تقریباً یک سال پیش شروع کردم بنزین مصرفی خانواده خودمان و یارانهای که بابت آن میگیریم را برآورد و ثبت کنم و فکر میکنم حالا وقت خوبی است گزارش کوتاهی از این دستورزی و برداشتها و تصمیمهای خودم بدهم.
اقتصاددانان میگویند دولت در ایران در عین کمبود منابع، یارانه هنگفتی بابت مصرف انرژی توزیع میکند و بدتر آن که این یارانه را ناعادلانه و بیشتر به گروههای مرفه شهرنشین پرداخت میکند؛ در حالی که کارهای زیادی برای رفع فقر و توسعه دارد که معطل بودجه مانده است. کارشناسان سازمان برنامه و بودجه در گزارشی اندازه یارانه پنهان انرژی را با دلار ۸۰۰۰ تومان حدود ۶۰۰ هزار میلیارد تومان در سال ۹۷ و سهم خانوارهای دهک دهم یعنی ثروتمندترین خانوارها را ۷ برابر سهم دهک اول یعنی فقیرترین خانوارها برآورد کردهاند. این بدان معناست که بخشی از رفاه خانوارهای ثروتمند از منابعی تأمین میشود که میبایست برای رفع محرومیت خانوارهای فقیر صرف میشد. این که حاکمیت ابتدا با چه قصدی و از چه نقطهای شروع کرده و چطور به این وضعیت رسیده، بحث جالب دیگری است که نوشته جداگانهای را میطلبد و خوب است دوستان اقتصاددان ما داستان آن را به زبان ساده بیان کنند.
اما کنجکاوی من به عنوان یکی از شهروندانی که از این یارانههای ناعادلانه بهرهمند است، این بود که اگر دولت توان اصلاح این سیاست ناعادلانه را ندارد، بهرهمندی ما از این امتیاز غیر منصفانه، هرچند قانونی هم باشد، اخلاقی نیست و در مقام شهروندان مسؤول اگر نگران شکاف فزاینده دارا و ندار در کشورمان هستیم، موظفیم برای اصلاح این قانون معیوب به سود گروههای نیازمند جامعه دست به اقدامی بزنیم. انتظار از حاکمیت برای شروع اصلاح را واقعبینانه نمیبینم: به گمان من مجموعه حاکمیت تقریباً در برابر هر پیشنهاد اصلاحی در هر زمینهای محافظهکار و دست به عصاست و از این گذشته، در این مورد، نفع سیاسی حاکمیت در ادامه وضع موجود است. به این خاطر که به موازات کاهش یارانه گروههای برخوردار، دولتها باید موانع کسبوکار را در کشور برمیداشتند تا رفاه این گروهها از محل رشد اقتصادی بالا قابل تأمین باشد و چون دولتها در تسهیل فضای کسبوکار، به گواهی رتبه ۱۲۰ ایران در سهولت کسبوکار، کاملاً ناموفق بودهاند، حفظ رفاه گروههای برخوردار که در شهرهای بزرگ سکونت دارند، دست کم ویترینی برای نمایش کارآمدی دروغین حاکمیت محسوب میشود. اگر زمانی بهبود فضای کسبوکار به خواست عمومی تبدیل شود، میتوان با حاکمیت بر سر کاهش یارانههای قیمتی در ازای بهبود فضای کسبوکار وارد گفتگو شد. تا آن زمان تنها میتوانیم در حد توان این یارانه را که با بیکفایتی دولت به دست ما میرسد، به دست صاحبش برسانیم. به این ترتیب لازم میشود ابتدا بدانیم خانواده ما چقدر بابت این یارانهها بدهکار است.
این کنجکاوی فایده شخصی دیگری هم داشت: این که بدانیم چه مقدار از رفاه فعلی خانواده ما نتیجه این یارانههای ناعادلانه و عاریتی است و اگر بنا بود این رفاه را تماماً با درآمد خودمان به دست آوریم، چقدر بیشتر باید درآمد میداشتیم. یا اگر فردا روزی قیمتها همه واقعی شود، خانواده ما باید چقدر درآمد داشته باشد تا بتواند این سطح از رفاه را حفظ کند.
کارم را با ثبت یارانه بنزین از دهه اول بهمن ۹۷ شروع کردم و بلافاصله با این واقعیت بدیهی روبرو شدم که قیمت واقعی بنزین در ایران مجهول است! همچنان که قیمت واقعی گاز، نفت وگازوییل و برق نامعلوم است. در غیاب دادههای معتبر چارهای جز برآورد قیمت باقی نمیماند. جایی که قیمت روزانه بنزین فوب خلیجفارس را گزارش کند، پیدا نکردم و معاملات محمولههای بنزین هم در بورس انرژی به صورت منظم انجام نمیشد. در این مدت قیمت روزانه بنزین را از سایت investing.com برداشتهام؛ با آن که حدس میزنم به خاطر اختلاف قیمت نفت امریکا و سبد اوپک، با قیمت بنزین فوب خلیج فارس کمی اختلاف داشته باشد. برای قیمت دلار از قیمت روز بازار تهران استفاده کردهام. هزینههای انتقال و توزیع و خردهفروشی را ۲۵٪ قیمت عمدهفروشی در نظر گرفتم و قیمت بنزین معمولی را ۸۵٪ قیمت بنزین سوپر فرض کردم. به چنین جدولی رسیدم:
از آبان ماه افزایش قیمتها را اعمال کردم و بنزین آزاد ۳۰۰۰ تومانی را هم به فهرست اضافه کردم:
نتایج برای خانواده ما این طور به دست آمد:
در این یک سال ما ۱۲۷۵ لیتر بنزین مصرف کردیم؛ کمی بیشتر از 105 لیتر در ماه؛ و بابت آن در کل سال ۱/۶۵ میلیون تومان هزینه کردیم؛ حدود ۱۴۰ هزار تومان ماهانه. یارانهای که در این یک سال با محاسبات من بابت بنزین از دولت گرفتیم، بیشتر از ۶/۷۵ میلیون تومان بوده است؛ یعنی بیشتر از ۵۵۰ هزار تومان در ماه. ما خودمان را مشمول یارانه همگانی احمدینژاد ندانستیم و ثبت نام نکردیم؛ اما سه برابر آن را بابت بنزین از دولت گرفتیم. اگر کسی بیشتر از ما از خودروی شخصی استفاده کرده باشد، بیشتر از اینها هم گرفته. اگر قیمتها یکباره آزاد میشدند، احتمالاً از عهده پرداخت هزینه بنزین برنمیآمدیم.
بنابراین خانواده ما بابت رفاه فعلی که در سال گذشته از محل مصرف بنزین داشته، با احتساب مالیات ارزش افزوده حدود ۷/۵ میلیون تومان به فقرای جامعه بدهکار است؛ اگر نمیخواستیم این رفاه بنزینی را قرض بگیریم، باید از کارفرمای خودم دست کم ۷/۵ میلیون تومان دستمزد بیشتری برای یک سال میخواستم. تازه اثرات غیر مستقیم یارانه قیمت بنزین را چون ردیابی آن سختتر بوده، در نظر نگرفتهام. تازهتر(!) این مبلغ فقط بابت بنزین است و کل بدهی ما بیشتر از این حرفهاست: قیمت آب و برق و گاز و گازوییل هم یارانهای است و بدهی خانواده ما بابت مصرف این اقلام اخیر فعلاً معلوم نیست.
به این خاطر است که در ادامه قصد دارم علاوه بر یارانه بنزین، دست کم یارانه برق یا گاز خودمان را هم برآورد و ثبت کنم. به علاوه از طرف خانواده خودمان برای بازپرداخت این بدهی هم برنامهریزی خواهیم کرد. یک برنامه تدریجی پیشنهادی میتواند به این ترتیب باشد که سال اول درصدی دلخواه مثلاً ۱۰٪ یارانه دریافتی را برگردانیم و سالهای بعد درصد بازپرداخت را افزایش دهیم تا در نهایت همه یارانه دریافتی به افرادی برگردد که استحقاق بیشتری دارند. راه دیگر آن است که کل یارانه مصرف مازاد بر یک سقف معین– در مورد بنزین مثلاً مازاد بر ۹۰ لیتر در ماه - را برگردانیم و هر سال این سقف را پایینتر بیاوریم تا زمانی که کل یارانه دریافتی را به نیازمندان برگردانیم. اگر فرصتی دست دهد، درباره این اقدامات هم خواهم نوشت.