ویرگول
ورودثبت نام
حدیثه سادات حسینی
حدیثه سادات حسینیمن حدیثه سادات حسینی هستم، عاشق قهوه و بهترین دوستم کتاب! به زبان فارسی و انگلیسی مینویسم. کانال تلگرامم: https://t.me/HadisehWrites
حدیثه سادات حسینی
حدیثه سادات حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

برگ‌های پاییزی در دستان بهار

در گذار زندگی، دختری شدم همچنان مانند سال ها قبل اما بهتر.

در گذشته نمیدانستم چرا دلم هوای صمیمیت میخواهد، چرا با دنیا غریبم، چرا نمیتوانم با کسی صمیمی باشم، چرا دوستان و رابطه هایم مثل برگ درخت پاییزی با آرامش به زمین میریزند در حالیکه از برگ ها انتظار پرواز دارم. هیچ چیز غیرممکن و عجیب نیست. و زندگی کردن با این عینک، باعث خشک شدن برگ ها میشود و من در عجبم چرا در بهار ِ امید، برگ های پاییزی در دستانم است؟ اشک هایم هم نتوانستند برگ های مُرده را زنده کنند. برای همین با آرامش آنها را روی زمین گذاشتم و دست در دست باد به راهم ادامه دادم.

شاید تمام فصل های من بهار بودند و تمام فصل های آنها پاییز.

برای همین تصمیم گرفتم دیگر پاییز را به بهارم راه ندهم. که اگر راه بدهم، شاید خودم هم پاییزی شوم.

بعضی اوقات برای رسیدن بهار، باید برگ های پاییزی بریزند و من نمیخواهم یکی از آن برگ ها باشم.

پاییزبهاردوستروابط اجتماعی
۸
۲
حدیثه سادات حسینی
حدیثه سادات حسینی
من حدیثه سادات حسینی هستم، عاشق قهوه و بهترین دوستم کتاب! به زبان فارسی و انگلیسی مینویسم. کانال تلگرامم: https://t.me/HadisehWrites
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید