شما با یک فیلم مردمی و فوق العاده حرفهای طرف هستید. یک فیلم تک نفره که نمایندهی یک ایرانه. فردی به نام «رحمت» که نامش هم در فیلم بی دلیل نیست. او همچنین در دیالوگی ماندگار میگوید : "من رییس ندارم" . فرامرز قریبیان بازیگر این کاراکتر، به گفته خودش بهترین نقش کارنامه کاریاش را بازی کرده است.
خروج، الهام گرفته از یک اتفاق واقعی است که 7سال پیش صورت گرفته است و منجر به اغتشاش و دستگیری برخی از کشاورزان معترض به قطع آب زمینهایشان شده است. اما حاتمیکیا داستان را حماسی میکند اما نه مانند "چ" ، "بادیگارد" و "به وقت شام" بلکه در فضایی آرام. تصور کنید حاج کاظم "آژانس شیشهای" حالا پیر شده و سراغ کشت و زارش آمده اما هنوز چیزی درونش میجوشد... فیلم عصیانگرانهای میبینید بدون این که عصیانی در آن جلوه کند! نسلی که فرزاندانشان را به جنگ فرستادهاند و شهید شدند و دنبال جنگ نیستند اما اعتراض دارند و با تراکتورهایشان از روستا به سمت تهران راه میافتند تا قطار تراکتورها حرفشان را به همه ایران برساند. حتی پلیس هم به صورت پنهانی با آنها همکاری میکند. مردم هم به یاری آنها میآیند و تو هم با دیدن فیلم با آنها همراه میشوی تا این اعتراض به سرانجام برسد. و تو همانی هستی که با حمله جوانان و فرار آنها از دست پلیس هم دلت خنک شد. اما در اواسط فیلم به این نتیجه میرسی که انگار اغتشاش عمری کوتاه دارد و نهایتاً هم نتیجه نمیدهد و در پیشانیات هم میخورد اغتشاشگر! اما اعتراض حکیمانه چند پیرمرد چقدر شکوهمند است. اما اعتراض به چیست؟ رحمت و دوستانش یک خواست ملی دارند : اعتراض به تکبر و محکومیت از موضع بالا حرف زدن! این مربوطه به هیچ حزب خاص یا دولت خاصی نیست. برای همه ادوار میتواند استفاده شود. لذا این فیلم میماند
چیزهایی که لذت مرا از دیدن فیلم به حد زیادی به کمال رساند:
اما خروج خالی از نقد هم نیست. مثلا انتخاب محمدرضا شریفی نیا و دیالوگهای تندش خیلی مصنوعی بود و حس خوبی با او نگرفتم. یا مثلا دوست داشتم کمی بیشتر از عقبه همراهان رحمت(معترضین) میدانستم.
در کل، امیدوارم این فیلم تاثر فرهنگی خود را بر عامه بردم بگذارد و با اعتراض بتوانیم حقوق خود را بگیریم و نگذاریم دشمن باز هم مردممان را ترغیب به اغتشاش کند. بلکه با تقویت روحیهی مطالبه گری مسئولین را خدمتگزار و پاسخگوی تصمیماتشان کنیم.
خدا قوت به ابراهیم حاتمی کیا و تیم سازنده فیلم.