خب این روزا مشغولیت هام کلی اضافه شدن . قدیما فقط تکالیفی بودن که گاهی با در رفتن از زیرشون، گاهی به امید دوستام و گاهی هم با انجام دادن رفع مشغولیت می کردم و از اون طرف امتحانایی که با نیم ساعت وقت گذاشتن روال می شدن و بلدشون می شدم . ولی حالا؟.... امتحان های سنگین و 11 12 صفحه ای !
راستشو بگم اصلا این امتحانا برای چیه ؟ امروز یه پست توی پینترست دیدم که می گفت این همه زحمت بکشی، تلاش کنی و درس بخونی تقریبا 12 سال... که بعدش همه ش توی یه کنکور 4 ساعته خلاصه شه و کل اینا توی یه لحظه! یه لحظه که با دیدن رتبه ت حالت بد یا خوب می شه . یه لحظه که با دیدن رتبه ت خوشحال یا ناراحت می شی...
دیدم داره جدی می گه.. همه ی اینا برای یه لحظه ست. البته که بعدش در آینده و زندگی مونم همین رتبه نقش داره ولی خب...
البته هدف اون پست این بود که بگه تلاش کنین برای اون یه لحظه ولی... واقعا می ارزه این همه تلاش برای نتیجه ش؟ اصلا نتیجه ش چی قراره باشه ؟ جدیدا از اینجور دغدغه ها زیاد دارم. تا کنکور مونده ولی استرس و ترسش از حالا به جونمه.
بگذریم از اینا... امروز از یکی از هفت خان های رستم ینی امتحان عزیز و دوست داشتنییی و گوووهرررر باااار *علوم* عبور کردیم . واقعا خیلی بد بود می تونم بگم ریییییییییی...... خوب ندادم اصلا خوب ندادمش:))))) اشکال نداره . تلاش می کنم.
ولی حس می کنم هر چقدر تلاش می کنم نمی شه.. می خوام ولی نمی شه....
شما ها عم بگین از حس و حال امتحانی تون دوست دارم بازم بنویسم ولی خوابم می اددد
فعلا شب بخیر=)))))