حدیثه سادات حسینی
حدیثه سادات حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۱۷ روز پیش

وقتی با کتابم حرف میزنم

"کتاب های رمان برای سرگرمی‌اند، نمی‌ارزد میلیون‌ها تومان خرجشان کرد." یا مادرم بعد از خواندن کتاب شب هول می‌گفت:"اگر نوشتن کتاب انقدر راحت است، من همین الان میتوانم بنویسم و کتابم را چاپ کنم!"

حس تحقیر به من دست داد. اینهمه زحمت و تلاش برای اینکه درآخر "کتابت قشنگ بود!" را بشنوم؟ یا وقتی نوشته ای منتشر میکنم، مخاطبان با آن رابطه برقرار نکنند؟ آنموقع چطور میتوانم دلیل وسط روز مسیر دو ساعته تا میدان انقلاب برای خریدن رمانی که میدانم چیزهای زیادی یادم میدهد را توجیح کنم؟ یا ذوقم با دیدن کتاب های نو را؟

رمانم را ورق میزنم و کمی از کاپوچینو مینوشم، صدای اسپرسو ساز سکوت سنگین اطرافم‌ را میشکند؛ من، کتاب و روزی دیگر از تنهایی‌ام.


کتابخوانیمطالعهکتابنویسندهنویسندگی
من حدیثه سادات حسینی هستم، عاشق قهوه و بهترین دوستم کتاب! به زبان فارسی و انگلیسی مینویسم. اینجا میتونید نوشته های من درباره ی موضوعات مختلف رو بخونید!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید