ویرگول
ورودثبت نام
حسین اصفهانی
حسین اصفهانی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

لشگریان درون


من خودم ام ؛ چرا با من تعارف و درگیری دارید ؟

من خودم ام ؛ چرا مرا از خود میترسانید ؟

آی ... با شما ام ، شمایی که خودتان نیز از خود من هستید.

آهای ... ای خواسته ها ، ای خاطرات ، روحیات من ، افکار من ، ای لشگریان پنهان در وجود من .

چرا بازی راه می اندازید؟

بیایید در بغلم . بیایید تا همه تان را در آغوش بگیرم ؛ هرچه که هستید ، همه از آن من هستید.

چه کسی و چه چیزی باعث شده ما از هم فاصله بگیریم از هم جدا شویم و میانمان اینطور جنگ و نزاع ایجاد شود که از همدیگر را تکه تکه کنیم ؟

رفقایم ، ما همه مان با هم <یک> را تشکیل میدهیم .

ما میفهمیم ، با عقل حاکم بر وجودمان ؛ چیزی که هیچ گاه تعطیل نمیشود و کسی حق زور گفتن و تحمیل به آن را ندارد .

ماهستیم که میفهمیم و تشخیص میدهیم و تصمیم میگیریم و جلو میرویم .

از هیچ کس نترسید!

این ماهستیم که در مهلکه ها می افتیم و رنج میبریم و آبدیده میشویم .

بیدار شوید ، از این پراکندگی و فرار و بیحوصلگی نسبت به هم بیرون بیایید .

بیایید با هم گفتگو کنیم .

آقای عقل!

جناب شهوت!

حضرات جنون و خطر !

گروه دانشمندان و اهل علم !

دوستان معنوی ام !

آهای با شما هستم ، ترس های پنهان شده از مرگ و شکست و خطر ،

ای گناهان در پس گذشته های نه چندان دور از من ،

آرزو های عریض و طویل من ،

ما با هم در این دنیا هستیم و همه مان نیز با هم از این دنیا خواهیم رفت .

دروغ را کنار بگذارید.

ما به خوبی میتوانیم با هم کنار بیاییم .

ما که از بودن چاره نداریم ، اگر با هم خویشاوندیمان را بازیابی کنیم ، وقت مرگ نیز راحت تر خواهیم مرد .


از امروز میخواهیم خوب با هم صحبت کنیم تا بتوانیم با هم زیست کنیم .

العتاب یثبت الموده

حدیث نفس
پرسشگر ....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید