برای علاقه مندان به نورپردازی در سینما:
مولفه های زیادی وجود دارد که باعث می شود یک فیلم گرد هم بیاید. ساختن فیلم مانند درست کردن غذای مورد علاقه شماست. به عنوان مثال، شما دستور غذا، مواد اولیه و ظروف را دارید و هر مورد برای ایجاد آن بسیار مهم است. در فیلم ها نیز مواد زیادی دارید که با کنار هم قرار دادن آنها هنر بسیار خاصی خلق می شود. درست مانند شکر یک عنصر کلیدی برای کیک یا شیرینی، نورپردازی در فیلم ها بسیار مهم است. نورپردازی بسیار مهم است زیرا حال و هوای فیلم را ایجاد می کند، آن محیط خاص را ایجاد می کند، به فیلم رئالیسم می بخشد و بر ایده ها یا صحنه های کلیدی تأکید می کند. خیلی وقت ها فیلمی را تماشا می کنیم اما به نورپردازی توجه نمی کنیم. تشخیص نور بسیار مهم است تا تصوری از دید کارگردان داشته باشیم. انواع مختلفی از نورپردازی وجود دارد، نورپردازی با میزان روشنی بسیار و با سایه های کم معمولا برای کمدی ها و صحنه های اداری استفاده می شود. از سوی دیگر، نورپردازی با روشنایی کم (Low-key) داریم که به فیلم ظاهری تاریک میدهد، نورپردازی Low-key یا مایه تاریک با سایههای عمیق و کنتراست بالا معمولاً برای صحنههای دراماتیک، فیلمهای ترسناک یا معمایی استفاده میشود. و همچنین نورپردازی سه نقطه ای وجود دارد که با دادن ظاهری سه بعدی به بازیگر، سایه های صحنه را کنترل می کند.
من فیلم Django Unchained (2012) را برای تحلیل نور انتخاب کرده ام. این فیلم در ژانر فیلمهای وسترن قرار میگیرد، فیلمهای وسترن داستانهایی در مورد غرب قدیمی آمریکا را روایت میکنند و معمولاً شامل گاوچران و اسلحه میشوند. معمولاً وسترنها در مورد حفظ نظم و قانون و سایر مسائل ناشی از آن هستند. موقعیت های "خوب در مقابل شر".
بنابراین چه نوع نورپردازی عمدتاً در Django Unchained استفاده شده و تأثیر نورپردازی مورد استفاده برای ایجاد موضوع چیست؟ در این فیلم میتوانیم به وفور نورپردازی Low-key را ببینیم. همانطور که قبلا ذکر شد، نور مایه تاریک با استفاده از سایه های عمیق و کنتراست بالا درک می شود. از آنجایی که فیلم وسترن است، نورپردازی Low-keyبرای تثبیت حال و هوای حس قدیمی وسترن تنظیم شده است.
اما فواید سبک نورپردازی مورد استفاده چیست؟ نورپردازی مایه تاریک به صحنه کنتراست خاصی میدهد و حسی مبهم، تاریک، سایهدار و شدید به صحنه میدهد. به طور کلی، استفاده از کنتراست بالا و سایه ها به تشدید و تقویت احساس تعارض که مخاطب درک می کند کمک می کند. نور Low-key نیز به صحنه حس جدیت و اصالت میدهد، زیرا به بیننده اجازه میدهد آنچه را که درک میکند ارتباط دهد و او را مستقیماً به فیلم میبرد.
بنابراین ممکن است از خود بپرسید، استفاده از نورپردازی Low-keyچگونه به موضوع کمک کرد؟ داستان فیلم درباره یک دندانپزشک که با آزادی یک برده به نام جانگو، او را میخرد و او را با این هدف تربیت میکند که او را مسئول و وکیل خود کند. در عوض، جانگو، او را به محلی که همسرش بَرده است هدایت میکند. زن او در دستان کالوین کندی، مالک بی رحم مزرعهای است. ما فیلمی داریم که در ژانر وسترن قرار می گیرد. همچنین، فیلم در مورد یک موضوع بسیار مهم، یعنی برده داری است. اگر به تاریخ نگاه کنیم، برده داری عمدتاً در اواخر دهه 1800 و اواسط دهه 1900 بود. بنابراین، استفاده از نورپردازی مایه تاریک به فیلم حس فیلمبرداری در گذشته، تأثیر عاطفی خاص، و حس واقعگرایی و هویت بخشی به آن دوران خاص را میدهد.
بیایید مقایسه کنیم که اگر از نوع دیگری از نور استفاده شود، صحنه چگونه تحت تأثیر قرار می گیرد. تصور کنید که Django Unchained با نور بالا فیلمبرداری شود. نورپردازی با مایه روشن برای کمدی ها، صحنه های اداری و برنامه های خبری استفاده می شود. بنابراین فیلمبرداری فیلمی که در ژانر وسترن قرار می گیرد با نورپردازی بالا در نهایت بر روحیه و موضوع کلی فیلم تأثیر می گذارد. علاوه بر این، می توان گفت که نورپردازی با مایه روشن دوستانه تر است و به مخاطب احساس اطمینان می دهد. در مقابل، مایه تاریک، تعلیق و رمز و راز را به تصویر می کشد.
شروع فیلم با پلان های خارجی و با نور آفتاب نورپردازی شده. گر چه در اینجا کاملا نورپردازی طبیعی است ولی جهت تابش خورشید و زمانی که برای فیلمبرداری انتخاب کرده اند کاملا حساب شده و درست است و سایه های زیبایی بر روی اجسام و کاراکترها ایجاد کرده است. در واقع نور شدید آفتاب و تابش آن بر بدن برده های سیاهپوست کاری کرده که سوژه ها دو چندان به چشم بیایند. البته تراز سفیدی آن که گرم است نیز به این قضیه بسیار کمک کرده است.
در ادامه که سکانس در لحظات غروب طی می شود نیز کلوین سرد است و تینت مایه بنفش رنگی، غالب رنگ پلان هاست. در نماهای کلوزآپ هم نیز می بینیم که نوری از روبرو و بالا بر صورت جانگو تابیده شده و به زیبایی و درست دیده شدن آن کمک کرده است.
وقتی وارد فضای جنگل می شوند رنگ ها به طیف گرم خود باز میگردند. در جنگل نوری موضعی که در پی تابش آن سایه های پر کنتراستی ایجاد کرده است از بالا تابیده شده و دقیقا بر لبه های لباس و کلاه و بدن کاراکترها تاکید شده و کاملا حس وسترن و حس عجیب و غریب و ماجراجویانه آمریکایی به مخاطب القا می شود.
جدا از نوری که از بالا تابیده شده فانوس هایی در دست برده دارها آویزان است که کاملا گرم و از جنس تنگستن و در قالب شمع داخل فانوس دیده می شود. نور روی صورت دو کاراکتر نیز از همین منبع نور تامین میشود. در ادامه نیز دکتر شولتز که داستان با او شکل میگیرد نیز با درشکه و فانوسی که به آن آویزان است جلوی راه آنها سبز می شود. در ادامه دکتر شولتزِ دندانپزشک از درشکه اش پیاده میشود و با همین نور به سراغ برده ها برای شناسایی میرود. پس نورپردازی تا اینجا کاملا طبیعی و بدون احساس کردن منبع نور مصنوعی در صحنه ها ادامه پیدا میکند.
در سکانس بعدی دکتر و جانگو وارد کافه ای در شهر میشوند در آنجا نورپردازی همانند فیلم های قبلی تارانتینو که در ژانر وسترن و تاریخی ساخته شده و رابرت ریچاردسون فیلمبرداری کرده می باشد. در سقف آن شکافی است که نوری همانند نور آفتاب به شکل یک دایره بر میز تابیده شده است. جالب است که این نور های مستقیم بازتابی ایجاد میکند تا صورت کاراکترها نیز اکسپوز شود. ریچاردسون نورهای پرکننده دیگری هم در این نوع پلان ها برای نور آمبیانس استفاده میکند که از نظر من بازتابی و سقفی است. در پلان های گفت و گو که پنجره دیده میشود. پنجره و فضای ورای آن اکسپوزی کمتر از نور روی صورت کاراکتر دارد. در پلان توشاتی که در کافه، جانگو و دکتر نشسته اند، نمایی را می بینیم مشابه پلان گفت و گو در فیلم "حرامزاده های عوضی" که در آن مزرعه دار و سرهنگ نازی که لیوان شیری در آن سکانس بود و نور سقف مستقیم بر آن تابیده بود، لیوان های آبجو نیز در این پلان به دلیل نور مستقیمی که روی میز تابیده شده نور بیشتری دارند و در نتیجه توجه بیشتری را جلب میکند. این به سبک کارگردانی تارانتینو و علاقه او به تاکید بر یک سری عناصر خاص در صحنه بر میگردد.
در ادامه صاحب کافه وقتی وارد کافه میشود در بک گراند عمقی را می بینیم که اکسپوز کنترل شده و کمتری نسبت به کاراکتر دارد.
در ادامه وقتی دکتر بیرون کافه می آید در فضای بیرونی آفتاب را در فورگراند و محل استقرار سیاهی لشکر نمی بینیم ولی به گونه ای طراحی صحنه شده که در بک گراند نور آفتاب دیده می شود. اختلاف دامنه تیرگی و روشنی آفتاب و سایه در اینجا بسیار کم و کنترل شده است.
این نکات به خوبی نشان می دهد که استفاده از نور آفتاب کجا ها ضرورت و کارکرد معنایی دارد و کجا میتواند صرفا وجود داشته باشد تا به ما بفهماند روز است.
اگر کروکی سکانس درگیری بیرون از کافه را بررسی کنیم متوجه میشویم میزانسن ها آنقدر دقیق است که نور خورشید علی رقم چیزی که در اول سکانس دیدیم، در جاهای مختلف یا به عنوان بکگراند لایت یا بک لایت و یا نور پر کننده استفاده شده است.
زمانی که جانگو و دکتر از شهر خارج شده اند نزدیک به تایم غروب آفتاب است از طرفی از زاویه سه رخ روبرو نمایی از حرکت آنها با نور splitکه بر چهره هایشان تابیده شده میبینیم و نمای لانگ شاتی نیز از زاویه نیم رخ آنها زمانی که سوژه ها سیلوئت هستند و با حرکتشان flare آفتاب را داخل لنز قطع میکنند میبینیم.
فلاش بک هایی که در خاطره جانگو میگذرند کاملا رنگ و نور از حد طبیعی گذشته دارند. با رنگ کاملا گرم و نورهای اُور اکسپوز شده خود را کاملا از فضای روایی داستان جدا می کنند و کاملا کارکرد فلاش بک را به خوبی نشان داده است.
فلاش بک هایی که در سکانس بعدی میبینیم بر خلاف فلاش بک قبلی کاملا با رنگ سرد تصویر شده و تصاویر مثل قبل Over-Exposure ولی هایلایت آن منفی و Under است. که این باز تفاوت قابل توجهی بین زمان واقعی فیلم و گذشته ایجاد کرده است.
سکانس مزرعه نیز مجددا در تایمی فیلمبرداری شده که نور خورشید از جهت شرق تابیده باشد. کلا پلان های خارجی این فیلم در همین تایم یا تایمی که خورشید در سمت غرب مایل است فیلمبرداری شده.
انتخاب رنگ سفید برای لباس صاحب مزرعه نیز کاملا حساب شده است. چرا که زمانی که به سراغ جانگو و دکتر برای دستگیریشان می رود در میزانسن کاراکترهای زیادی میبینیم ولی با این حال کاراکتری که بیشترین اکسپوز را دریافت کرده اوست.
در کل در این پلان و تمام پلان هایی که ریچادسون با نور آفتاب به تصویر کشیده، به نظر میرسد که کاملا در تابیدن یا نتابیدن آن بر نقاط مهم و غیر مهم دست داشته. این کار را با سقف و ایجاد شکاف یا دریچه در آن و در فضای آزاد با دست بردن در شکاف های ایجاد شده از لای شاخه های درختان انجام داده است.
اما در ادامه در شب در جایی که درشکه دکتر را در میان تپه ها میبینیم و قرار است اهالی مزرعه به آن حمله کنند نور مستقیمی احساس میشود که انگار از بالای یکی از تپه ها تابیده شده اما کارکرد و بودن آن طبیعی به نظر نمی رسد اما خیلی سعی شده در رنگ و نور مثل نور مهتاب دیده شود. در ادامه در سکانسی که اهالی مزرعه با آتش و با صورت های پوشیده یورش می برند، نورپردازی با همان مشعل های آتش صورت گرفته ولی همان نور بالای تپه نیز نور بک لایتی ایجاد کرده که در دود و مه هم تاثیر آنرا میبینیم.
در ادامه هم هنگام شام خوردن دکتر و جانگو در دل تپه، نورپردازی صورت ها با شعله آتشی که روشن کرده اند انجام شده ولی نکته ای که هست باز در اینجا از همان نور مثل مهتاب برای بک لایت استفاده کرده، این نور را شاید خیلی سینماتوگرافرهای دیگر در صحنه تعبیه نمی کردند.
با گذر از چند سکانس به سکانسی میرسیم که جانگو و دکتر برای آزاد کردن زن جانگو به خانه کالوین کندی می آیند. در فضای داخلی آن کاملا رنگ گرم حاکم است. دلیل حاکمیت رنگ گرم را وقتی متوجه میشویم که منابع نور زیادی مثل شمع و لوستر های دیواری را با تن مایه گرم میبینیم. اما نور در این سکانس و در همه جای آن یکدست نیست. گاهی وجود نوری دیگر برای نورپردازی بک لایت ها دیده میشود.
جایی که ژانر وسترن را به خوبی میتوانیم ببینیم، لحظه درگیری افراد کندی با جانگو است. همان فضای گرم و نورپردازی های نقطه ای را در جایی که در عمارت باز میشود و افراد کندی حمله میکنند و جایی که جانگو پناه گرفته است میبینیم.
بعد از تسلیم شدن جانگو، زمانی که او را در استبل به صورت سر و ته آویزان میبینیم، باز هم ریچاردسون از نورپردازی خورشید و تابش آن بر نقطه ای از استبل و تاکید آن بر آن بر نورپردازی نقطه ای را میبینیم.
در ادامه، جانگو به سوی آزاد کردن همسرش می شتابد. اتاقی که همسر او در آن حبس شده کاملا بدون نور است و تاثیر نور را وقتی میبینیم که در باز میشود و سایه جانگو را روی دیوار و همسرش که در بند است میبینیم و سپس جانگو برای انتقام به خانه کندی می رود. آنجا زمانی که جانگو بالای پله ها ایستاده و یکی یکی اهالی مزرعه کندی را میکشد او را در تسلط بک لایتی با تن مایه سفید میبینیم که بر حس قدرت و خشم او می افزاید.
در پایان فیلم جانگو و همسرش بیرون از آن خانه ایستاده اند و به آتش کشیده شدن خانه را تماشا میکنند. در اینجا تقابل رنگ سرد و گرم را میبینیم. رنگ سرد در فضای مه آلود و بیرون خانه و رنگ گرم در بازتاب نور آتش بر صورت کاراکترها خود را نشان داده است.
ممنون که برای خواندن این نوشته وقت گذاشتید.