بیل کمپبل به عنوان "كوچ" شناخته می شد زیرا او از سال 1974 تا 1979 مربی تیم فوتبال دانشگاه کلمبیا بود ، اما بیشتر برای در زمینه كسب و كار خود به عنوان منتور ايفاي نقش مي كرد. در دنیای كسب و كار ، او به عنوان كوچ افرادي چون استیو جابز ، شریل سندبرگ ، ساندر پیچای ، لری پیج و چندین مدیرعامل و رهبری برتر چندین شركت با گردش مالي چندين میلیارد دلاري ايفاي نقش كرده است.
پس از درگذشت وی در سال 2016 ، شركت گوگل مباني و اصول كوچينگ خود را براساس روش بيل كمپل بهبود داد و آنها را به بخشی اساسی از برنامه توسعه رهبری سازمان تبدیل کرد. گوگل می خواست با آموزش مدیران خود برای تبدیل شدن به كوچ هاي عالی برای كاركنان خود ، از درخشش کمپبل استفاده کند.
لری پیج در کتاب خود با عنوان «مربی تریلیون دلاری: کتاب راهنمای رهبری سیلیکون ولی» میگوید که کمپبل به طور غریزی میدانست چگونه عملکرد افراد (از جمله افراد بسیار موفق) را بالا ببرد. نه به سازمان هایی که آنها رهبری می کردند.
بیل کمپبل نه يك دلال اطلاعات بود و نه یک جادوگر فناوری. چیزی که او به فرهنگ کاری کاملاً مبتنی بر مغز آورد «قلب» بود. او افراد را درک مي کرد و مي دانست چگونه به آنها احساس ارزشمندی منتقل كند. او به افراد یاد مي داد که چگونه اعتماد را ایجاد و حفظ کنند، چگونه کارکنان ستاره را وادار به پذیرش طرز فكر «تیم اول» کنند – و چگونه به طور مؤثر براي ديگران در نقش يك كوچ ايفاي نقش کنند.
در این نوشتار، بر روی 3 موضوعي تمرکز خواهد شد که بیل کمپبل را به بهترین كوچ كسب و كار در دنيا، تبدیل کرده است:
1. از عشق برای ایجاد اعتماد استفاده کنید: بیل برای نشان دادن محبت خود به تیمش مشهور بود. او تقریباً همه را در آغوش می گرفت، یک بوسه می زد یا وسط جلسه چشمکی می زد. همه با وضوح زیادی هدف آغوش و بوسه را درک کردند: او نشان مي داد كه به افراد اهمیت می دهد و از صميم قلب به آنها علاقه دارد.
چه می آموزید: اینکه دوست داشتن افراد اشکالی ندارد. اینکه افراد تیم شما آدمهایی هستند، وقتی دیوارهای بین شخصیتهای حرفهای و انسانی را بشکنید و کل فرد را با عشق در آغوش بگیرید، کل تیم قویتر میشود. عشق باعث ایجاد اعتماد فوق العاده می شود.
2. اول تیم (اما اینکه یک تیم چیست): شما نمی توانید بدون تیم کاری انجام دهید، بنابراین مهم ترین چیزی که در افراد باید به دنبال آن باشید، نگرش تیم اول است. پیروزی تیم باید مهمترین چیز باشد. هنگامی که با یک مشکل یا فرصت مواجه می شوید، اولین قدم این است که مطمئن شوید تیم مناسبی در محل خود قرار دارد و روی آن کار می کند. حالا وقتی عده ای به تیم فکر می کنند، به اجماع هم فکر می کنند. وظیفه مدیر، اجرای یک فرآیند تصمیم گیری است که اطمینان حاصل کند که همه دیدگاه ها شنیده شده و مورد توجه قرار می گیرند و در صورت لزوم، قطع رابطه و تصمیم گیری است. هدف اجماع منجر به "تفکر گروهی" و رسيدن به توافق و تصميمي جمعي است. هرچند يك میز گرد راسي ندارد، اما در هر صورت تاج و تختی پشت سر آن است.
چه می آموزید: تیم اول است. اما این تیمی نیست که شما رهبری می کنید، تیم همتایان شماست.
او به تلاش برای بهترین ایده اعتقاد داشت، نه اجماع (او غرغر میکرد: «من از اجماع متنفرم!»)، با درک شهودی آنچه مطالعات دانشگاهی متعدد نشان دادهاند: اینکه هدف اجماع منجر به «تفکر گروهی» و تصمیمگیریهای پست میشود.اریک اشمیت، مدیر عامل سابق گوگل
3. فرهنگ همه چیز است و یک کار همیشگی است: اگر از بیل بپرسید که مهمترین عنصر یک شرکت چیست، بدون شک به شما خواهد گفت که این فرهنگ است. او به شدت احساس می کرد که شیمی کلی یک سازمان مهمتر از هر نقش فردی است. بیل کسب و کار را یک تلاش جمعی – یک ورزش تیمی – می دانست. او فرهنگ را نوعی پازل میدید که اگر قطعات درست را کنار هم قرار دهید، به شما امکان میدهد هر کسی را در صنعت خود شکست دهید.
چه می آموزید: به یاد داشته باشید که بیل كوچ شرکت های فناوری برتر و رهبران فناوری برتر بود، اما او معتقد بود که چیزی مبهم مانند فرهنگ، مهم ترین عامل در موفقیت شرکت ... نه فناوری... نه فرآیندها. ..نه شرایط بازار نیست...بلكه فرهنگ است!
بیل کمپبل یک مربی فوتبال با مدرک کارشناسی ارشد در آموزش بود. او داراي مدرك MBA نبود و هیچ درس رسمی رهبری نگرفت. كوچينگ و رهبری او به خاطر خوبی قلبی ذاتی او بود. او همچنین یک كوچ تاکتیکی عالی برای رهبران کسب و کار بود، اما این از دانش او در زمینه صنعت یا فناوری ناشی نمی شد. این از دانش او از موضوع مردم بیرون آمد.
بنابراین،به دنبال چارچوب پیچیده ای نباشید که شما را به كوچ ، مدیر یا رهبر بهتری تبدیل کند... تنها چیزی که نیاز دارید این است که برخی از کارهای ساده را به طور مداوم انجام دهید.