طراحی تجربه کاربری خوب، یکی از مهمترین فاکتورهای هر محصولیه. اما سوال اینجا است که برای یک تجربه کاربری خوب، باید چه چیزهایی رو رعایت کنیم؟
۵ اصل که در ادامه معرفی میکنیم، بهترتیب، کمکمون میکنه که کاربر رو در مسیر یک تجربه خوب قرار بدیم.
اصل شماره ۱ : "به چیزی که میخوام برسم"
اولین هدف طراحی تجربه کاربری اینه که کاربر به خواستش برسه. قبل از اینکه کاربر از یک محصول استفاده کنه، سوالاتی مثل "آیا برام مفیده؟" و "آیا مشکل من رو این حل میکنه؟" به ذهن کاربر میرسه؛ بنابراین، محصول ما باید جوابگوی تقاضاهای کاربر باشه.
انجام دادن User research یکی از راههای خوب برای پیدا کردن نیاز کاربره؛ با این وجود، بهسختی میشه نیازهای دقیق کاربر رو پیدا کرد. بعنوان مثال، فیسبوک در اوایل، فکر نمیکرد که کاربرها تمایل داشته باشند افراد غریبه رو دنبال کنند و ترجیح میدن که با اطرافیان و دوستانشون ارتباط برقرار کنند؛ اما، آمار نشون میداد که بیشتر کاربرها دوست داشتند که دامنه ارتباطات مجازیشون رو با اضافه کردن غریبهها به لیست دوستانشون گسترش بدن. این روزها، حتی شرکتها نقش بزرگی در شبکههای اجتماعی ایفا میکنند و با صرف هزینههای زیاد، دنبال ترویج برند و محصولاتشون هستند.
همه اینها ، بهنوعی تقاضای غیر منتظره برای طراحان محصول، در اوایل کاره؛ بنابراین، User research باید بهصورت مداوم انجام بشه تا اطلاعات و بازخوردهایی که از کاربرها میگیریم، بهروز باشه. بهاین صورت میشه تا بیشترین حد ممکن، نیازمندیهای کاربر رو در طراحی در نظر بگیریم.
اصل شماره ۲: "مجبورم نکن که فکر کنم"
اگه بازیهای گوشیهای دست مردم رو ببینید، متوجه میشید که اکثر بازیها طوری ساخته شدن که با یک انگشت بشه کار کرد و برای انجام بازی، خیلی نیاز به فکر کردن نباشه. منظورم اینه که کاربر، خیلی ساده و بدون فشار به مغزش، بازی رو انجام بده. این نشون میده که مغز آدما چقدر میتونه تنبل باشه. همین تنبلی، ملاک توسعه فناوری هست. بعنوان یک طراح، ما هم باید تنبلی ذهن آدما رو در نظر بگیریم؛ مگر اینکه بخوایم محصولاتی درست کنیم که کاربر پسند نباشه!
چطور محصولی طراحی کنیم که به سادهترین شکل ممکن کاربرها رو به هدفشون برسونه؟
جواب سوال، تسلط به طراحی User Storyو سناریو سازیه. در User Storyباید توجه کنیم که: چه چیزهایی برای کاربر مهمه و توجهش رو جلب میکنه؟ چه چیزهایی اولیت کمتری داره؟ چطور با در نظر گرفتن عادت کاربرها، کارها رو ساده کنیم؟
باید کاری کنیم که کاربر در اولین نگاه و در کمتر از ۱۰ ثانیه بیشترین اطلاعات رو بهدست بیاره. این ۱۰ ثانیه باعث میشه که کاربر شروع به تعامل با محصول کنه، یا ازش صرف نظر کنه.
علاوه بر اینها، میزان کاربردپذیر بودن محصول، بستگی به ابزار طراحی هم داره. یک ابزار پیچیده برای نمونهسازی، خودش یک مثال از طراحی بده؛ پس چطور میشه باهاش یک نمونه خوب ایجاد کرد؟
اصل شماره ۳: "با تمام وجود ازش لذت ببرم"
همه ما محصولاتی رو میبینیم که امکانات مشابهی دارند که تا حدودی همگی میتونند نیازهای کاربر رو برطرف کنند. اما تعداد کمی از اونها مورد علاقه کاربر هستند. دلیلش چی میتونه باشه؟
شخصا، بعنوان کسی که عاشق فیلم دیدنه، هر هفته ۳ یا ۴ تا فیلم میبینم. از بین این فیلمها بعضیاشون باعث میشن جلوی تلویزیون، از اول تا آخر فیلم، میخکوب شم. ممکنه به نظر برسه که طراحی یک فیلم خیلی ربطی به طراحی محصول نداشته باشه؛ اما با توجه به تجربهای که توی این زمینه دارم، کم کم متوجه شدم که یک فیلم هیجان انگیز، دقیقا یک محصول با تجربه کاربری خوب هست: هردو قانون "هر سخن جایی و هر نکته مکانی" رو بهطور کامل اجرا میکنند.
یک مهمونی خوب، اول با یک وعده کم حجم، مثل میوه یا آبمیوه شروع میشه. کم کم، غذای اصلی سرو میشه؛ در این لحظه، گرمترین نورپردازی و بهترین حال و هوا رو تجربه میکنیم. در آخر مهمونی هم، چای و شیرینی کمک به هضم غذا میکنه.
این یک مثال خوب برای توضیح اینه که "طراحان تجربه کاربری، باید هارمونی رو توی کارشون رعایت کنند". چرا اینستاگرام اول فقط جایی برای اشتراکگذاری عکس بود و با گذشت زمان، کم کم ویژگیهایی مثل فیلم، پیامرسانی، استوری و این اواخر، فروش رو اضافه کرد؟ چرا گوگل اول فقط یک موتور جستجو بود و الان کاملا بر اساس منطقه و کاربر، سفارشیسازی انجام میده؟
اینها سوالهایی هستند که یک طراح تجربه کاربر باید بتونه بهشون جواب بده.
اصل شماره ۴: " قدرت عادت"
آیا محصول انقدر جذاب هست که کاربر در بلند مدت بهش وفادار بمونه؟
طبق آخرین آمار، تعداد کاربران فعال روزانه اینستاگرام به عدد ۱ میلیارد رسیده. کاربر فعال یعنی کسی بهصورت دورهای به اینستاگرامش سر میزنه و این کار براش تبدیل به یک عادت شده. این یعنی "قدرت عادت"!
اینستاگرام نیازهای ذهنی و روانی کاربرها رو میدونه: "مردم توجهی رو توی اینستاگرام بهدست آوردهاند، که توی زندگی واقعی قادر به بهدست آوردنش نیستند." یک شبکه اجتماعی متولد میشه که به مردم کمک به برقراری ارتباط قوی با دنیای خارجی کمک کنه؛ کمک کنه که دنبال کنند و دنبال بشن.
یک طراح خوب، باید بدونه که چه ویژگیهایی رو به چه صورت طراحی کنه تا کاربرها به محصول عادت کنند و دنبال تعامل باشند.
اصل شماره ۵: "کاربر: بهترین تبلیغ کننده"
(آخرین اصل طراحی خوب)
اگه ۴ تا اصل قبل رو توی کارمون رعایت کنیم، یک طراح خیلی خوب هستیم. اصل پنجم، در ذات یک طراحی خوب هست. هممون میدونیم که کاربر بهترین ترویج کننده محصوله. کسب و کارها ممکنه از کانالهای مختلف برای تبلیغ محصولشون استفاده کنند؛ با این وجود، هیچ ابزاری قویتر از کاربرها نیست.
ممکنه بپرسید که تبلیغ محصول چه ارتباطی با طراحان تجربه کاربری داره؟
طراحی خوب میتونه بین کاربرهای فعلی و کاربرهای بالقوه ارتباط برقرار کنه. تا حالا شده که به کسی بگید برام توی تلگرام یا واتساپ پیام بفرست؟ طرف مقابل ممکنه که این اپلیکیشنها رو نداشته باشه؛ اما اسم بردن شما باعث میشه بره سراغش و تبدیل به یک کاربر فعال بشه.
کاربرها زمانی محصول ما رو تبلیغ میکنند که تجربه خوبی توی ذهنشون داشته باشند.