ویرگول
ورودثبت نام
حسین مفرد
حسین مفرددرود... می نویسم چون دوست دارم نوشتن را.حتی اگر یک نفر آن را بخواند.خوشحال خواهم شد.گاهی که خوشم ، شاید یکی نوشته هایم را خوانده است.
حسین مفرد
حسین مفرد
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

توهم

توهم

نمیدانم در خوابم یا بیدار ، رویا می بینم یا کابوس ، بالای صخره ای بلند نشسته ام اطرافم تا بینهایت مه است. تنهایم ، یا اینکه زیر این ابر هم کسی هست.

در فکرم میبینم که پیچ و تاب روزگار عجب گره ای زده ، نمیدانم اینجا مانده ام یا اینکه از جایی رفته ام حال در زمانی نا معلوم مانده ام.

در زمانی که نیستم ، کنار دوستی که غباری بیش نیست. در فکر اینم که شاید در آن دور دستها یکی نزدیک باشد. صدایش میزنم ، هیچ ، اینجا خیلی دور است.

زمزمه ای از آن دور فرا می خواند ، چه دلنشین.

این کنار صدای نیست. سکوتش چه گوش خراش.

پیچ و تاب روزگار عجب گره ای زده

نه مانده ام نه رفته ام در حال جامانده ام

در زمانی که نیستم ، کنار دوستی که غباری بیش نیست

در آن دور دستها یکی نزدیک است

این کنار خیلی دور است

زمزمه آن دور چه گوش نواز

این کنار گوش خراش

14030823

دور
۱
۰
حسین مفرد
حسین مفرد
درود... می نویسم چون دوست دارم نوشتن را.حتی اگر یک نفر آن را بخواند.خوشحال خواهم شد.گاهی که خوشم ، شاید یکی نوشته هایم را خوانده است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید