سروش حسین‌پور
سروش حسین‌پور
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

شهرستانی

اولین باری که متوجه شهرستانی بودن خودم شدم در تبلیغات فیلم‌های سینما در تلویزیون بود که می‌گفت در تهران و شهرستان‌ها. برایم عجیب بود که نام شهری به اسم تهران را تهران می‌گویند و نام شهری به نام مشهد را شهرستان. انگار کل ایران یک طرف بود و تهران یک طرف، ما شهرستانی‌ بودیم و آن‌ها تهرانی‌. چندین سال بعد دوباره در توییتر با این مفهوم رو‌به‌رو شدم. چیزی در مورد شهرستانی بودن نوشته بود و فکر کردم نه! کسی که این توییت را نوشته این طوری فکر می‌کند. فکر نمی‌کردم که یک مفهوم واقعی باشد. بالاخره به تهران آمدم و با نمونه‌های بیشتری مواجه شدم. مثلا راننده‌ی یک تاکسی می‌گفت که وقتی چراغ قرمز می‌شود عده‌ای از راننده‌ها باز هم از چراغ عبور می‌کنند و وقتی به پلاک‌شان نگاه می‌کنی متوجه می‌شوی که از شهرستان آمده‌اند. یا راننده‌ی تاکسی دیگری که می‌گفت شهرستانی‌ها رفته‌اند و فلان زمین‌های تهران را گرفته‌اند. اصلا علت شروع من به نوشتن این متن این است که یاد حرف دیروز مشاور املاک افتادم که وقتی پرسیدم آشغال‌ها را باید کجا بگذارم با لب‌های شکسته از لبخندش می‌گفت که در تهران آشغال‌ها را در سطل‌های زباله می‌گذارند. انگار ما شهرستانی‌ها متوجه این حجم از فرهنگ نمی‌شویم. این در حالی است که در خانه‌ی قبلیم صاحب‌خانه گفت آشغال را کنار فلان تیرچراغ برق بگذارم. در خانه‌ی بعدی هم از یک تیرچراغ برق استفاده می‌شد. سپس کسی مقابل تیر چراغ برق مغازه‌ای باز کرد. آن فروشنده با کلی استفاده از همسایه‌ی گرامی و عزیز نوشت که لطفا آشغال‌هایتان را اینجا نریزید که کسی اعتنایی نکرد. حتی آنجا همسایه‌ای داشتیم که آشغال را دم در آپارتمان می‌گذاشت. برای همین هم پرسیدم که آشغال‌ها را کجا می‌گذارید که متوجه شدم آها! در تهران از سطل‌های زباله استفاده می‌شود.


آخرای مرداد ۱۴۰۲

نوشتن متنشهرستاننژادپرستی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید