سید محمد حسینی
سید محمد حسینی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

خروج ؛ فرهنگ اعتراض را جایگزین اغتشاش می‌کند

شما با یک فیلم مردمی و فوق العاده حرفه‌ای طرف هستید. یک فیلم تک نفره که نماینده‌ی یک ایرانه. فردی به نام «رحمت» که نامش هم در فیلم بی دلیل نیست. او همچنین در دیالوگی ماندگار می‌گوید : "من رییس ندارم" . فرامرز قریبیان بازیگر این کاراکتر، به گفته خودش بهترین نقش کارنامه کاری‌اش را بازی کرده است.

خروج، الهام گرفته از یک اتفاق واقعی است که 7سال پیش صورت گرفته است و منجر به اغتشاش و دستگیری برخی از کشاورزان معترض به قطع آب زمین‌هایشان شده است. اما حاتمی‌کیا داستان را حماسی‌ می‌کند اما نه مانند "چ" ، "بادیگارد" و "به وقت شام" بلکه در فضایی آرام. تصور کنید حاج کاظم "آژانس شیشه‌ای" حالا پیر شده و سراغ کشت و زارش آمده اما هنوز چیزی درونش می‌جوشد... فیلم عصیانگرانه‌ای می‌بینید بدون این که عصیانی در آن جلوه کند! نسلی که فرزاندانشان را به جنگ فرستاده‌اند و شهید شدند و دنبال جنگ نیستند اما اعتراض دارند و با تراکتورهایشان از روستا به سمت تهران راه می‌افتند تا قطار تراکتورها حرفشان را به همه ایران برساند. حتی پلیس هم به صورت پنهانی با آنها همکاری می‌کند. مردم هم به یاری آن‌ها می‌آیند و تو هم با دیدن فیلم با آن‌ها همراه می‌شوی تا این اعتراض به سرانجام برسد. و تو همانی هستی که با حمله جوانان و فرار آنها از دست پلیس هم دلت خنک شد. اما در اواسط فیلم به این نتیجه می‌رسی که انگار اغتشاش عمری کوتاه دارد و نهایتاً هم نتیجه نمی‌دهد و در پیشانی‌ات هم می‌خورد اغتشاشگر! اما اعتراض حکیمانه چند پیرمرد چقدر شکوهمند است. اما اعتراض به چیست؟ رحمت و دوستانش یک خواست ملی دارند : اعتراض به تکبر و محکومیت از موضع بالا حرف زدن! این مربوطه به هیچ حزب خاص یا دولت خاصی نیست. برای همه ادوار می‌تواند استفاده شود. لذا این فیلم می‌ماند

چیزهایی که لذت مرا از دیدن فیلم به حد زیادی به کمال رساند:

  1. اگر یادتان باشد شخصیت رضا در فیلم آژانس شیشه‌ای به مردمی که به وی تهمت جنگجو بودن و منافع بردن از جنگ رو زدند، جواب داد : "من پای تراکتورم بودم... حالا هم اگر جنگ تموم شه میرم پای همون تراکتورم." اینجا هم می‌بینیم که رحمت پای تراکتورش بود اما باز هم نمی‌گذارند پای تراکتورش باشد.
  2. از هرکس بپرسید کجای این فیلم به وجدت آورد، محال است از تصاویر هلی شاتی که ابتدای فیلم از آن مزرعه گرفته شده و صحنه‌های عالی ورود آب برایتان نگوید. صحنه‌هایی که بیشتر در فیلم های وسترن میبینی. یک شروع خیلی عالی و جذاب
  3. برداشت من از آن تصویربرداری‌ها نشان دادن عظمت خالق در برابر مخلوق است که بارها در فیلم به آن اشاره می‌کند: سکانس خوابیدن در قبر، پناه آوردن رییس جمهور به کلبه پیرمرد، دیالوگهای حرم حضرت معصومه
  4. استفاده از پیرمردها آن هم اساتید نامدار تئاتر و سینمای ایران یک ایده فوق العاده بود. افرادی که مدتها بود آنها را مقابل دوربین ندیده بودیم و خاطره شان را مجددا برای ما زنده کرد.
  5. نقش پانته‌آ پناهی‌ها ، دیالوگ‌های کوتاه و حرف‌های ناگفته‌اش از جذابیتهای خاص فیلم بود که اگر حضور نداشت، نقصانش هویدا بود.
  6. هلی کوپتری که خانه رحمت را به لرزه درآورد، حرفهای پنهانی داشت . اما در سکانسی که پیرمردها روی پلی می‌ایستند و پارکینگ اتومبیل‌ها را نگاه می‌کنند ، آن حرف‌ها آشکار می‌شود. تا مخاطب عادی هم حرف را بشنود. در جایی دیگر نیز کارگردان حرف اصلی‌اش را برای بیننده‌های عادی می‌زند. جایی که رحمت به مشاور رئیس جمهور می‌گوید: "وقتی رییس جمهور حالش بد بود من با هرچی داشتم بهش کمک کردم. حالا حال ما بده؛ ایشون نمی‌خواد کمکی بکنه؟"
  7. موسیقی متن ، دیالوگ ها و چهره پردازی‌ها . تراکتورهای ایرانی ... همه و همه بر اثرگذاری فیلم می‌افزاید

اما خروج خالی از نقد هم نیست. مثلا انتخاب محمدرضا شریفی نیا و دیالوگهای تندش خیلی مصنوعی بود و حس خوبی با او نگرفتم. یا مثلا دوست داشتم کمی بیشتر از عقبه همراهان رحمت‌(معترضین) می‌دانستم.

در کل، امیدوارم این فیلم تاثر فرهنگی خود را بر عامه بردم بگذارد و با اعتراض بتوانیم حقوق خود را بگیریم و نگذاریم دشمن باز هم مردممان را ترغیب به اغتشاش کند. بلکه با تقویت روحیه‌ی مطالبه گری مسئولین را خدمتگزار و پاسخگوی تصمیماتشان کنیم.

خدا قوت به ابراهیم حاتمی کیا و تیم سازنده فیلم.

اغتشاشاغتشاشاتاعتراض
از رشد و تعالی می‌خوانم، می‌نویسم و می‌گویم. از کتاب و کتابخوانی. instagram.com/hoseini.blog
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید