تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
وگر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست
بیا که شب گرداب زلف مواجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک دلم می تپد، هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سردرگمی رسید، چه خوب!
که در ادامه ی این راه ردپایی نیست(استاد فاضل نظری)کتاب ضد
پ.ن:تمام اوقات فراغتم به تماشای فوتبال (بدون گرایش)میگذرد.امروز هر دو خوب بودند.مثل زندگیست.سرداور جیغ میکشیم.