دیگر گوشمان به خبرهای بد در رابطه با تاکسی های اینترنتی و به خصوص اسنپ عادت کرده و بعضی از آنها در رسانه های بزرگ تر سر و صدا می کنند و بعضی دیگر را در کوچه و محله و بازار می شنویم و تقریبا این موضوع در حال تبدیل شدن به امری عادی می باشد و کاری از دست ما ساخته نیست. فاصله ی بسیار زیاد بین هزینه ی تاکسی های اینترنتی و سایر تاکسی ها در ایران و خیابان های شلوغ آن به حدی است که شما مجبور به استفاده از آنها هستید و حالا اگر آنها را به خاطر کاهش هزینه انتخاب می کنید، باید دیگر تبعات آن را به جان بخرید و کاری دیگر از دست شما بر نمی آید.
سیستم حمل و نقل شهری ما پیش از ورود اسنپ یک فاجعه بود ( و البته هنوز هم هست ) و امید می رفت با ورود اسنپ و سایر تاکسی های اینترنتی بتوان آینده ای روشن را برای این پدیده ی نوظهور در کشور ما پیش بینی کرد اما اسنپ وارد شد و همانطوری که خودش می خواست پیش رفت و همانند 1001 کسب و کار دیگر در ایران، اصل احترام به مشتری را فراموش کرد و هم پول را می گرفت و هم احترام را فراموش کرد.
ما در ایران کمبود تکنولوژی نداریم ولی انحصاری بودن این پدیده ها مانند اسنپ و عدم وجود یک رقابت سالم میان چنین مجموعه هایی، باعث می شود مشتری مجبور به استفاده از آن شود و پول را پرداخت کند و خبری از احترام نباشد. در ایران به راحتی می توان ادعا کرد ما کمبود تکنولوژی نداریم ولی تا دلتان بخواهد کمبود احترام داریم و چیزی که تعیین کننده است خواسته ی صاحبان کسب و کار است نه احترام به مشتری و مهم تر از آن احترام به شعور مشتری.
یادمان نمی رود که همیشه اصل احترام به مشتری یکی از اصلی ترین دلایل خلق ارزش برای کسب و کارهای جدید بوده اما هر چه به جلوتر می رویم، در چنین کسب و کارهایی که بیشتر بزرگ می شوند، اصل احترام به مشتری هر روز کم رنگ تر می شود و این موضوع نشان می دهد که کسانی که با آنها در تماس هستیم، نه آموزشی دیده اند و نه قرار است آموزشی ببینید.
حالا می خوام به اصل خطر اشاره کنم، جایی که هر روز در حال پر رنگ تر شدن است و کاری از دست ما بر نمی آید. اصل موضوع اینجا است که ما ( مردم ) خودمان این مدل سرویس ها را بزرگ کرده ایم ولی حالا خیلی ساده و ابتدایی به به دیکتاتورهایی تبدیل شده اند که نه تنها ارزشی برای ما ایجاد نمی کنند و ارزش هایی را که ایجاد کرده ایم از یاد برده اند، بلکه از امکانات و قدرت خود علیه مردم استفاده می کنند.
این مدل شرکت ها با اصل مشتری مداری پا به میدان گذاشته اند ولی حالا خیلی ساده مشتریان خود را نادیده می گیرند و طبق خواسته ی خود و با سرعت هر چه بیشتر به پیش می روند. البته اگر نخواهیم از اصل موضوع فاصله بگیریم، باید بگویم در ایران به چنین چیزهایی عاده کردیم و خیلی ساده می توان گفت، یک سلام گرم به مشتری در شرکت هایی مانند ایرانسل و همراه اول، به عنوان یک ارزش افزوده ی بزرگ برای مشتریان به حساب می آید و باید برای ساده ترین چیزها از کلمه ی خواهش و حالت تمنا استفاده کنیم.