ویرگول
ورودثبت نام
حمیدرضا احمدی
حمیدرضا احمدی
خواندن ۱۸ دقیقه·۶ ماه پیش

پروژه افغان‌ستیزی از کجا آب میخورد؟‌ #اخراج_افغانی_مطالبه_ملی

اگر علاقه‌مند هستیم که ورژن ویدیو این مقاله را ببنید به همراه مصاحبه‌ها با صاحب‌نظران این موضوع به یوتوب من سر بزنید:
https://www.youtube.com/watch?v=DYoFJ6otndA

اولین باری که این موضوع جلب توجه کرد چند سال پیش بود که خبر اومد که ورود افغانیها به دریاچه چیتگر ممنوع شده. که بعد انگار انکار شد یا تکذیب شد. و بعد مهرجویی به قتل رسید و این مسئله بعد جدید جنایی به خودش گرفت. کلا زیاد تو نخ هیچ کدوم از این اخبار نرفتم. ولی تازگی ها این هشتگ #اخراج_افغانی_مطالبه_ملی خیلی تو توییتر چرخیده که دیدم دیگه نمیشه بندازمش پشت گوش، خوبه آستینام رو بالا بزنم و معلوماتم رو بیشتر کنم تو این زمینه. این موضوع رو از ابعاد مختلف ببینم و به قول ژورنالیست‌ها: محاصره کنم.

راستش اولش یکم شک داشتم که این اصلا موضوع مهمی هست یا نه. چون به هر حال مشکل زیاده و اینکه افغانستانی ها مشکل هستند یا مشکل دارن یکم اولش اینطوری بودم که حالا به من چه؟ به ما چه؟ الان بعد از ۲ ماه تحقیق کردن و با آدمهای مختلف صحبت کردن فکر میکنم که آینده ما با آینده اونا گره خورده و صحبت کردن در موردش لازمه. چیزهایی که یادگرفتم هم بی نهایت جالبه و هم یکم ترسناک. توضیح میدم.

بخش اول: مهاجرت در غرب

من از این موضوع مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران دور بودم ولی به عنوان کسی که پدرش کارمند بازنشسته وزارت خارجه ست "مهاجرت" زیاد کردم. قبرس. کانادا. آمریکا. و خیلی دسته اول با رفتارها و نگرش کانادا آمریکا با موضوع مهاجرت آشنام. میخوام به عنوان مقدمه در مورد رابطه آمریکاییها با مهاجرت صحبت کنم، به ۲ دلیل به نظر مهمه. ۱ احساس میکنم که ما ایرانی ها با پروسه های مختلف مهاجرت به اروپا آمریکا آشناییم ولی از تفکر و انگیزه ها اون کشورهای میزبان کمتر میدونیم که چرا بعضی وقتها درهاشون رو باز میکنند و بعضی وقتها میبندن. حداقل موردش کمتر حرف میزنیم. و ۲ میخوایم تو این متن و ویدیو مربوطه پروژه مهاجر پذیری امریکا که صدها سال ازش میگذره رو بذاریم کنار پروژه مهاجرت پذیری ایران که نسبتا جدیده. میخوایم این دو تا رو با هم مقایسه کنیم که بهتر بتونیم راههای پیش رومون رو بررسی کنیم.

آمریکا کشور مهاجرهاست ولی رابطهش با مهاجرت اخیرا تو صد سال گذشته سرد و گرم بوده. چند ماه پیش، ایلان ماسک، یکی از ثروت مندترین آدمهای دنیا کلاه کابویی سرش میذاره و میره مرز جنوبی آمریکا در مورد مهاجرت صحبت میکنه که باید کنترل بشه و اینطوری نمیشه و خطرناکه و اینا. فقط نکته طنزش اینجاست که خود ایلان ماسک مهاجر بوده! غیرقانونی هم بوده! ولی خب اکثرا صحنه ایلان در مرز جنوبی رو نگاه میکنن و احساس میکنن که ایلان جاش تو آمریکاست ولی مزیکیها نه لزوما. چرا اینطوریه؟ حدس میزنید چیه ایلان اونو امریکایی میکنه و مکزیکی ها رو بیگانه؟

واقعیت اینکه این عبارت آمریکا سرزمین مهاجرهاست یکم ناقصه و غلط انداز. درستش اینکه آمریکا سرزمین مهاجرهای سفیدپوسته. همیشه در تاریخش مهاجرت از اروپا رو ترجیح و اولویت داده به مهاجرت از جنوب یا شرق دور. این طرف الیس آیلند داریم تو نیویورک که یک دوازه مهماندوست بوده و اون طرف انجل آیلند رو داریم. که عملا بازداشتگاهی بوده برای مهاجرین چینی به آمریکا.

چک ۶ ثانیه‌ای برای مهاجرین اروپایی (چپ) و بازداشت برای مهاجرین چینی (راست)
چک ۶ ثانیه‌ای برای مهاجرین اروپایی (چپ) و بازداشت برای مهاجرین چینی (راست)


و یکی از اولین قانونهایی که به مهاجرت مربوط بوده در کنگره آمریکا در سال ۱۸۸۲ تنظیم میشه the chinese exclusion act. این آمریکایی‌ها خیلی وقته با چین مشکل دارن!

اینجا اگه بخوام وارد جزییات تاریخ مهاجرت آمریکا بشم خیلی متن طولانی میشه ولی به طور خلاصه و ساده تو آمریکا ۳ تفکر مختلف هست در مورد مهاجرت غیر سفیدپوستها:

الف) یک تفکری هست که استقبال میکنه و به مرزهای باز اعتقاد داره. مهاجر از هر جایی که باشه از هر کشور با هر سطح اجتماعی اقتصادی رو میپذیره چون میدونه و یا اعتقاد داره که در دراز مدت به نفع همه‌ست و انسان باید ازاد باشه که جایی که میخواد زندگی کنه رو خودش انتخاب کنه.

ب) از اون طرف یه تفکر فاشیستی و نژادپرستانه و whitenativist داریم که میگه امریکا کشور سفید پوستاست. و همیشه اکثریت باید سفید بمونه. اگر مشکلی تو آمریکا هست بخاطر این کثافتاست که از مرز غیرقانونی رد شدن. این مهاجرها خشن هستند و رپیستن و کارهامون رو میدزدن.

ج) و این وسط یه تفکر فاشیستی نرم گوگولی هم هست که میگه با اینکه امریکا کشور سفیدپوستاست ولی مهاجرها ریشه همه مشکل های نیستن. اتفاقا کلی میشه ازشون استفاده کرد در مزرعه ها و کارخونه ها! مهاجرت لازمه برای اینکه اقتصاد رشد کنه. در حال حاضر امروز در آمریکا ۷۰٪‌ کشتارگاهها و ۹۰٪ کشاورزی توسط مهاجران «غیرقانونی» انجام میشه که طبیعتا کارمزد کمی دریافت میکنن، شرایط کاری خیلی سختی دارن و قیمت محصولها رو میاره پایین.

چرا میگم اینا که به مهاجرها کار میدن فاشیسته نرمن؟ فاشیستیشون از کجا میاد. از اونجا که اعتقادی به پیشرفت مهاجر‌ها ندارن. این گروه یک طبقه محروم دائمی لازم دارن که کارهایی را انجام دهند که خودشون تمایل ندارند و تا وقتی که اوضاع اقتصادی خوبه، هم این فاشیست گوگولی ها استفاده میکنن و هم مهاجرها. ولی وقتی که اوضاع خراب میشه اولین گروهی که قربانی میشن این طبقه محروم دائمیه. کلی مقاله هست از شرکت مثلا purdue که اصولا از مهاجرین بی‌مدرک در کارخونه‌هاش کار میشکه و بهره‌کشی میکنه و اگر بخاطر بدرفتاری یا آزار و اذیت یا شرایط کاری، اعتراض کنن بلافاصله به پلیس مهاجرتی زنگ میزنه و دیپورتشون میکنه.

لازم میدونم یک پرانتز باز کنیم اینجا در مورد نژادپرستی و فاشیسم. تو این متن من اگه در مورد نژادپرستی صحبت میکنم منظورم کلکل رایج بین قوم ها نیست که مثلا فرهنگ ما بهتره یا عراقی‌ها. یا اصفهانیها بهترن یا کرمانی ها. منظورم تبعیض یک گروه اقلیته به دست ساختار قانونی و قضایی و نظامی کشور. فاشیسم معنیش دیکتاتوری یا سوزوندن یهودی‌ها نیست. یک سلسله مفاهیم و ایدئولوژی و تئوری سیاسیه که در آلمان و ایتالیا موفق بوده (حالا خیلی هم موفق نبوده ولی به نسبت) و حتی با شکست ناتزی ها تو جنگ جهانی دوم هنوز این ایدئولوژی سرپاست و هنوز سرحاله. جنبشیه که ملیگراییش خیلی پررنگه و میخواد جمعیت کشور رو از جمعیت اقلیت پاک کنه. کلمه پاکسازی رو باز هم خواهیم شنید. هر جا پاکسازی شندید یکم به فاشیست بودنش شک کنید!

شاید براتون سوال باشه که اگه اینقدر تحقیق و محتوا در مورد بهره‌کشی مهاجرهای مکزیکی و آمریکای جنوبی نوشته میشه چرا کسی کاری نمیکنه براشون؟ که البته کلی خیریه و موسسه هستند که ماموریتشون کمک به مهاجرها و مهاجرهای غیرقانونیه ولی در کل اراده ملی برای حل این مشکل نیست چون یه جورهایی به نفع جمعیته که که کاری نکنه. اون زندگی نرمالی که بعضی ها اصرار دارن به عنوان پز و شوآف در موردش صحبت کنن، که شامل پایین بودن قیمت محصول‌هاست. خب یک قسمت مهم پایین بودن محصول و خدمات مربوط به سواستفاده از کارگران مهاجره. که این اتفاق فقط آمریکایی نیست. تو انگلیس هست. تو هلند هست. تو کانادا هست.

ولی خب اونا کشورهای غربی هستند و استعمار و امپرالیسم و جهانخواری تو فرهنگشونه… ما تو ایران جدا کردیم خومون رو از این معضلات. ایده آل هامون اجازه نمیده که جوری با افغانستانی ها رفتار کنیم که آمریکایی ها با مکزیکی ها رفتار میکنند. درسته؟ تو قسمت بعدی به این جواب میدیم که جوری که ما باهاشون رفتار میکنیم چطوریه خوبه؟ بده؟

(جوابش اینکه بده. خیلی بده. بدتره!)

بخش دوم: مهاجران افغانستانی

اگه تو شبکه های اجتماعی باشید تو چند ماه گذشته با هشتگ #اخراج_افغانی_مطالبه_ملی روبرو شدید. این هشتگ تو یک هفته گذشته (۲۰ اسفند ۱۴۰۳) ۳۱۷۰۰ بار توییت و ریتوییت و کامنت شده که احتمال اینکه چندین بات فعالانه در حال پروموتش هستند هست ولی نمیخوام بگم که کلا این موج مصنوعیه. آدمهای واقعی دارن استدلالشون رو برای اخراج افغانستانیها تو شبکه های اجتماعی مینویسن. چیزی که من میتونم از این گفتمان استخراج کنیم اینه:

ایران به اندازه کافی خودش مشکلات داره، تحریمه، سومدیریت داره. منابع محدودی داره و نمیتونه مهمان‌پذیر باشه. اینا مدرسه میخوان برن از آب و برقمون استفاده میکنن و در کارهای کارگری هم با ایرانی ها رقابت میکنند. افغانستانی ها از یک جا فرار کردن و عقبه شون مشخص نیست به اجبار اومدن و از نظر امنیتی امنیت ایران رو میارن پایین. به اضافه مردهاشون میان ممکنه زن ایرانی بگیرن و کلی مشکلات اجتماعی ایجاد میشه.

خوبه درست فهمیدم؟ حالا این استدلالها رو خورده خورده بررسی میکنیم که ببینیم کجاش درسته کجاش اشتباه‌ست، ولی قبلش خوبه که یک مرور خیلی کوتاه داشته باشیم روی تاریخ و موج های مهاجرت این ۴۰-۵۰ ساله و محدودیت هایی که الان روی این جمعیت گذاشتیم.

موج اول ۱۳۵۸-۱۳۷۱
سیاست درهای باز

افغانستان و ایران مرز طولانی با هم دارن و همیشه افراد بین این دو کشور در حال مهاجرت بوده اند ولی اولین موج اصلی مهاجر افغانستانی به ایران سال ۱۳۵۸ بوده با شروع جنگ شوروی در افغانستان، یک سال بعد از انقلاب اسلامی در ایران و تقریبا همزمان با شروع جنگ ایران و عراق. موج اول جالبه، به گفته جامع‌شناس آرش نصراصفهانی و سایرین، سیاست ایران در برابر این موج اول «سیاست درهای باز» نام داره.

شور و شوق اوایل انقلاب که با حس برادری و دیگرخواهی همراه بوده با تشویق امام خمینی و با این ایدئولوژی که اسلام مرز ندارد همه دست به دست هم میده که ورود صدها هزار افغانستانی نه تنها راحت باشه بلکه استقبال بشه.

اینو هم باید در نظر گرفت که سیستم بروکراتیک اوایل انقلاب خیلی خام و تازه کار بوده و با این مسئله جدید بلد نبوده چطوری برخورد کنه و همچنین بخاطر جنگ و بخاطر اعزام درصد قابل توجهی از جوانان به جبهه، به نیروی کار افغانستانی احتیاج داشتیم که جای خالی کارگران رو کم و بیش پر کنند.

نکته مهم در این دوران این بوده که به نظر میاد هم افغانستانی‌ها و هم ایرانی ها هر دو این وضعیت رو موقت فرض میکردند در اوایل. ما ایرانی‌ها خودمون رو در این دوران مهمانپذیر و افغانستانی‌ها رو مهمان میپنداشتیم که هم از جنگ و فقر کشورشون به دور بودند و هم به امورات ما کمک میکردند. هزاران نفرشون تو جبهه هم کنار ایرانیها جنگیدن، تو شهرها و روستا‌ها مخصوصا در شهرهای مرز شرقی کار کردن و قسمتی از زندگی ایرانی بودند.

دولت ایران از نظر قانونی فرایندهای محدودی برای ثبت نام و ثبت آمار از این جمعیت داشته و یک کاری که میکنه اینکه اونا رو به عنوان مهاجر شناسایی میکنه نه «پناهنده». فرقش اینکه پناهنده رو نمیشه هر وقت بخوای بندازی بیرون، مهاجر رو میتونی!

موج دوم ۱۳۷۲-۱۳۸۵
افغانی بگیر

به مرور که از اوایل انقلاب دور میشیم اون جو برادری و دیگر دوستی کم کم از بین میره. خیلی ها تو شهرها و روستاها کمبود کالا و تورم ناشی از جنگ ایران عراق همچنین جرم و قاچاق رو بخاطر وجود افغانستانی ها میدونستند. و خبر درگیری بین ایرانیها و افغانستانی ها در روزنامه‌ها کار میشد. تا جایی که سال ۱۳۷۲ شورای امنیت ملی تصویم میکنه که حجم مهاجران باید کاسته بشه. و رسما ایران از دوران سیاست درهای باز دور میشه و افغانستانی ها از مهمان تبدیل میشن به تهدید اقتصادی-اجتماعی.

در حینی که ایران به دنبال اخراج کردن افغانستانی ها در این بازه از زمانی هست ۲ اتفاق باعث میشه که این پروژه اخراج کردن اتباع شکست بخوره. اگه یادتون باشه دوران بعد از جنگ، دوران جهاد سازندگی بود و ایران در پی ساختن پروژه‌ها بزرگ احتیاج به نیرونهای کار ارزان داشت. از طرف با شروع جنگ داخلی در افغانستان موج جدید از افغانستانی ها از مرز گذشتند و برای امنیت جانی و اقتصادی به ایران مهاجرت کردند.

نکته اینجاست که چون سیاست رسمی ایران، در این مقطع، سیاست بازگشت بود - این موج جدید رو حاضر نمیشه ثبت کنه! از یک طرف نیروی انتظامی ضرب العجلی در پی گیر انداختن افغانستانی‌ها و اخراج و دیپورتشون هستند، از طرف دیگه بخاطر جنگ داخلی هزاران هزار افغانستانی به ایران فرار میکنند و چون نمیخواستیم که امار رو بالا ببریم، عملا میگذاریم غیرقانونی وارد بشن. عملا درصد بالایی از افغانستانی هایی که غیرقانون ایران هستند بخاطر اینکه ما نمیخواستیم ثبتشون کنیم. دلایل دیگه هم داره که حالا بهش میرسیم ولی یکی از مهمترینش بخاطر سیاست های قهری و افغانی بگیر خودمونه. این تعقیب و گریز یه پیامد دیگه هم داره و اون پراکندگی خانواده های افغانستانی در ایران و جابجایی جمعیت به ویژه از استانهای مرزی شرقی به سمت مرکز کشور.

این دوران واقعا دوران تاریکیه برای افغانستانیهایی که تا چند سال قبل به عنوان مهمان با آغوش باز ازشون استقبال کرده بودیم. این سیاست بازگشت تا اواسط دهه ۸۰ ادامه داره و که کم کم همه به این نتیجه میرسن که این سیاست شکسته خورده ست. از زبان فرمانده نیروی انتظامی بشنویم.

این خیلی شبیه سیاست های چند تا ایالت در آمریکاست که قانونهایی برای بیرون کردن مهاجرهای غیرقانونی وضع کردند و بعد به شدت پشیمون شدند.

فرمانده نیرونی انتظامی اینطوری ادامه میده


و اینطوریه که از اواسط دهه ۸۰ وارد دوره ای از سیاست جدید میشیم به نام سیاست ساماندهی.

موج سوم ۱۳۸۵-امروز
سیاست ساماندهی

در سالهای بعد از ۱۳۸۶ با توجه به اینکه بازار کار کاملا وابسته به نیروی کار افغانی بود، بین کارگران ایرانی، دولت و کارفرمایان یه توافق نانوشته ایجاد شد که بازار کار تفکیک شده، ایجاد شود که کارهای کارگی که اغلب شامل کارهای پَست، خطرناک و کثیف باشد، به مهاجران افغانستانی سپرده شود و در واقع هیچ وقت اجازه ارتقا از این نوع کارها نداشته باشند. و به این ترتیبه که دولت عملا دست از اخراج آنها برمیداره و به سمت ساماندهی میره.

این هم در نظر داشته باشید که اینجا ساماندهی شاید معنی مقررات و قوانین مرتبط با افغانستانی ها معنی بده ولی در واقع تنظیم قواعد برای بهره گیری از همه منافع ممکن نیروی کار و به حداقل رساندن هزینه های اقتصادی شونه.

در این مقطع است که به بهانه مسائل امنیتی حضورشون تو ۱۹ استان از جمله استانهای مرزی ممنوع میشه. و حتی استانداری مازندران اینطوری وظیفه رو توضیف میکنه

  • استفاده از منابع محدود

همون طور که گفتم از سال ۱۳۷۱ تا به امروز مدام به دنبال گرفتن هزینه از مهاجران افغانستانی برای خدماتی بودیم که برای بقیه ما کم و بیش رایگانه. گروه‌هایی که بعد از سال ۷۱ به ایران اومدن حق تحصیل و درمانشون رایگان نیست. پذیرش افغانستانی ها در مراکز کار و دانش و فنی حرفه ای ممنوع میشه. سال ۸۹ که احمدی نژاد یارانه رو از ۱۶ قبلم کالا خدمات حذف میکنه که بجای اون پول رو بریزه تو حساب، غیر مستقیم افغانستانی ها تحت تاثیر قرار میگرن چون کد ملی ندارن و یارانه نمیگیرن. هر سال که افغانستانی ها میرن برای تمدید کارت آمایش باید عوارش شهرداری رو مثل بقیه پرداخت کنن.

نمیخوام بگم که هیچ از سوبسیدهای دولتی استفاده نمیکنن، مثلا بنزین برای اونا هم ۳ تومانه همونطور که برای ما ۳ تومانه، البته گواهی‌نامه رانندگی گرفتن براشون تقریبا محاله! نکته اینجاست که برای تحصیل و درمان از ما بیشتر پرداخت میکنن و کمتر سرویس میگرن و چون اغلب زیرمیزی و غیر رسمی استخدام میشن و کارفرما اصلا به هیچ وجه زیر بار بیمه مالیات برای حتما قانونی‌هاشون نمیشه، شامل بازنشستگی هم نمیشن!‌

ارزشی که به اقتصاد ما تا به امروز اضافه کردند به مراتب بیشتر از هزینه‌ایه که خرج این جمعیت کردیم و این اگه ظلم و بهره‌کشی نیست،‌ نمیدونم پس بهره‌کشی یعنی چی.

  • تهدید کار برای کارگران ایرانی

پس از سالها جدال میان نیروی کار ایرانی و نیروی کار افغانی و تصویب سیاست های قهری و اخراجی که هیچ کدوم درست جواب نداد، وزیر کار در آذر ماه ۱۳۸۸ اعتراف میکندکه:

باید بپذیریم اتباع بیگانه در کشور اغلب کارگر ساده اند و کارهایی انجام میدهند که خیلی از ایرانی ها حاضر به انجام آن نیستند. (در خانه برادر،ص ۱۹۱)

وزیر کشور هم در سال ۹۴ مسئله را اینطوری باز میکند:

درست است که بخش مهمی از بازار کار دست افغانستانی‌هاست اما این تهدیدی برای اشتغال ایرانی نیست زیرا ایرانی‌ها اساسا تمایلی به کار در این مشاغل را ندارند. (در خانه برادر،ص ۱۹۷)

از اواسط دهه ۸۰ بازار کار ایرانی تفکیک میشه بین کارهای پست و خطرناکی که به افغانستانی ها سپرده میشه و سایر کارها که ایرانی‌ها انجام میشه. در مورد اینکه این بازار کار تفکیک شده دقیقا چطوری کار میکنه و دقیقا چه تاثیری روی درآمد کارگران مهاجر و ایرانی میذاره، آمار و ارقام کم داریم ولی این رو میدونیم که اصولا بازار کار تفکیک شده به ضرر همه کارگرهاست چه مهاجر باشن و چه بومی. در تحقیقی از وضعیت کارگرهای چینی قرن ۱۹ در آمریکا شواهد این مضرر شدن همه کارگران را میبینیم. این تحقیق با خیلی جزییات و توضیحات نشون میده که چطوری کارفرما در آمریکا با استفاده از سیسات های نژادی و لابی گریه سنا، بازار تفکیک شده ایجاد کرد و با این کار کف حقوق هر ۲ گروه کارگر چینی و آمریکایی رو پایین آورد! یا به عبارت دیگر با تفرقه انداختن روی بازار کار حکمرانی کرد و با این کار سود بیشتر از کارگران استخراج کرد

  • تهدید امنیتی اجتماعی

این مسئله که افغانستانی‌ها رو یک معضل و تهدید اجتماعی میدونیم یک سوتفاهم بزرگ به نظر میرسه. رییس نیروی انتظامی در سال ۱۳۸۶ مسئله را اینطوری مطرح میکند:

نرخ جرم افغانستانیها با متوسط جرم در بین اتباع ایرانی تفاوتی وجود ندارد. و برخلاف فضاسازی رسانه‌ای افغانستانیها در قیاس با ایرانی ها جرم بیشتری مرتکب نمیشوند. (در خانه برادر،ص ۱۸۶)

واقعیت اینکه کلی داده و تحقیقات هست که بعد از یکی دو نسل هر مهاجری هر جای دنیا در جامعه میزبان خودش ادغام میشه. حل میشه تو جامعه. افغانستانی‌ای که ۳ نسله اینجاست، ۴۰ ساله اینجاست، از همه نظر - فرهنگی، اجتماعی - ایرانیه. نسل جدید افغانستانی‌ها اینجا به دنیا اومدن. اینجا بزرگ شدن و اصولا غیر یکی دوتا داستان از پدربزرگشون چیزی از افغانستان براش نمونده.

این تحقیق از سرشماری آمریکاییها و مهاجران مختلف به آن کشور بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۷۰ به این نتیجه رسید که وقتی صحبت از ادغام مهاجرین با کشور جدید صحبت میشه زمان و نسل مهمه ولی نژاد و قوم مبدا مهم نیست.

تنها چیزی که جلوی این ادغام رو میگیره و یا کند میکنه طرد جامعه میزبانه. که منطقی هم هست. هر چقدر دورشون دیوار بکشیم و از جامعه خودمون جداشون کنیم، هر چقدر چپ چپ تو پارک بهشون نگاه کنیم و نذاریم بچه هاشون با بچه‌های ما بازی کنن، دیرتر با جامعه ما ادغام میشن. که البته هدف هم برای بعضی ها دقیقا همینه. و هر چقدر هم دیرتر ادغام بشن یا جلوی ادغامشون رو بخوایم بگیریم عجیب تر و بیگانه تر به نظر میرسن در صورتی که کاملا ایرانی هستن.

به نظرم چند واقعه همزمان اتفاق افتاده که این هشتگ در چند ماه گذشته ترند کرده. از طرفی طالبان اومدن سرکار و موج چهارم مهاجرت به ایران شکل گرفته. همزمان با سرکار اومدن رییسی کسایی که اصولگرا هستند دیگه نمیتونن مشکلات اقتصادی رو بندازن گردن دولت روحانی. به دولت رییسی که نمیشه فحش داد، چون دشمن! و اون قسمت از کشور که خودشون رو لیبرال تر میدونن و سفیدپوست آریایی هم که همیشه افغانستانیها رو انسان کامل نمیپنداشتن. البته نه همه ولی یه درصد قابل توجه. همه اینا دست به دست هم داده و هر چقدر مشکل اقتصادیمون بیشتر بشه فشارمون رو روی مهاجرین بیشتر میکنیم و سعی میکنیم که بیشتر تحت فشار قرارشون بدیم.

نتیجه‌گیری و پیشنهادهای من

الان ۲ تا راه بیشتر پیش رو نداریم. جمع کردنشون و بیرون انداختن این جمعیت عملی نیست. ۱۵ سال تلاش کردیم. نشد. نمیشه. وابسته ایم به حضورشون در ایران. ۲ تا راه میمونه. یکی اینکه رُسِشون رو بکشیم. بزنیم تو سرشون، بهره کشی کنیم ازشون و هیچ وقت اجازه ارتقا بهشون ندیم. این راهیه که الان داریم میریم ولی مشکلش - به نظر من - اینکه ۱ غیرانسانیه و ۲ هرچقدر از خودمون جداشون کنیم و هر چقدر پایین نگه شون داریم و هرچقدر کارهای پست و کثیف و خطرناک رو بهشون بسپاریم، هر چقدر تو جامعه طردشون کنیم ترس و اضطرابمون هم ازشون بیشتر میشه. پارادوکس قضیه اینجاست که تا وقتی اونا رو انسانهای کامل با حق و حقوق برابر نبینیم اجازه ارتقا بهشون ندیم خیالمون راحت نمیشه. امنیت روانی و اجتماعی رو خودمون داریم با این کارها از خودمون میگیریم.

یه مثال خیلی ساده تصدیق گرفتن رو براشون مشکل کردیم. بلیت مترو نمیتونن بخر چون کارت بانکی گرفتن رو سخت یا محال کردیم و یا کد ملی میخوایم ازشون. بعد خب اگه طرف بخواد بره سر کار باید قانون بشکنه. مجبوره چون قانونهامون انقدر محدودش کردن که غیر از قانون شکنی راهی برای کار کردن نداره. بعد میگیم اینا مجرمن و قانون براشون مهم نیست. ذاتا مشکل دارن.

راه درست به نظر من اینکه حق و حقوق برابر بهشون بدیم. نسل دوم و نسل سوم رو ایرانی حساب کنیم. شناسنامه بهشون بدیم و تمام محدودیت ها رو از روی تحصیل و درمان رو از روشون برداریم. سرمایه گذاری کنیم روشون. ایران چند دهه دیگه با مشکل پیری جمعیت مواجه خواهد بود. خیلی از کشورهای اروپایی و آمریکایی این مشکل پیری جمعیت (که یک مشکل جهانیه) رو با پذیرش مهاجرین حل میکنن. برای مثال، کانادا اگه بچه کوچک داشته باشی امتیاز بیشتر بهت میده. کارت رو روون تر میکنه برای مهاجرت.

ما یک شانس این وسط داریم که یک کشور در همسایگی ما هست که زبانش با ما یکیه. اکثرا. چرا مرزها رو باز نکنیم؟ چرا مهاجتشون تسهیل نبخشیم و قسمتی از این مشکل پیری جمعیت رو از این طریق حل نکنیم؟ احساس میکنم اگه رویشون سرمایه‌گذاری کنیم یه موقعیت بُرد-بُرد برای خودمون و آن مهاجران ایجاد کردیم و تنها کسانی که ممکن از ببازند مهاجرستیزها و نژادپرستان هستند که مسئله ای نیست. اونها همیشه بازنده بودنده و هستند و خواهند بود.

افغانستانیمهاجران افغانستانی در ایرانافغانیبازار کارنیروی کار
مدیرعامل ایوند، بنیانگذار همفکر، مدیر سابق کانون کارآفرینی ایران. https://www.youtube.com/@hrahmadi8
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید