ادراکی انسان عمل می‌کند مانند ابزارهای ترجمه، سیستم‌های خبره ، عینک و در صورت متصل‌شدن به بدن مانند سمعک‌های هوشمند و لنزهای هوشمند نوع دیگری از تجسد شکل می‌گیرد که حیث التفاتی انسان را دستکاری کرده و ما را وارد قلمرو فراانسانی می‌کند. در این نسبت ساختار افزایشی/ کاهشی وجود دارد یعنی چیزهایی می‌گیریم و چیزهایی از دست می‌دهیم. در سیستم‌های خبره برای مدیران، احساس تسلط و درک شهودی مدیران کاهش می‎‌‌‌یابد یا در ابزار ترجمه نسبت عاطفی کاهش می‌یابد. در رابطه‌ی «هرمنوتیکی» جهان به همراه ابزار، مجموعه‌ای تشکیل داده و مقابل انسان قرار می‌گیرند (رابطه طولی جهان و ابزار) و در واقع جهان به متن تبدیل می‌شود. تکنولوژی در نقش متنِ قابل تفسیر مانند دماسنج، تصویربرداری پزشکی، دستگاه کروماتوگرافی و ... ظاهر می‎‌‌گردد. در این رابطه انسان نیاز به مهارت و قابلیت بیشتری خواهد داشت. در رابطه‌ی «غیریت» تکنولوژی شخصِ دیگر است؛ فراتر از اجسام مادی و کمتر از موجودات زنده. مانند هوش مصنوعی، ماشین مسابقه و اسباب‌بازی. در این رابطه تکنولوژی در مرکز توجه است به جای انسان یا جهان. در رابطه‌ی زمینه، حضورِ ابزار محسوس نیست، در بستر حضور دارد و در مرکز توجه ما نیست، صرفاً با اختلال در عملکرد مورد توجه قرار می‎‌‌گیرد. در این رابطه تکنولوژی مانند وزوز جانوران در پس زمینه قرار دارد. مثل سیستم گرمایش یا سیستم نورپردازی هوشمند، ماشین‌های نیمه خودکار، لباس‌شویی، ظرف‌شویی ،مترسک، لباس و ....

آنچه از مجموعه‌ی مباحث فوق قابل استنباط است نقشِ عمیق جوامع انسانی در مصنوعات تکنولوژیک و متعاقب آن پدید آمدن تبعات آن برای خود انسان‌هاست. اگر دترمینسم و خودتحمیل‎گری هم وجود دارد، ناشی از انگیزه‌ها و محرک‌های برآمده از سپهرِ انسانی است. در واقع لزومِ کارآمدی، سرعت، قدرت و ثروت اقتصادی در رقابت بین جوامع انسانی است که پیشرفت تکنولوژیک را تبدیل به اجبار کرده و فضایی به وجود می‌آورد که انسان‎ها احساس اسارت در چنگال این سیستم‌ها داشته باشند. ساخت محصول تکنولوژیک نیز مانند هر رفتار انسانی دیگر متکی به انگیزه‌هایی است و در غیاب آن انگیزه‌ها، رفتار تکنولوژیک هم بروز نمی‌کند. تکنولوژی امری خود به خودی نیست. فقط در یک صورت می‌توان مستقل از انسان برای تکنولوژی ذات قائل شد و آن هم در شرایط نفی اختیار و اراده‌ی انسان است.

پیرو این دیدگاه و از منظر سیاست‌گذاری نیز به طور کلی مساله این است که برای سیاست‌گذاری درستِ تکنولوژی باید پیش از هر چیز و بیش از هر چیز آن را شناخت. باید فکر و حیث التفاتی سازنده‌ی آن را درک کرد تا به محدودیت‌ها و فرصت‎‌‌های آن واقف شد و با سیاست‌گذاری به جا آن را در جامعه با تفسیر و تعبیرِ مناسب همراه کرده و هدایت نمود. در واقع می‎‌‌توان دو گزاره‌ی زیر را به عنوان نتیجه‌گیری مطرح نمود:

• تکنولوژی فارغ از ماهیت آن به طراحی اجتماعی مناسب نیاز دارد (برگرفته از رویکرد سیستم‎‌های فنی – اجتماعی)

• طراحی اجتماعیِ مناسب برای تکنولوژی (مثلاً در سازمان‌ها) برپایه‌ی شناختی که از نسبتِ تکنولوژی با افراد (کارکنان) به دست می‌آید میسر می‎‌‌گردد.(برگرفته از رویکرد پساپدیدارشناسی)

[1] New Atlantis:

نام رمانی از فرانسیس بیکن که در ۱۶۲۶ منتشر شد و توصیف کننده‌ی آرمانشهری است که طی آن طبیعت به بهترین شکل به خدمت انسان درآمده است. نام آتلانتیس همچنین عنوان شهری افسانه‌ای برگرفته از نوشته‌های افلاطون است که حکایت از وجود شهری افسانه‌ای در گذشته‌‌های دور دارد که توسط خدایان مورد خشم قرار گرفت و نابود شد. ‎

[2] Frankenstein: فرنکنشتاین؛ یا پرومته‌ی مدرن معروف‌ترین اثر نویسنده انگلیسی مری شلی است که در سال ۱۸۱۸ میلادی نوشته شده است. فرانکنشتاین داستان دانشمندی جوان به نام ویکتور فرانکنشتاین را روایت می‌کند که طی یک آزمایش علمی غیرمعمول، موجودی هوشمند و غول پیکر را خلق می‌کند. این هیولا تلاش می‌کند تا در جامعه‌ی بشری جای بگیرد اما در جای‌گیری بین انسان‌ها شکست می‌خورد و پس از طرد شدن، به دنبال انتقام از فرانکنشتاین می‌رود..

[3] Jacques Ellulیا ژاک یول (۱۹۱۲-۱۹۹۴): فیلسوف، جامعه‌شناس، دانشمند و آنارشیست مشهور مسیحی اهل فرانسه

[4] به آلمانی Das Kapital یا به انگلیسی Capital کتاب مشهور کارل مارکس

[5] Jacques Lafitte (1884-1966)

[6] Raymond Ruyer (1902-1987)

[7] Gilbert Simondon (1924-1989)

[8] Trevor J. Pinch (1952-2021) ، جامعه شناس انگلیسی از دانشگاه کرنل

[9] Wiebe E. Bijker (1954-Now) ، مدیر سابق گروه علوم اجتماعی و تکتولوژِی دانشگاه ماستریخت هلند

[10] Collective intentionality

[11] Delft University of Technology در هلند

[12] Don Ihde

[13] Embodiment relation

[14] hermeneutic relation: هرمنوتیک به معنای خبر دادن و ترجمه کردن و تعبیر کردن، علم یا نظریه تأویل است که فهم متون و چگونگی ادراک و فهم و روند آن را بررسی می‌کند.

[15] Alterity relation

[16] Background relation

تکنولوژیتکنولوژی سازمانیانسان و ماشینفناوریفناوری سازمانی
هوده تیمی‌ست متشکل از کارشناسان حوزه‌ی علوم سازمانی و مدیریتی، جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی، مهندسی صنایع و … که تلاش دارند با نگاهی عمیق‌تر به سازمان‌ها و مسائل آن‌ها بنگرند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید