(:hope dreamer
(:hope dreamer
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

بهت نیاز دارم؛

به زمین خیره شده بود و با خجالت لبخند میزد…موهای مشکی و لختش چشم هایش را پوشانده بود…تا به حال چشمانش را ندیده بودم.

~میدونم دوست داشتنم کار سختیه….

پوست صورت بی روح و سفیدش،صورتی و گرم می شد.

~اما من خیلی خیلی،دوستت دارم…چون تو خیلی دوست داشتنی هستی……

همانطور که حرف میزد،لبخند معصومانه اش بزرگ تر می شد و پر از خجالت…

~ فک کنم خودت می دونستی…که خیلی دوستت دارم…اما علاوه بر اون…..

به سمتم امد و مرا در آغوش کشید…درست مثل بچه ی کوچکی که مادرش را در آغوش می کشد…زمزمه کرد:

~بهت نیاز دارم…..

سرش را بالا اورد،چشمانش….قرمز بودند…به ارامی خندید….

~به خونِت…



پ.ن:من زنده امممم!!!

هنوز با همه درد امید درمان است!:)7w6-⁦♡-enxp
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید