تا حالا شده به فکرتون بزنه که کلاس زبانی که شرکت میکنید ، چه رویکردی رو برای یادگیری شما ، استفاده میکنند ؟
به این فکر کردید که اگر رویکرد مناسب در جهت یادگیری ، استفاده نشه ، نتیجه ، دست نیافتنی میشه ؟
یکی از مهم ترین فاکتورهای لازم برای یادگیری زبان جدید ، داشتن رویکرد یا استراتژي مناسب و اصولی هستش .
توی این مقاله قصد دارم ، رویکردی که خودم در دوره های آموزشی زبان انگلیسی ، استفاده میکنم رو بهتون معرفی کنم .
من همیشه یک پنجره دارم که تمام شاگردامو و رفتارهاشون رو سر کلاس ، از اون نگاه میکنم .
این پنجره ، علاوه بر اینکه به من کمک میکنه تا بتونم شناخت بهتری نسبت به زبان اموزان پیدا کنم و پارامترهای یادگیری رو پیاده سازی کنم ، به خود فرد هم کمک میکنه تا بتونه خودش رو پیدا کنه و هیچ وقت توی مسیر یادگیری ، منحرف نشه .
این پنجره من ، اسمش تئوری انتخابه .
تئوری انتخاب یک تئوری روانشناسیه که توسط دکتر ویلیام گلسر ، به وجود اومده و در حوزه آموزش و مدرسه کیفی ، نظیر نداره .
تئوری انتخاب یا همون پنجره من ، به من کمک میکنه تا بتونم نیازهای پنج گانه زبان اموزامو بشناسم و در جهت خلق تصاویر مطلوب ، در دنیای مطلوبشون ، قدم بردارم .
تئوری انتخاب در دوره های آموزشی من ، به زبان آموز ها قدرت خلاقیت بیشتری میده ، چون عمدتا یادگیری سر کلاس ها ، با طرح سوال شروع میشه و با ارائه خود زبان آموز ها ، به اتمام میرسه .
پس ما توی دوره هامون هیچ گونه سختگیری و یا تنبیه و جریمه نداریم و سعی میکنیم زبان آموز ها ، نسبت به روحیه یادگیری و شرایطی که دارن ، فرمول و مسیر خاص خودشون رو طراحی کنن .
من هم در این مسیر پر چالش و البته جذاب ، همراهشون میشم تا هم نقاط ضفف و قوتشون رو بهشون بگم و هم اینکه کمکشون میکنم تا از مسیرشون ، گمراه نشن .
پنجره ای که من دارم ، بهم کمک کرده تا به الان ، توی ۶ سال تدریس جدی و حرفه ای ، هیچ نارضایتی از سمت زبان آموز ها نداشته باشم و روز به روز به کیفیت کارم اضافه کردم .
