دل نوشته های هومن رضوانی در طول روز و شب
شانه به شانه
تک ضربه های باران بهاری، آرام و آهسته کمی فرصت می خواهد تا معنا پیدا کند. معنایی که بی شک در مسیر اتفاق می افتد و نه در آغاز! قدم به قدم، شانه به شانه، صحبت و حرف تا برسد به جدالهای خاموش، جدال هایی پنهان و بهاری که با نوازش قطرهای باران خنثی می شود.
شانه به شانه چراکه چشم در چشم جراتی بی بدیل می خواهد در ابتدای راه، صحبت و حرف و جدال چراکه راه می خواهد برای رفتن و البته گفتن و گفتن و گفتن چراکه دلیل میخواهد برای ماندن و زیستن.
دلیل یا توجیه، هرچه که باشد، گذشته است و در هرآنچه که گذشته چارهای نیست جز قبول و سکوت، شیرین است، به شیرینی یک اتفاق، یا شاید هم به شیرینی ابر بهاری که گاهی هست و گاهی نیز نیست!
مطلبی دیگر از این نویسنده
بهار باش بهار
مطلبی دیگر در همین موضوع
تو هیچی از من نمیدونی
بر اساس علایق شما
کوتَه نوشت | به یاد رفتگان