کاربران جدید و کاربران باتجربه و قدیمی تر تمایل دارن که طراحی متفاوت ولی با تجربه یکسانی از محصولات رو ببینن.
از لحاظ آماری ،برای کاربران پیشرفته و با تجربه غیر ممکن هست که مانند کاربران عادی رفتار کنند.اگرچه باور کردن و پذیرفتن این موضوع می تواند بسیار وسوسه انگیز باشه که مگه میشه اخه!! بابا کاربران قدیمی ما هم تعدادشون زیاده هم اهمیت بیشتری دارند ، اما باید کاملا در هنگام طراحی به این نکته دقت کنیم که اصلا این طور نیست.
اکثر کاربران محصولات افرادی معمولی وعادی هستن و روی خیلی از جزئیات تمرکز لازم و بالایی ندارن و تکنولوژی را مثل کاربران متخصص تر درک نمی کنن.
نکته: همیشه یادتون باشه میزان تجربه،تخصص،و قدرتمندی و هوش استفاده از محصولات هیچ ربطی به میزان دانش و سواد کاربران نداره.مثلا یک پزشک جراح مغز و اعصاب دانش کافی در مورد استفاده از پلاگین های وردپرس را نداره و بالعکس،من و شما ممکنه دانش کافی برای استفاده از یونیت دندان پزشکی را نداشته باشیم.
یک حقیقت تلخ: اگه میخواهیم میلیون ها کاربر خوشحال و راضی داشته باشیم، برای نادان یا کم دانش ترین کاربرها طراحی کنیم نه برای نوابغ و ریز بین ها!!(شما رو یاد کدوم نوع طراحی میندازه؟؟!!)
در بسیاری از پروژه ها وضعیت هایی هست که در آن شما تصمیم می گیرین که چطور می خواهید ظاهر طراحی رو تمیز و منظم و به اصطلاح clean طراحی کنید.با ترند های روز و این مینیمال دیزاین هایی که روز بروز گسترده تر میشن،طراحان معمولا میخواهند به هر قیمتی که شده انتخاب ها و گزینه هایی از محصول رو مخفی کنن تا طرحشون مینیمال تر بنظر برسه،چون اینطوری فکر میکنن که طراحی مدرن تری انجام دادن.افراد غیر طراح(کاربران و حتی اعضای تیم یا استک هولدرها) هم میخواهند که در هر لحظه همه ویژگی های مورد علاقه خودشون رو توی صفحه جلوی چشم کاربر(ببینن) بریزن.اما مهمترین نکته این هست که هر کدام از این رویکرد ها با توجه به گزینه ها و فیچرها و حتی پرسونا و مخاطب متفاوت هستن.
*** ///// خب حالا،شما چطور طراحی میکنین؟ /////***
فیچرها و المان هایی که بیشتر توی دید باشن خب طبیعتا بیشتراستفاده میشن؛هر وقت که به آنها میرسیم کارکرد و کاربردشون رو به یاد میاریم.با این حال "تناقض انتخاب و پارادوکس انتخابی" یه توصیه ای به ما میکنه:"هرچقدر گزینه های بیشتری ببینیم،احتمال کمتری وجود دارد تا گزینه های درست و بهتر رو از بین اون ها انتخاب کنیم.بنابراین اگر بیش از حد گزینه ها و فیچرهای محصول رو در معرض دید کاربران،مخصوصا کاربران عادی و تازه وارد قرار دهیم،احتمال اینکه گیج بشن و فراری بشن و بدون هیچ انتخابی با محصول شما خداحافظی کنن بسیار زیاد هست.
باید در هنگام طراحی به این دقت کنیم و مطمئن بشیم که کاربران مبتدی و تازه وارد در حالت ایده آل،بتونن فیچرهای اصلی را بدون کلیک کردن های متعدد،چشم چرخوانی های زیاد ،اسکرول کردن ها و جستجوهای زمان بر به راحتی پیدا کنن و در عین حال باید سعی کنیم به کاربران حرفه ای تر،قدیمی تر و با تجربه تر دسترسی ها و میانبرهای آسون تری به ویژگی ها و فیچرهای پیشرفته تر را بدهیم حتی اگر همیشه آنلاین نباشن.
تجربه یک طراح حرفه ای:
یک شبکه اجتماعی رو در نظر بگیرین و فکر کنین که شما طراح اون هستین، حالا گزینه ها و فیچر های پیشرفته رو فقط پشت یک دکمه لایک یا اشتراک گذاری پنهان میکنین.حتما خیلی هم ذوق میکنین که واااااایییی من یه طرح مینیمال و cleanزدم.متاسفانه،این مورد طراحی ها را نمیشه به این راحتی بگیم بدرد بخور هستن یا حتی نیستن.با این مدل کار،فقط فیچرها و ویژگی های اشتراک گذاریتون رو بدرد نخور و ناقص می کنین،چون بیش از حد گزینه ها را در یک جا جمع میکنین و بعد ازاون کاربر رو یو با چندین گزینه مواجه میکنین که باعث گیجی کاربر میشه.در اختیار قرار دادن گزینه های زیاد به کاربران خوب نیست و تقریبا هیچ کس نمی توانه همه آنها را ببیند.همیشه به یاد داشته باشید که گزینه های مفید و کافی را شناسایی و در اختیار کاربران قرار دهید."این گزینه های مناسب بهترین کار آنالیز رفتار کاربران و انجام تحقیقات برای بدست آوردن نیاز های کاربران هست که ما حالا حالا هاااااا باهاش کارداریم".
اگه حالات وضعیت روحی و فکری خودتون رو شبیه به آیکون یا ایموجی یا درنظر بگیرین در آن واحد چه تعداد از این آیکون ها را می تونین در بالای سرتان تصور کنید؟(مثلا همین ایموجی های خنده و غمگین و …. )
اگه یه لیست به شما بدم چه تعدادی رو می تونین تشخیص بدید؟ اگر شما یک انسان عادی باشین،احتمالا جوابتون آیکون ها و ایموجی های زیادی هست.
اگه دارید فیچری را طراحی می کنید که کاربران برای سرچ و جستجو از آن استفاده میکنن،(شبیه جستجو کردن)،بدونین که اونها میخوان ازگزینه هایی استفاده کنن که سرچ و جستجو بر اساس اون کار میکنه.کاربران فقط میخوان یه سرچ بی درد و ساده داشته باشن.
هرچه گزینه های اضافی و زیاد تری رو در اختیارشون قرار داده بشه، اونا هم کمتر کاربردشون و مفید بودنشون رو بخاطر میارن.
اگر کاربران شما بر مقدار متمرکز شده اند،مقدار و تعداد زیادی اطلاعات به آنها بدهید،مانند پیشنهاد برخی از دسته بندی ها یا برخی دیگر از ویژگی تا به آنها کمک کنید که وقتی به جایی نگاه میکنند،چیزهایی را بخاطر بیاورند.
اصطلاح "Onboarding" که برای توصیف،آموزش،معرفی گام به گام فیچر ها و ویژگی های بسیار ساده و اصلی محصول در رابط کاربری استفاده می کنیم.این کار کمک می کند که کاربران جدید فیچرهای اصلی را به راحتی پیدا کنن و دچار گیجی و سردرگمی نمیشن.
حالا وقتی کاربری مدت زیادی از محصول استفاده می کنن چه شرایطی پیش میاد؟
عادات بسیار سریع در ذهن کاربران تان ساخته میشن،پس شما باید یک"راه سریع" برای استفاده از فیچرهای اصلی و کلیدی طراحی کنید که برای کاربران عادی و تازه کار تر مشهود نباشه.کاربرای قدیمی ترو متبحر برای سرعت در کارهایشان به این میانبرها و راهکارهای سریع نیاز دارند و همیشه دنبالشن.
مثلا کاربران عادی باری ذخیره فایل های خود ممکن است از مسیر file/save to استقاده کنن ولی گزینه ctrl+S هم برای کاربران قدیمی و حرفه ای تر همیشه در دسترس هست.
خب حالا که تا اینجاش رو زحمت کشیدی و خوندی ،باهام در ارتباط باش و بهم بگو که در مورد این مطلب چه تجربه ای داشتی... اینطوری من ر و مشتاق تر میکنی که بیشتر بخونم و بیشتر بارتون بنویسم