حسین سلاح ورزی
حسین سلاح ورزی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

بوی سود ، بوی کباب



عواقب سیاستگذاری اقتضایی در بازار سرمایه چیست؟

حسین سلاح‌ورزی

حتماً شنیده‌اید که قدما می‌گفتند هیچ ارزانی بی‌علت نیست و هیچ گرانی بی‌حکمت. کاش قدما زنده بودند می‌دیدند که در این روزگار عجایب خلقت کرونایی، عجایب صنعتی به نام بورس ایران هم وجود دارد که می‌توانید در آن شاهد گرانی بی‌حکمت باشید.

منظور از گرانی بی‌حکمت این است که اگر تغییرات مثبت قیمت بسیاری از سهم‌ها را با ارزیابی‌های موجود از سود قابل تسهیمشان مقایسه کنید می‌بینید قیمت سهم بدون هیچ‌گونه افزایش چشمگیری در ارزیابی سود قابل تسهیم، به شدت بالا رفته یا بدتر از آن مقایسه قیمت سهام با سود قابل تسهیم، نشان‌دهنده ارقام بسیار نامناسب و غیرقابل قبول در حوزه نرخ بازگشت سرمایه برای خریداران است. به این رشد قیمت اگر نام گرانی بی‌حکمت ندهیم، آن را چه می‌توان نامید؟

اما اگر سود قابل تسهیم سهام یا حتی انتظارات برای رشد سود قابل تسهیم سهام، قادر نیست یک نرخ بازگشت سرمایه مطلوب را برای خریداران فراهم کند؛ این رستاخیز فوج سرمایه‌گذاران بورسی چگونه ایجاد شده و این مردم، به قول حضرت حافظ، به بوی کدام سود، غم دریای بازار بورس را به جان خریده‌اند؟

بازار سرمایه هرمی

خریداران سهام، این روزها در بازار سهام ایران، سود خود را نه در سود قابل تسهیم شرکت‌هایی که از آنها سهم برداشته‌اند، بلکه در انتظار افزایش قیمت سهم جست‌وجو می‌کنند. حالا این انتظار افزایش قیمت سهم از کجا ناشی می‌شود؟ از هجوم فوج‌های بعدی سرمایه‌گذاران برای خرید سهم از سرمایه‌گذاران فعلی. و انگیزه ورود آن موج از سرمایه‌گذاران به بازار چیست؟ وارد شدن موج‌های بعدی به بازار سرمایه که قاعدتاً قرار است قیمت را باز هم افزایش دهد.

در واقع امروزه بسیاری از خریداران سهام در بورس ایران، صرفاً با این انگیزه سهم می‌خرند که سهم خود را با قیمتی بیشتر به خریدار بعدی، که لابد برای خرید شایق‌تر است، بفروشند. چیزی شبیه منطق بازاریابی در شبکه‌های هرمی، که در آن جریان یافتن یک کالای فاقد ارزش ذاتی، یا دارای قیمت بیش برآورد‌شده، به سوی طبقات پایینی هرم، موجب پمپاژ شدن پول به طبقات بالایی هرم می‌شود.

قاضی، راضی

اقتصاد ایران سال‌هاست که از دخالت‌های نابجا و غیرمسوولانه مقامات حاکمیتی در نظم و روند طبیعی بازار، رنج می‌برد. بارها پیش آمده که یک نوسان ساده در یک بازار، موجب مداخله شدید و نسنجیده مدیران حاکمیتی حوزه اقتصاد شده و متعاقب آن، صدای اعتراض فعالان اقتصادی بلند شده است؛ که وقتی زن راضی و مرد راضی، چه نیازی هست به دخالت جناب قاضی؟!

این‌بار اما، به نظر می‌رسد در آشفته‌بازار بورس ایران، علاوه بر خریدار و فروشنده، جناب قاضی هم کاملاً از روند کار رضایت دارند!

حمله نقدینگی سرگردان به بازار دارایی‌هایی همچون ارز، طلا و حتی ملک، هم با تقویت سریع انتظارات تورمی، سیاستگذاران را تحت فشار می‌گذاشت و در مورد بازارهایی مثل ارز و طلا، به‌ویژه ارز، سیاست‌های کلان مالی دولت‌ها برای کنترل ساختارهای کلان اقتصادی کشور را به چالش می‌کشید؛ اما حضور همین نقدینگی در بازار سرمایه، نه سیگنال تورمی پررنگی به طبقه متوسط و فرودست می‌دهد و نه سیاست‌های مالی دولت را مستقیماً به چالش می‌کشد. چه‌بسا، کسانی در دولت فکر می‌کنند تورم این روزهای شاخص بورس، هم فال است و هم تماشا، هم می‌توان ژست رونق سرمایه‌گذاری و بالندگی اقتصاد ملی گرفت و هم می‌توان از نمد بازار سرمایه کلاهی برای سر دولت ساخت؛ سر پرسودایی که فشار انبوه تعهدات گذشته و فشارهای بین‌المللی، مویی بر روی آن به‌جا نگذاشته.

حالا که هم خریدار و هم فروشنده راضی‌اند و هم حاکمیت اقتصادی روی خوش به مانورهای محیرالعقول شاخص بر آسمان بیکران تابلوی این روزهای بورس نشان می‌دهد، چرا عده‌ای هنوز «دلواپس»‌اند؟ چرا گروهی با شدت در سوت اخطار می‌دمند؟ این انذارها بابت کدام نگرانی است و حضور پررنگ جریان نقدینگی اقتصاد ایران در بورس، واقعاً چه پیامدهایی دارد؟

طلای اینکا

حتماً داستان‌های مشهوری را که در مورد نفرین‌شده بودن طلای اینکاها وجود دارد شنیده‌اید. بخشی از این داستان ریشه در واقعیت دارد!

اسپانیایی‌ها با دسترسی به منابع طلای آمریکای جنوبی در قرن پانزدهم، دچار تورمی شدید در ذخایر طلای خود شدند. پیش از آن حجم نسبتاً ثابت ذخایر طلا، نقش محافظ و لنگر ثبات نظام علامت‌دهی قیمت را در اقتصاد اسپانیا ایفا می‌کرد. با تورم ناگهانی ذخایر طلای در دسترس، این نظم طبیعی برهم ریخت و اقتصاد و جامعه اسپانیا چنان تاوان سختی بابت این درهم‌ریختگی داد، که شهرت نفرین‌شدگی جاودانه بر طلای اینکا باقی ماند.

موضوع به‌صورت خلاصه از این قرار است. مهم نیست چقدر پول (یا در مورد اسپانیای قرن پانزدهم طلا) در اقتصاد دارید؛ مهم این است که این پول به درستی وظیفه تخصیص و تبادل منابع را، بر اساس علامت‌دهی یک سیستم قیمت‌های نسبی، که در یک تعادل پایدار و مولد قرار دارد انجام می‌دهد؛ یا خود تبدیل به عاملی برای ایجاد انحراف و اعوجاج در سیگنال‌دهی شبکه قیمت‌های نسبی کشور می‌شود. مشکل نامتناسب بودن حجم نقدینگی کشور با میزان فعالیت‌های اقتصادی، دقیقاً در همین نکته نهفته است. خطر ایجاد اعوجاج در نظام علامت‌دهی قیمت‌های نسبی.

نقدینگی سرگردان ممکن است که به بازاری هجوم ببرد و با «هرمی کردن» رفتار خرید و فروش در آن بازار، موجب بروز آشفتگی در قیمت‌های آن بازار و به‌تبع آن تلاطم در نظام علامت‌دهی قیمت‌های نسبی شود.

نکته اساسی اینجاست که بروز «بیش‌برآورد» در یک بازار، بخصوص اگر آن بازار در اقتصاد کشور سهم و مرکزیت قابل توجهی داشته باشد، به آن بازار محدود نمی‌ماند و آنها که مرتکب خطای «بیش‌برآوردی» شده‌اند تنها کسانی نیستند که بهای این اشتباه را خواهند پرداخت.

شرایط نظام اقتصادی در چنین وضعیتی، مشابه شرایط سربازخانه‌های قدیم خواهد بود!

«تشویق برای یکی (یا عده معدودی) تنبیه برای همه (یا لااقل اکثریت)»

اسم و رسم

وقتی اسم بورس می‌آید، بعضی از مدیران دولتی اقتصادی، طیفی از اقتصاددان‌های یک‌شبه و خودخوانده و البته بعضی از فعالان بخش خصوصی، با انگیزه‌های مختلف، سخت هیجان‌زده می‌شوند و به مسابقه جمله‌سازی با کلمات و عباراتی همچون رشد و بالندگی و هدایت نقدینگی روی می‌آورند. اما راه و رسم بورس چیست؟ یا لااقل قرار بوده چه باشد؟ بورس قرار بوده دو کارکرد کلیدی داشته باشد؛ اول اینکه تامین مالی درازمدت و کم‌ریسک برای بنگاه را با نقدشوندگی بالای دارایی‌های سرمایه‌گذار تلفیق کند. دوم اینکه با مخابره علامت از انتظارات خرد جمعی جامعه و بازار در مورد آینده بازده فعالیت‌های اقتصادی، چراغ راه نظام اقتصادی کشور شود.

کیست که از رونق واقعی بورس کشور خوشحال نشود؟! و در عین حال کیست که نداند رشد این روزهای شاخص نه کمک چندانی به تامین بنگاه‌های مالی کرده و نه بازتابی واقعی از انتظارات افزایش بازده فعالیت‌های اقتصادی است.

خام‌طمع

در میان خسارت‌های گوناگونی که بیش‌برآوردی امروز قیمت‌ها در بورس، در فردای اقتصاد ایران برجا خواهد گذاشت، خسارت‌های سرمایه‌گذاران خرده‌پا شاید مهم‌ترین سرفصل باشد.

خام‌طمعانی که برای حضور در بازار بورس، به قول ملک‌الشعرای بهار، همچو موسی (ع) «رخت به امید قبس بنهادند».

انحراف منابع این گروه از سرمایه‌گذاری‌های حقیقی در بنگاه‌های کوچکی که ستون فقرات نظام اقتصادی هستند به بازار نامتعادل بورس و محاسبات ریسک پر از اشتباهشان که منجر به بروز یک انسداد جدی در بازار اعتبارات خرد خواهد شد، بهایی را به اقتصاد کشور و امنیت اجتماعی تحمیل خواهد کرد که ناچار خواهیم بود همه با هم بپردازیم.

فکر می‌کنم در این شرایط وظیفه اخلاقی و ملی همه افراد مطلع است که لااقل برای این گروه روشن کنند؛ بوی کبابی که این روزها از تالار بورس به مشام می‌رسد، دقیقاً مربوط به چیست.

بورسسهامبازار سرمایه
فعال اقتصادی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید