ویرگول
ورودثبت نام
Hosna Ahmadian
Hosna Ahmadian
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

احساسات پیچیده و عجیب!

امروز که سر کلاس زبان و امتحان فاینالش نشسته بودم و امتحانم رو تموم کرده بودم و خیره به بقیه ی بچه ها بودم ، دوباره اون فکرای عجیب به سرم زد... اون حسنای فلسفی ای که می خواد بشینه و دنیا رو تحلیل کنهه.
البته این سری از چیز خیلی ساده ای شروع شد . تحلیل نه راجب ادمای دورم بود نه راجب اشیای دور وبرم. این سری راجب خودم بود...
به شخصه باید اینو قبول داشته باشم که بنده آدم به شدتتتت مودی ای هستم و واقعا توی من چند تا حسنای مختلف وجود داره . ( احتمالا 90 درصد ادما همینن)
ولی امروز داشتم به دو تا حسنا فکر می کردم... حسناهایی که برام تصمیم می گیرن ، حسناهایی که باهاشون با مردم ارتباط می گیرم. "حسنای عاقل و حسنای احساسی:))) "
یه حسنای عاطفی و احساسی مهربون هست که بیشتر در مورد آدمای صمیمی و افراد مورد علاقم اظهار نظر می کنه. موقع چت و حرف زدن بامردم یاداوری می کنه "عه... چیزی نگی ناراحت شه" ، "اروم باهاش حرف بزن" ، "مهربون باش" . امان واقعا امان از این حسنا... این حسنا بیشتر مواقع ایگنور می شه . چون بیشتر مواقع با اون چه که حسنای منطقی سرد کم احساس می گه ، مخالفه و می شه جدال همیشگی قلب و عقل ولی در نهایت اصولا عقل پیروز می شه.
اون حسنای منطقی و کم احساس ، فکر کنم دو سه ساله داره خودشو نشون می ده و حدودا یه ساله که انقدر پررنگ شده و داره بهش توجه می شه! چون این حسنا تا چند سال پیش برای من تنفربرانگیز بود. حسنایی که مردم و ایگنور می کنه یا باهاشون بد حرف می زنه یا به احساسات شون اهمیتی نمی ده. این تنها چیزی بود که نمی خواستم داشته باشم " بی احساسی " . در این مورد باید اول بگم که کسی نیست که بگه من بی احساسم و از این ادعا ها بکنه... هر کسی بالاخره احساساتی داره و طبیعیه . تفاوت شون تو اینجاس که بعضی از مردم احساسات رو می پوشنن و روشون سرپوش می زنن و سرکوب شون می کنن و بعضیا اونو بروز می دن. این دیگه بستگی به آدمش داره. حالا چی قرار بود بگم ؟....:)))))) اها... این حسنایی که دو سه ساله اومده ، کم کم اومد و جای حسنای عاطفی و مهربون و گرفت... نمی دونم خوبه یا نه . من فقط می دونم خوبه گاهی خودت و زندگیتو بدی دست حسنای عاطفی و مهربون... بذاری یکمم اون برات تصمیم بگیره . و در نهایت.. خوب زندگی کنی.. طوری که وقتی 60 70 سالت شد و برگشتی به گذشته ، به به خودت افتخار کنی و لذت ببری از مرور خاطرات جوونی و نوجوونی ت... طوری که حال کنی با تک تک خاطراتت و با مرورشون ، بفهمی عمرت این همه وقت تلف نبوده . خیلیا عم اسم اینو می ذارن بی عقلی و حماقت . اینکه تو زندگیت دائما شاد باشی رو می گن سرخوشی... خب الان که فکر می کنم مهم نیست . واقعا مهم نباید باشه اصلا. ته تهش خود آدم می مونه و خاطراتی که کل زندگیش ساخته... همین:))))))

پ.ن : خودم یه دور خوندم خنده م گرفت از چرت و پرتی و این شاخه به اون شاخه بودنش. امیدوارم شماها به اندازه ی خودم گیج نشین😂👍
فعلاااا=)))))



احساساتعاطفی مهربون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید