سالی که گذشت، شاهد دو فیلم درخشان بود در مذمت طمع. خانهٔ گوچی ساختهٔ ریدلی اسکات که در این مقاله به آن خواهم پرداخت و دومی تراژدی مکبث اثر جوئل کوئن. در ۲ سال گذشته ۴ فیلم ارزشمند ساخته شده که به برخی ناهنجاریهای ماحصل از نظام سرمایه داری میپردازد. دو فیلم اول عبارتاند از سرزمین خانهبهدوشها ۲۰۲۱ (Nomadland) اثر کلویی ژائو و انیمشین روح ۲۰۲۰ (Soal) اثر پیت داکتر که به زندگی و خوشبختی حقیقی لِه (فراموش) شده در چرخدندههای زندگیِ نظام سرمایهداری میپردازند. همچنین دو فیلم متاخر که درباره طمع هستند. شاید توالی این چهار فیلم تصادفی باشد! شاید به خاطر دیدگاه اندیشناک من نسبت به نظام سرمایهداری صِرف باشد! در هر حال، چنانچه دچار تخطئه شدهام، سپاسگذار راهنماییهای شما خواهم بود.
این مقاله به عنوان نقد فیلم منتشر نمیگردد. برای درک بهتر مطلب، سطور زیر را مطالعه نمایید.
آز یا آزمندی به علاقه فراوان یا اشتیاق سیری ناپذیر، غیرضروری و بیش از حد برای به دست آوردن هرچه بیشتر مواردی چون ثروت، پایگاه اجتماعی، قدرت، مواد غذایی و مسائلی از این قبیل گفته میشود.
مفهوم آز به عنوان یک مفهوم سکولار روانی مترادف با تمایلی مفرط است برای بهدست آوردن و کسب فراتر از سطح نیاز. عمدتاً آزمند به کسانی گفته میشود که بهدنبال به دست آوردن ثروت و مادیات زیاد هستند در صورتیکه مفهوم آز موارد گستردهتر دیگری را نیز دربر میگیرد. (به نقل از ویکیپدیای فارسی).
همیشه شنیدن داستان انسانهایی که در اوج ثروت بخشنده بودهاند بسیار زیبا مینِمیاد. چرا که آز (طمع) خصیصهی جدا نا شدنی انسان است. جایی که انسان از حیوان جدا میشود و افسوس! لذا بخشندگی زیباترین شکل انسانیت به شمار میآید. آیا انسان به طور معمول (در جامعه شناسی و روانشناسی فکتها از دل آزمایشگاه بیرون نمیآید لذا ضریب خطای بالاتری نسبت به سایر علوم دارند) موجودی آزمند است؟ به صورت پیشفرض بلی. قدرت پس از قدرت، ثروت پس از ثروت و نیاز پس از نیاز!
ژان ژاک روسو اندیشمند بزرگ سوئیسی در باب طمع میگوید:
کسی که برایش نیازهای اولیه فراهم گردد،
و سپس افراط، بعد از غذاهای لذیذ،
سپس ثروت بیکران،
سپس موضوعات،
و سپس بردگان، او لحظهای آرامش نمییابد، و چیزی که هنوز عجیب مینِماید،
کمتر طبیعی و بیشتر میخواهد
و هنوز بدتر است،
او قدرت بیشتری میخواهد تا آنها را راضی کند،
یک دورهی رفاه طولانی،
پس از بلعیدن گنجها و تخریب بسیار،
قهرمانان گلوها میبرند تا او خودش را پیدا کند
و در آخر،
تنها ارباب جهان است. مانند مینیاتوری از تصویر معنویات
اگر نه از زندگی انسان،
کمترین ادعاهای پنهایی یک انسان مدرن است؟
(هشدار اسپویل)
به نظر من خانهٔ گوچی فلسفیترین ساخنه ریدلی اسکات (خالق آثاری چون Blade runner و Gladiator) به شمار میرود. همچنین از خوش ساختترین آنها. اگر به توالی سو گیری اخلاقی پرسوناژها در فیلم نگاهی بیانداریم با یک حلقهٔ طمع در طمع برخورد خواهیم نمود. پاتریزیا اولین طمعکار، با خام نمودن مائوریزیوی ابله چرخه را شروع میکند، مرحلهی بعدی خام نمودن پائلوست. پائلو دچار طمع میشود. پائلو زودتر میبازد. کم کم ابله داستان (مائوریزیو) گرگ شده دست به طمع میزند. ابتدا پاتریزیا را از حلقه خارج و پس از آن، عمو و پسر عموی خود را. پایان حلقه با به پایان رسیدن مائوریزیو گره میخورد.
آخرین مونولوگی که میشنویم: در حال حاضر، هیچ یک از افراد خانوادهی گوچی در کسب و کار گوچی منصبی ندارد!
* سعی شده مقاله مختصر ارائه شود. پوزش میطلبم برای کاستیهای بسیار