کوچینگ یعنی فضای خالصِ «آگاهی»، جایی که مراجع بدون ترس، خودش را کشف میکند.
اما گاهی در میان همین فضا، یک هیولای نامرئی نفس میکشد — بیصدا، اما تأثیرگذار.
اسمش هست قضاوت.
قضاوت یعنی چه؟
قضاوت، یعنی وقتی قبل از درک عمیقِ فرد یا موقعیت، برچسبی در ذهن میچسبانیم.
گاهی حتی بدون اینکه متوجه شویم، درونمان میگوییم:
«این مراجع خیلی تنبله»
«این سؤالش سادهست، چرا خودش نمیفهمه؟»
«این موضوع مهم نیست، چرا انقدر درگیرشه؟»
همین افکار به ظاهر بیضرر، جریان طبیعی کوچینگ را مختل میکنند. چون کوچ دیگر «آینه» نیست، بلکه تبدیل میشود به «داور».
تفاوت قضاوت و مشاهده خالص
در کوچینگ، ما تمرین میکنیم که مشاهده کنیم، نه قضاوت.
مشاهده یعنی دیدن آنچه هست، بدون تفسیر.
قضاوت یعنی اضافه کردن برچسب، معنا، یا احساس شخصی به آنچه میبینیم.
مثلاً:
مشاهده: «مراجع هنگام حرف زدن، مکث میکند».
قضاوت: «مراجع خجالتی است و اعتمادبهنفس ندارد»
در اولی، ذهن باز میماند. در دومی، ذهن بسته میشود و مسیر سؤالهای کاوشگرانه قطع میشود.
🕸 چرا قضاوت مثل هیولای نامرئی است؟
چون اغلب از ناخودآگاه میآید.
کوچها هم انساناند؛ با باورها، ترسها و الگوهای ذهنی خودشان.
هر بار که در گذشته تجربهای مشابه داشتیم، ذهن سریعتر نتیجهگیری میکند.
این یعنی، حتی وقتی نیت خیر داریم، ممکن است قضاوت در لباس همدلی ظاهر شود.
مثلاً کوچ فکر میکند دارد دلگرمی میدهد:
«آفرین! منم همین مشکل رو داشتم، مطمئنم موفق میشی»
اما در واقع دارد ناخواسته مسیر را از مراجع میگیرد و تجربه خودش را وسط میآورد.
⚙️ چطور این هیولای خاموش را رام کنیم؟
هیولا را نمیشود کشت، اما میشود اهلیاش کرد.
در ادامه چند راهکار عملی برای کوچها آوردهام:
1. آگاهی از خود
قبل از هر جلسه، چند دقیقه سکوت کن. نفس بکش و از خودت بپرس:
«من امروز چه پیشفرضی درباره مراجع دارم؟»
نوشتن این پیشفرضها کمک میکند تا ذهن خالی شود.
2. حضور کامل (Mindfulness)
در حین جلسه، اگر متوجه شدی فکرت منحرف شده یا در حال قضاوتی، آرام به خودت بگو:
«برگرد به حضور»
و دوباره به مراجع گوش بده.
3. کنجکاوی بدون پیشداوری
هر زمان ذهنت خواست برچسب بزند، سؤال بپرس.
«چه چیزی باعث شد این تصمیم رو بگیری؟»
«وقتی این اتفاق افتاد، درونت چه گذشت؟»
سؤال، ذهن قضاوتگر را به ذهن کاوشگر تبدیل میکند.
4. بازتاب بدون تفسیر
به جای تفسیر، فقط بازتاب بده:
«میشنوم که گفتی خستهای… درسته؟»
همین بازتاب ساده، به مراجع فرصت میدهد خودش کشف کند، نه اینکه کوچ مسیر را برایش بنویسد.
5. خودکوچینگ و سوپرویژن
اگر دیدی هیولای قضاوت زیاد سر برمیآورد، وقتش است با یک کوچ دیگر یا سوپروایزر دربارهاش صحبت کنی.
کوچینگ هم مثل آینه است — وقتی آینهات بخار بگیرد، دیگر تصویر واضحی نمیدهد.
🌱 جمعبندی
قضاوت، هیولایی است که اگر بیصدا در جلسات کوچینگ جا خوش کند،
کوچینگ را از مسیر اصیلش منحرف میکند.
اما با آگاهی، تمرین و حضور، میشود آن را رام کرد
تا دوباره کوچینگ تبدیل شود به آن فضای نابِ آگاهی، پذیرش و رشد.
تو در جلسات کوچینگت چطور با هیولای قضاوت روبهرو میشی؟
تجربهات رو توی کامنت بنویس — شاید برای کوچ دیگهای چراغی بشه.