خانم همسایه اهل ایمان و تقواست. اما هرسال سر بنده را گول میمالد. چهارشنبه سوری میشود جانمازش را پرت می کندگوشهای و بچه هارا رهامیکند هرغلطی دلشان میخواهد با قلب و مغز من انجام دهند. صدای شادی و نشاطش تا آن سر محله میرود . تمام ترقه ها را روی پشت بام ما و یا توی حیاط منزلمون میاندازند. امشب حالم خیلی بدشد تصمیم دارم فرداصبح مثل هر ساله که زنگ در منزل ما را بزندجهت عذرخواهی، چندتا حرف درست و درمان بهش بگویم .اصلا قید بزرگ وکوچکی را میزنم.تمام سال قرآن و جلسات دینی رفتن وی قطع نمیشود برای تبرک دست مداح بوسه زدن را جزء مستحب موکد میداند اما نمیداند بنده فشارخون و قند دارم.میگرن دارم.حق الناس را فقط در گرانفروشی بقال سرکوچه میداند.همهی اینارا گفتم اما اگر تافردا زنده بمانم.