حسین خسروی
حسین خسروی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ما کِی گیلاس میدیم؟



اولین روزی که با یعقوب شروع به کار کردم باغ زیر حیاط شون برگی نداشت و برای خودِ یعقوب هم رمقی برای ادامه زندگی باقی نمونده بود.

زمستون فریاد می زد و بی برگی به بعقوب چیره شده بود. من مشت مشت به زندگیش آب می دادم و اون قطره قطره خشک می شد. تومور علاوه بر مغزش در روانش و نَفَسش پخش می شد.

زمستون گذشت. گیلاس ها شکوفه کردن و یعقوب جوانه زد. تومور عقب نشینی کرده بود و یعقوب امیدوارانه می تاخت. امروز گیلاس ها میوه دارن و یعقوب بعد از سه ماه می تونه با پاهای خودش راه بره . یعقوب امروز گیلاس داده . ما کی گیلاس میدیم؟

پاراگرافی برای یعقوب / حسین خسروی





حسین_خسروی_دینارعالی#گریفین_مورچه_ای_که_دیگر_تنها_نیست#حسین_خسروی#دروازه_های_هستی#سربلندی_لاله_های_واژگون

حسین خسروی دینارعالی / نویسنده و کاردرمانگر- چاپ شده: داستان گریفین مورچه ای که دیگر تنها نیست-مجموعه شعر سربلندی لاله های واژگون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید