«روزهای عالی» فیلمی به کارگردانی ویم وندرس، فیلمساز آلمانی است که به خاطر سبک متمایز و کاوش عمیق خود در احساسات انسانی و مضامین وجودی شهرت دارد. فیلم Perfect days (روزهای عالی) که در سال ۲۰۲۳ در جشنواره کن برای اولین بار به نمایش گذاشته شده، داستان روزمرگی پیرمرد تنهایی است که کارش شستن توالتهای شهر توکیو میباشد و عصرها اوقات فراغت خود را سپری میکند. ویم وندرس که سالهاست در مورد انسان، تنهایی و احساسات درونی فیلم ساخته، این بار هم با یک داستان ساده و بیتکلف، مفاهیم عمیقی را به تصویر کشیده است. و پیچیدگی دنیای مدرن و شاید بهتر بگوییم نقد مدرنیته را هدف قرار داده است. و همگی به شنیدن یک شعر نشستهایم.
اینکه یک فیلمساز از آلمان به ژاپن برود و بتواند چنین فیلمی بسازد که از هر جای دنیا بتوان با آن همذاتپنداری کرد، به نوبه خود یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم Perfect days (روزهای عالی) است. اما چه چیزهای دیگری میتواند این فیلم را تبدیل به یک اثر دوست داشتنی و قابل بحث کند؟
به نظرم یکی از بارزترین ویژگیهای این فیلم کمتر گفتن اما زیاد گفتن است. چیزی که در تعریف مینیمالیسم میتوانیم رد پای آن را پیدا کنیم. ویم وندرس در روزهای عالی با کوچکترین و سادهترین اشیا حرفش را به خوبی میزند. کاراکتری که هنوز با دوربین آنالوگ عکاسی میکند، هنوز نوار کاست گوش میدهد، در توکیو پر هیاهو و پرسرعت، زندگی آرام خود را دارد. اما تنهاست. هیچکس نیست که با او همراهی کند. شاید تمام آن چیزی که میخواهد بگوید مثل یک هایکوی ژاپنی، ساده و آرام و در عین حال عمیق و قابل تامل است. یک هایوکی ژاپنی است که میگوید: زندگی تماما رنج است اما با این حال درختان گیلاس، شکوفه میدهند. شاید تمام چیزی که ویم وندرس میخواهد به ما بگوید همین است و بس.
از همان پلان اول ما با فضای بصری فیلم تا حد خوبی ارتباط برقرار میکنیم. چه به لحاظ رنگ فیلم که ترکیب جذابی از آبی سردی دارد و در ادامه نورهای دیگری هم به این پالت رنگی کمک میکند و چه به لحاظ لحن فیلم که کاملا آرام و باحوصله است. با قاب مربعی کاملا ما را با زندگی روزمره پیرمرد همراه میکند. دوربین و فضا سازی این فیلم بدون کوچکترین اغراق و ادا اطواری، ما را در فضای شاعرانه و مینیمالیسم فیلم غرق مینماید.
ویم وندرس در فیلم Perfect days (روزهای عالی)، همانطور که با سادهترین عناصر ما را به عمق میبرد، در کاراکترپردازی شخصیت خود هم همین کار را میکند. با لبخندی که هر روز صبح زود به تکان خوردن شاخههای درختان میزند، با وسواس و لذتی که کار خود را در توالتهای مدرن توکیو انجام میدهد، با دوربینی که از شاخه و سایه درختان عکس میگیرد و بعد ظاهرشان میکند. با خوابهای سایه و شاخهها که میبیند. با نوار کاستهایی که هرروز مثل یک کلکسیون با آنها عاشقانه رفتار میکند. با گلهایی که در گوشه خانه پرورش میدهد. همه و همه ما را به سادهترین شکل ممکن به کاراکتر نزدیک میکند. کاراکتری که حتی تا اواسط فیلم کلا دو سه دیالوگ بیشتر ندارد و شاید کلا اندازه یک صفحه هم در طول فیلم حرف نمیزند اما قابل فهم است. میشود فهمیدش و با او تا آخر همراهی کرد. و این در کار ویم وندرس واقعا معرکهست.
ویم وندرس در این فیلم هیچ ابایی ندارد تا مدام از تکرار روزمرهگی این پیرمرد بگوید. چون واقعا زندگی در دنیای مدرن همین است و بس. تکرار. این مفهوم هم مانند دیگر مفاهیم دیگر فیلم به سادگی و بدون لکنت بیان شده. ما هرروز یک کار تکراری و یکنواخت از او میبینیم اما هیچگاه خستهمان نمیکند. توجه به تکرار در این فیلم به قدری مهم است که اکثر فیلم را در بر گرفته.
واقعا نمیتوان ریتم و تدوین این فیلم را نادیده گرفت. راحت میتوان گفت هیچ کاتی در این فیلم ما را اذیت نمیکند. از این گذشته ریتم تدوین چنان در خدمت لحن فیلم است که جای حرفی باقی نمیگذارد. و انگار تدوین هم در این هایکو ژاپنی همراه میباشد.
اما چرا فیلم Perfect days (روزهای عالی) را میتوان به دید نقادانه نگاه کرد؟ یک جوابش همین تکرار است. زندگی مدرن با اینکه پیشرفته شده اما یکنواخت و تکراریست. شاید هیچگاه فکر نمیکردیم که شهری مثل توکیو هم میتواند به همین اندازه تکراری و یکنواخت باشد اما مدرنیته این کار را کرده و ما آن را هم در زندگی پیرمردی که در یک خانه مینیمالیستی ژاپنی زندگی میکند، میبنیم. و هم در زندگی جوانها و نسل جدید.
برقراری چند کنتراست در این فیلم به خوبی این نگرش منفی به مدرنیته را نشان میدهد.
تقابل دو نسل در ژاپن. یکی از این کنتراستها محسوب میشود. پیرمردی که هنوز با دوربین آنالوگ از شاخه درختان عکاسی میکند در مقابل نسل جوانی که سردرگم به نظر میرسند. دوربین آنالوگ المپیوس در مقابل گوشی آیفون. ما حتی این پیرمرد را یکبار با گوشی موبایل نمیبینیم. تمام دنیای او در کار شستن توالتهای مدرن توکیو، خرید نوار کاست، خواندن کتاب و دوچرخهسواری در سطح شهر خلاصه شده. اما طوری به نظر میرسد که جذابیت آن بیشتر از زندگی پرهیاهو توکیو است. این پیرمرد با این سبک زندگی در شهری مثل توکیو تنها و ساکت است. گرچه از این تنهایی لذت میبرد.
تقابل دیگر پیرمرد با نسل جدید در یک دیالوگ خلاصه شده. آنجایی که خواهرزاده جوانش از او در مورد اسم آهنگی که از نوار کاست پخش میکند میپرسد؟ اینکه در اسپاتیفای پیدا میشود؟ و پیرمرد در جواب میگوید کجاست؟ فروشگاهه؟ و دختر بلند بلند میخندد. شاید برای ویم وندرس هم استفاده از نوار کاست و دوربین آنالوگ المپیوس هنوز هم مزه دیگری دارد. و دنیای دیجیتال و مدرن امروزی نتوانسته آن جذابیت را ایجاد کند.
کنتراست دیگری که میتوانیم به آن اشاره کنیم، زندگی پر سرعت ماشینی در مقابل تکان خوردن شاخههای درخت در باد است. پیرمرد هر دفعه که به شاخه و سایه درختان نگاه میاندازد انگار هیچ چیز برایش جذابتر از آن نیست. همانطور که هچ چیز جای دوربین عکاسی قدیمیاش را نمیگیرد. فیلم Perfect days (روزهای عالی) طوری با ما برخورد میکند که انگار زندگی مدرن کاری با ما کرده تا ما کمتر طبیعت را ببینیم. کمتر حواسمان به تکان خوردن شاخه درختان شده. و ما را در یک هیاهوی شهری تنها گذاشته.
نماد برج در بسیاری از شهرهای امروزی نماد مدرنیته است. در فیلم چندبار به برج معروف شهر توکیو اشاره میشود. و بارها در طول مسیری که پیرمرد برای کار میرود آن را میبینیم. کنتراست این برج با مفهوم سایه درختان یکی دیگر از نقاط تلاقی مدرنیته و زندگی گذشته است. توجهی که پیرمرد به درختان دارد را اصلا به این برج نشان نمیدهد. در مقابل خواهرزاده جوان از دیدن این برج هیجانزده میشود. زندگی مدرن با تمام خوبی و بدیهایی که دارد ما را تنهاتر کرده. ما با یک بغض در گلو تنها ماندهایم و باید به تنهایی هم ادامه بدهیم. شاید به یک جایی برسیم که مثل این پیرمرد، بغضمان بترکد.
برای من فیلم Perfect days (روزهای عالی) یک اثر شاعرانه در سبک و سیاق یک هایکوی ژاپنیست. ویم وندرس در لحن و ریتم، با وسواس خوبی به شدت موفق عمل کرده و در جاهایی نقادانه به دنیای مدرن و مدرنتیه نگاه کرده است. ویژگیهای مهمی در پس سادگی و روان بودن این فیلم نهفته است که تا حدی که به نظرم میرسید در اینجا به آنها اشاره کردم. مینیمالیسم چه در نوع روایت و چه در زبان فیلم و چه در انتقال مفهوم در این فیلم کاملا مشهود است. که شاید بتوان رجوع کرد به این تک مصرع سعدی: کم گوی و گزیده گوی چون دُر.. برای دیدن نوشتههای دیگر به این لینک مراجعه نمایید. حسین خامی | آذر ۱۴۰۲