میتونیم به جرئت بگیم سخت ترین قسمت، شروع کاریه که میخوایم انجام بدیم. مهم ترین چیز در شروع، تعیین هدفه. تو این مطلب به این موضوع می پردازیم.
فرض کنید میخواید با کمان ، تیر پرتاب کنید. اگه هدف نداشته باشید چی میشه؟ هیچی! انرژی و زمان و اون تیر رو هدر دادید این یه مثال ساده بود برای اینکه بفهمیم داشتن هدف چقدر میتونه در مهم ترین داشته های ما صرفه جویی کنه.ذره بین رو در نظر بگیرید. وقتی میتونه اتیش ایجاد کنه که پرتو ها رو متمرکز کنه.اگه شما کلی پتانسیل درونی داشته باشید ، اما هیچوقت نتونید اون هارو متمرکز کنید ، اتفاق خاصی نمیفته.
داشتن اهداف در زندگی به ما کمک میکنه دو داشته ی مهم، یعنی انرژی و زمان رو بجا و متمرکز استفاده کنیم.
وقتی اهدافی رو تعیین میکنیم، میتونیم پیشرفت خودمون رو از نقطه ابتدایی با نقطه ای که الان هستیم، مقایسه کنیم.برای اندازه گیری پیشرفت نوشتن خیلی کمک کننده ست
وقتی ذهن ما پر از افکار متفاوت و کارهای زیادی باشه که نمیدونیم کدومشون رو انجام بدیم، مسلما ذهن ما کارایی رو که در میتونه با داشتن یه هدف داشته باشه، نداره. فرض کنید پرواز مهمی دارید و مجبورید برای اینکه بهش برسید ، بیست دقیقه بدوید. بنظرتون چکار باید کرد؟ اجازه بدیم استرس و آشفتگی به ما غلبه کنه و از پرواز جا بمونیم، یا اینکه با حداکثر توانمون بدویم؟!
یک هدف انتخاب کن، روی اون قفل شو و ادامه بده. جلوی حرف زدن های ذهنت رو نگیر. اما بهش توجه هم نکن.
وقتی ما به چیزی متعهد میشیم، باید تمام تلاشمون رو برای خوب انجام دادنش بکنیم. برای همین نباید برای انجام ندادنش مدام دلیل بیاریم و هی عقب بندازیمش. یادآوری مداوم هدفی که دارید، این کمک رو به ما میکنه که فراموشش نکنیم، عقب نندازیمش و برای انجام ندادنش بهونه نیاریم.
ریشه تمام انگیزه ها، اهداف هستند.از طرفی، وقتی به نتیجه هدف خودتون فکر کنید انگیزه میگیرید با داشتن هدف و تغییر اولویت ها، انگیزه های ما خیلی راحت روی چیزی که نتیجه بخشه متمرکز میشند.
تا این جا با دلایل داشتن هدف آشنا شدیم .در ادامه به این می پردازیم که چند دسته هدف داریم و هر کدوم شامل چه چیز هایی میشند:
برای رشد و تغییر، اول باید یاد بگیریم. ممکنه تصورتون از اهداف تحصیلی فقط دوران مدرسه و دانشگاه باشه؛ اما اینطور نیست ! دوره های آموزشی که شرکت می کنید، کلاس هایی که برای یاد گرفتن مهارت میرید و حتی دوره های آموزشی آنلاینی که شرکت می کنید، همه میتونند بعنوان یه هدف آموزشی به حساب بیاند. در ضمن، یادتون باشه یاد گرفتن زمان نداره. ما میتونیم مادام العمر یاد بگیریم و ذهنمون رو گسترش بدیم. پس هی نگید از من گذشته دیگه!
سلامتی و توانایی جسمی ما تاثیر عمده ای روی اعتماد به نفس، شخصیت و کارهایی که میتونیم انجام بدیم داره. اهداف این قسمت شخص به شخص و با توجه به سبک زندگی و سن کاملا متفاوته و دامنه گسترده ای داره. چیزی که مهمه، مناسب بودنش با فرد و شرایط زندگیش و قابل دسترس بودنشه. مثلا اگه 50 کیلو اضافه وزن داریم، نباید هدف رو ساخت سیکس پک تا یکسال آینده بذاریم. شاید بشه؛ ولی خب، به چه قیمت؟!
برای یه زندگی طولانی و با بهره، سلامتی جسمی خودتون رو فراموش نکنید.
از اونجا که الان به ندرت کسی تو غار زندگی میکنه، کیفیت روابطی که ما برقرار می کنیم اهمیت زیادی داره. بالا بردن درجه کیفیت رابطه ما اطرافیان و خانواده در سلامتی روحی خود ما خیلی موثره. تعادل برقرار کردن بین روابط، زمان مناسب گذاشتن برای آدمای اطرافمون، تعادل بین کار و زندگی شخصی میتونه از اهداف روابط باشه.
تغییر کردن تنها چیزیه که در جهان ثابته. همه ی ما میتونیم تغییر کنیم و خودمون رو در جهت مثبت توسعه بدیم. اینکه توسعه با چه چیزی بدست بیاد، برای هرکس متفاوته. چیزی که مهمه حس خوب خوب تر شدنه.
یاد گرفتن زبان جدید، آشپزی یاد گرفتن، یه مهارت جدید رو جدی دنبال کردن، رقص یاد گرفتن، مسافرت، کتاب خوندن، مقاله های به روز خوندن، کمک گرفتن از روانشناس و درمانگر و.... همه و همه باعث ایجاد تغییر در ما میشند. فراموش نکنید تغییر به دست آوردن سریع نیست و به گذر زمان نیاز داره؛ اما حتمیه و بدست میاد.
بخش بزرگی از زمان و انرژی ما صرف شغلی میشه که داریم. پس عاقلانست که دربارش فکر کنیم و اهدافی برای پیشرفت در اون یا ایجاد تغییر مثبت داشته باشیم. رابطه ی شغل با مهارت هایی که بلدیم، جدانشدنیه؛پس برای اهداف شغلی که دارید، حواستون به اهداف آموزشی هم باشه.
شاید یکی از مهم ترین بخشای برنامه ریزی، همین باشه. بازبینی درامد و اهداف مالی، هزینه های اضافی، شروع پس انداز و.... همه میتونند اهداف مالی باشند.
تفریح برای بازسازی روح نیازه. از طرفی، دائم نمیشه کار کرد. برای همین باید به کارایی که انجامشون احساس خوب بهمون میده توجه کنیم . دیدن دوستان، شام بیرون رفتن، سفر هرچند کوتاه، استخر، کافه رفتن و... از این مواردند. مسئله ی مهم، مدیریت اوناست؛ یعنی به اندازه، بجا و با هزینه های معقول و متناسب باشند.
هرکار دیگه ای که انجامش بهمون کمک میکنه و تو دسته بندی های بالا قرار نمیگیره. مثلا به سرپرستی گرفتن یه گربه، هفتگی چند روز گیاهخواری کردن، کمک به خیریه و.....
حالا ممکنه سوال پیش بیاد که چند تا هدف باید داشته باشیم؟
میخوام از تجربه شخصی خودم بگم. وقت هایی بود که من مینشستم و با خودم فکر می کردم که میخوام این تابستون بترکونم ! میخوام اینکار و اون کار رو انجام بدم. واسه سه ماه تابستون اندازه دو سال کار می تراشیدم و اخرش نمی تونستم حتی یدونشو تموم کنم. همین باعث میشد کلی سرخورده بشم و از اینکه چرا نتونستم کار هارو تموم کنم حس بد ، مثل حس بی کفایتی بهم دست میداد.
جدیدا به این نتیجه رسیدم که بله! سنگ بزرگ علامت نزدنه. واقع بین باشید. ما آدمیم و قرار نیست معجزه کنیم. پس همیشه معقول و متناسب اهداف خودتون رو تعیین کنید.
برای مثال دسته رشد شخصی رو در نظر بگیرید. من اول سال میتونم برای همین بیست تا هدف در نظر بگیرم و به چهار تاش نصفه و نیمه برسم تازه اگه بتونم. میتونم پنج هدف در نظر بگیرم و به چهار تاش بصورت کامل برسم و یدونش رو تا حد زیادی جلو برده باشم.
می بینید چقدر فرق دارند؟! بنظرتون کدومشون باعث میشه اعتماد به نفس ما رشد کنه و حس مفید تر و بهتر شدن بهمون دست بده؟
مزیت بعدی به اندازه بودن تعداد اهداف اینه که از ذهن شما نمیرند. یعنی تعدادشون در حدیه که مغز ما میتونه روشون تمرکز کنه و از دستش خارج نمیشه. مسلما فقط وظیفه تمرکز کردن روی بیست هدف رشد شخصی کلی انرژی از ما میگیره درحالیکه میتونستیم همون انرژی رو برای کارای مفید و پربازده تر استفاده کنیم.
امیدوارم این مطلب به دردتون خورده باشه .اگه دوست داشتید حتما لایک کنید .اگه نظری دارید خوشحال میشم کامنت بذارید .