جنگ و صلح را به عنوان اولین رمان بلند و کلاسیک و خارج از محیط فکری ام به اتمام رساندم . دنبال توصیف های تکرار شده ای که درباره رمان نویس ها و نوشته هایشان خواندید ،نیستم ؛ میخواهم نسبت خود را با این کتاب برایتان بازگو کنم :
هنگامه خواندن کتاب ،قلم تولستوی جوری روحم را تسخیر کرد که دیگر توانایی تفکیک تخیلی و واقعی بودن داستان را از دست دادم. به قدری کتاب نثر واقع گرایانه و رئالی دارد که بعد از مدتی به خنده شخصیت های داستان میخندید و در هنگام اضطرابشان مشوش میشوید و گاه ، با آن ها میگریید.
شکل تاریخی داستان و تغییر و تحول شخصیت های آن ، به قدری به ذهن انسان آشنا و قاعده مند جلوه میکند که مخاطب دیگر مغالطه حقیقی بودن داستان را فراموش میکند .
ساعاتی را با این کتاب حقیقتا زیستم . زیستی بیرون از فرهنگ و افکار جامعه ی خویش ، در روسیه ای با حال و هوای قرن هجده، نوزدهمی . با جاده نرم و دیدنی کتاب فاصله خود را با افکار و سوالات عمیق درونی خویش کم کردم . توانستم یکبار دیگر به اشتراکات زائل نشدنی انسان ها در فرهنگ های مختلف و طول قرن ها خوب نگاه کنم و بفهمم که خیلی چیز ها فقط مختص ما و جامعه و فرهنگ و ملت غیور ما نیست ؛در عین آنی که خیلی هایش فقط مال خود ماست .
مثلا تولستوی تماما مقاومت روسیه را در برابر ناپلئون قهرمانی میبیند ، در حالی که شما وقتی آن ها را در مقابل قهرمانی های ملت ما و غیرت ایرانی در برهه های روشن تاریخ میگذارید ، به این ادعا میخندید.
رمان یعنی زندگی ؛ روایتی دقیق از رنج های بشر ، روایتی که تولستوی آن را کاملا خداگونه و پر از تغییر و تحول و گردش نشان میدهد . از پسرک حرامزاده و عیاشی مثل پی یر که شهرت و آبرو و ثروت را یک جا به دست می آورد و جایی رنج اسارت را تجربه میکند تا روایت دخترک شیطون و بی قرار و پر حاشیه ای مثل ناتاشا که در پایان مادری میشود که به نظر تولستوی در اوج سعادت زنانه قرار میگیرد .
اگر دست به مطالعه کتاب زدید ، حرف زدن های تولستوی در میانه داستان خسته تان نکند ، به نظر من نمک این کتاب به همین گفتار هایی است که تولستوی در میانه برگه های داستان از فلسفه تاریخ و زندگی ارائه میدهد.
اگر دوست دارید بدون آن که از محل کار یا خانه تان به سفری طولانی و پر از ماجرا در دل تاریخ بروید و با سبک لباس های جدید و رقص هایی تازه آشنا شوید و در مجالس اعیان و خانواده های اشراف روس و دردسر هایشان حضور پیدا کنید و خود را تا دربار امپراطوری تزاری برسانید ، جنگ و صلح را از دست ندهید.