حسین آقا مسافر
حسین آقا مسافر
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

قرنتینه و زندگی سخت روستایی

وقتی از دور به زندگی روستایی نگاه میکنید ، حتما با خودتون میگید که هر جا هم قرنتینه رعایت شده باشه تو روستا دیگه رعایت نمیشه . اما واقعیت ها با تصورات تفاوت بسیاری داره . در جوامع روستایی افراد مسن خیلی بیشتر از افراد جوان ساکن هستن و اگه خدایی نکرده یکی از روستایی ها به بیماری مسری مثل همین بلای ناگهانی کرونا مبتلا بشه ، به شدت ترس داخل روستا حکم فرما میشه ! حالا از یک طرف هم تلویزیون که بیشتر خونه ها هم محل دریافت اخبار ایران و جهانه ، پشت سرهم اشاره کنه که کرونا با جوونا کاری نداره ! پس بلای اساسی افراد مسنه .

خلاصههه ، بعد از شیوع این بیماری و عدم امکان خروج از روستا که توسط جوان های روستایی برای حذف سلامت پدر و مادرنشون تعیین شد سکوت سنگینی روستا رو فرا گرفت . در این بین فوج فوج مسافر از کرمان و تهران شب عیدی راهی روستا شدن ، با اینکه مردم خیلی مقاومت کردن که نزارن اینا بیان تو ولی این افراد بی فکر به هر ترتیبی شده وارد روستا شدن . خلاصه بعد از 2 هفته عواقبش رو خودشون دیدن چرا که 5 نفر از روستاییان که اتفاقا سن بالایی داشتن و مسافر براشون اومده بود بر اثر کرونا فوت کردن .

بدین ترتیب سکوت سنگین قبل از عید روستا بدتر از پیش شد . ترس همه جا رو گرفته بود و زندگی به سختی ادامه داشت . در این بین با شروع فصل تخم گذاری پرنده ها ، من در صدد جمع اوری تخم نطفه دار از روستایی بودم ، حالا بیا اینارو راضی کن که اقا دو تا تخم نطفه دار بده به ما جوجشو می دیم بهتون ! خلاصه با تلاش زیادی تونسم تعدادی از تخم ها رو تهیه کنم . مشکل دیگه تنوع پایین تخم ها بود و بیشتر مردم از ترس اینکه قرنتینه خیلی ادامه داشته باشه خودشون میخواستن که تخم هارو نگه دارن و بزرگ کنن .

یکی از روستاییان که از سری اول خرید دستگاه با من همراه بود یه دستگاه صنعتی خریده بود که متاسفانه کنترلر جوجه کشی دستگاه دچار موردی شده بود و تخم ها از دست رفته بودن . سر همین موضوع ترس بین خیلیا وجود داشت که اگه تخم هارو بدیم به مهندس ممکنه که خراب بشن و در نتیجه ی تخم های با ارزشمون از دس برن. مخصوصا اینکه برخی از تخم ها تخم غاز و بوقلمون بودن و همینطوری کلی ارزشششون بود ولی چون امکان رفتن به شهر و فروختنشون مهیا نبود بالاجبار حاظر میشدن که تخم ها رو بفروشن .

بعضی ها هم 4 تا تخم میدادن و قرار میشد که من 2 تا جوجه بهشون برگردونم . خلاصه پس از تلاش بسیار و البته با ماسک و دستکش و رعایت اصول بهداشتی ، تعداد زیادی تخم تهیه شده و بعد از بررسی داخل دستگاه قرار گرفت .

از طرفی دیگه چون امکان رفت و امد به شهر خیلی کم شده ، غذا و غلات مفید برای پرنده های مختلف خیلی کم پیدا میشه و در نتیجه اینم مشکلی دیگه ایجاد کرده . اینکه چطور با این غذای کم ارزش میشه نطفه های قوی درست کرد هم شانسیه .

حقیقتا روستایی های عزیز بخصوص روستای ما با اینکه به شدت رعایت میکنن در معرض خطرات بیشتری هستن ، زندگی روستایی از هزاران سال پیش به صورت کار و تلاش بوده ، امکان اینکه تو خونه موند و کسب درامد کرد وجود نداره ، به فرض من بمونم تو خونه ، گاو و گوسفندا که نمیتونن بمونن تو خونه ! اونم تو این فصل زاد و ولد که باید تو دشت باشن .

خلاصه بازم خواهش میکنم از دوستان که به مناطق روستایی صفر نکنن تا مردم این مناطق هم بتونن جرخ زندگیشونو بچرخونن .

در ویرگول می خوام دست نوشته های خودم از مسافرتم به روستا برای مدت 40 روز رو قرار بدم ! اینکه چه تاثیری تو زندگیم گذاشت و چه چیزایی یاد گرفتم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید