وقتی اسم مشق شب را می شنویم شاید یاد خاطره های بد دوران مدرسه بیوفتیم، همون زمان هایی که مجبور بودیم از بازی در کوچه و برنامه کودک دیدن بزنیم تا مشق ها رو تموم کنیم. مشق شب را می توان تنها ابزار معلمان دهه ها قبل از انقلاب تا دهه 70 دانست که معلمان می توانستند توسط آن دانش آموزان را مشغول کرده و خود نیز در فکر درگیری های روزمره فرو میرفتند. مشق شب، خاطره خیلی از جوانان یا کودکان گذشته است کودکانی که با رنج های فراوان، با اندوه های زیاد شب ها در نور کم سوء خانه، مشغول به نوشتن مطالبی می شدند که اکثرا هم متوجه نمی شدند. کیارستمی مشکل اصلی را خوب یافته و ریشه یابی کرده بود. او می دانست که خیلی از دانش آموزان از همین به اصطلاح مشق شب یا جریمه بسیار ضربه ها خوردند. مشق شب را بیشتر از آنکه یک فیلم بدانیم باید به چشم یک مستند نگاه کنیم.
شاید ما هم در آن شرایط و با آن امکانات و تجهیزات کم تدریس میکردیم به روشی به نام مشق شب رو می آوردیم. از طرف دیگر چشم امید خانواده ها به مشق شب معلم بود تا کمی بچه ها مشغول شوند و آن ها هم به کارهای خود برسند. به هرحال می توانیم بگوییم بچه های آن زمان گوشت قربانی شده بودند. عباس کیارستمی در این فیلم-مستند به سراغ خود بچه ها می رود و از خود آنان مصاحبه می کند.این دست از مستند ها که دانش آموزان خودشان مشکلات آموزشی را بیان کنند، متأسفانه در دوره حاضر کمتر دیده می شود و کارگردان ها بیشتر به سمت کارشناسان این حوزه میروند. رویکرد مفید کارگردان، دعوت از والدین بود تا به عنوان یکی از طرفین مسئله از خود دفاع کنند و به قول معروف یکطرفه به قاضی نرفته بود. البته اگر معلمان هم یکی دیگر از طرف مسئله باشند نبود آن ها و بیان نکردن رویکردهایشان نقطه ضعف فیلم دانست. نکته دیگر که به چشم می خورد، دروغ های مصلحتی دانشآموزان در فیلم است. علت هم ترس از تنبیه بعد از منتشر شدن فیلم دانست.
تیتراژ ابتدایی فیلم خوش سلیقگی کارگردان ضبط شده است به طوری که میتوانیم به عنوان مخاطب، حس کنجکاوی را در دانش آموزان ببینیم.
محل ضبط فیلم شبیه به اتاق بازجویی است و رو به روی کارگردان یک صندلی دیده می شود البته روی این صندلی بازجویی فقط پدر دانش آموزان می شینند و دانش آموزان ایستاده به سوالات مصاحبه کننده پاسخ می دهند. اون چیزی که حس می شود لحن ثابت و نگاه از بالا به پایین کارگردان بود. اگر کیارستمی به جای ضبط مستقیم چهرهای دانش آموزان از پشست سر آن ها را نشان می داد شاید صداقت بیشتری در صحبت آنان دیده می شد. سکانس پایانی دانشآموزی را مشاهده می کنیم که در سکانس قبلی، بخاطر ترس نمیتوانست به تنهایی در اتاق بماند، در پایان در روبروی دوربین شعر هم خواند.
محمد حسینی پور